این فیلم به کارگردانی داریوش مهرجویی و مهدی کرمپور و به سفارش سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ساخته شد و مورد استقبال و توجه اهالی رسانه قرار گرفت. 11بهمن بعد از نمایش فیلم در سینمای رسانهها، نشست یادشده در سالن سعدی برج میلاد با حضور عوامل فیلم برگزار شد.
در این نشست عوامل اپیزود دوم این فیلم مهدی کرمپور، رضا یزدانی، مجید جوزانی، خسرو نقیبی، نازنین مفخم، کارن همایونفر، رعنا آزادی ور، رحیمه شجاعی و محمد باغبانی حضور داشتند.
حسینی نژاد، تهیهکننده این اثر در مورد ایده و چگونگی شکلگیری این فیلم گفت:طرح این فیلم ابتدا در مورد یک شهر در یک کشور دیگر بود. زمانی که ایده اولیه شکل گرفت حیفمان آمد که این ایده در مورد شهر و کشوری در خارج از ایران باشد و تصمیم گرفتیم در مورد تهران خودمان بسازیم. طرح من از ابتدا 3اپیزودی بود و نخستین کسی که با او طرح را در میان گذاشتم مرحوم سیفالله داد بود. نخستین گزینههای ما بعد از او مهرجویی و کرمپور بودند.
نخستین قسمتی که ما کار اجرایی آن را شروع کردیم اپیزود مربوط به مرحوم داد بود و قرار بود در روز عید فطر کار را شروع کنیم اما به مشکل خوردیم و مشکلات تدارکاتی داشتیم؛ نیاز به تجهیزات گسترده و هلیکوپتر بود که مهیا نشد.
وقتی فیلمبرداری به تعویق افتاد مرحوم داد بهنظرش رسید که طرح را عوض کند و یک خلاصه طرح دیگر را ارائه داد. قرار بر این شد که ابتدا اپیزود مربوط به آقای مهرجویی ساخته شود ولی به تعویق افتاد.
کار مرحوم داد مصادف شده بود با آلودگی هوا در سال گذشته که به همین خاطر اپیزود مربوط به ایشان باز به تعویق افتاد و اپیزود مهرجویی آغاز شد. قرار بود اوایل تابستان اپیزود مربوط به مرحوم داد شروع شود که بعد از آن حال ایشان بدتر شد و در نهایت هم کار به سرانجام نرسید.
مهدی کرمپور یکی از کارگردانان این فیلم نیز در توضیح زاویه دید و چگونگی کارگردانی این فیلم گفت: زمانی که کار را شروع کردیم در فیلم این شانس را داشتیم که آنچه میخواستیم ، بدون دخل و تصرف و اعمال نظر انجام دهیم.
در زمانی که طرح مطرح شد و بعد از آن هم ما 3 تا طرح یک صفحهای داشتیم و از طرحهای یکدیگر مطلع بودیم ولی بعد از آن طرح دیگر تقریبا مجزا از یکدیگر کار خود را شروع کردیم. نقش تهیهکننده در این کار بسیار مؤثر بود چون کارها را تکتک رهبری کرد و هیچ مشکلی در ساخت و فیلمنامه نداشتیم چون تهیهکننده به ما اعتماد داشت. شهرداری تهران نیز هیچگونه اعمال نظری نکرد و دست ما در کار کاملا باز بود.
نقیبی، نویسنده فیلمنامه نیز در مورد تقابل سنت و مدرنیته در این فیلم گفت: اتفاقی که در همکاریهای من و مهدی کرمپور با یکدیگر افتاده باعث شده ما به یک همفکری خوبی برسیم. از بعد از فیلم «چه کسی امیر را کشت» این پیوستگی ما بیشتر شد.
مهدی یک قصهای داشت که فیلمنامهای بود با نام «آوازه خوان بیآواز» که به مرحله تولید نرسید. وقتی بحث این فیلم پیش آمد با توجه به علاقهای که در مورد ساخت فیلمی درباره موسیقی داشتیم تصمیم گرفتیم این دو بخش را به یکدیگر متصل کنیم.
در این بخش البته زحمت کار در بخش فضاهای سنتی اپیزود، بهعهده مهدی کرمپور بود. قرار بود اپیزود «سیم آخر» به نمایندگی از جوانان باشد و به همین خاطر ما به سمت این فضا رفتیم.
رضا یزدانی، بازیگر و خواننده فیلم نیز در پاسخ به این سؤال که این نقش چقدر با نقطه دیدتان منطبق است، گفت: کلیپ انتهای فیلم بهنظر من واقعا مدیون کارن همایونفر است، من کار خاصی برای موسیقی این کلیپ و تیتراژ انجام ندادم و شاید به شما بگویم به اندازه یک آلبوم موسیقی برای این کلیپ چنددقیقهای زحمت کشیده شد و اندیشه فولادوند هم با این ترانهای که گفته بود سنگ تمام گذاشت و قطعا من در این مثلث ترانه سرا، آهنگساز و خواننده نقش سوم را دارم.
قطعا به همین شکل که در فیلم میبینید همیشه کنسرتهای زیادی لغو شده است. این نسل یک حرفی دارد، یک اعتراضی دارد، همانطور که در موسیقی فیلم گفته میشود ما همیشه حرف و خواستهای داریم.
کارن همایونفر نیز در مورد چگونگی ساخت موسیقی گفت: خانم فولادوند تمام سعی خود را کردند و مهدی کرمپور و رضا یزدانی نیز در مجموع در شکلگیری موسیقی و کلیپ نهایی این فیلم نقش مهمی داشتند.
مفخم نیز در مورد ویژگیهای تدوین این فیلم گفت: من سابقه زیادی در همکاری با مهدی کرمپور دارم. هر فیلمی به هر حال مخاطب مفروضی دارد. لزوما همیشه آن مخاطب نیست که جواب ما را میدهد.
اگر این کلیپ به سلامت به مقصد رسیده من بسیار مرهون دوستانی هستم که در لابراتوار زحمت کشیدند و از دوستان مطبوعاتی خودم میخواهم که به این دوستان توجه بیشتری بکنند. یک بخشی از ریتم تند فیلم در سناریو بود و من همیشه به سناریو پایبندم.
فضا و ریتم را سناریو تعیین میکند و من انسجام آن را حفظ میکنم. من سعی میکنم یک ویراستار خوب باشم و مولف نیستم؛ ضمن اینکه معتقد نیستم که این فیلم ریتم خیلی تندی داشت.
محمد باغبانی نیز در مورد آنارشی موجود در نقش کاوه در این فیلم گفت: کاوه در این فیلم به شخصیت واقعی من نزدیک نیست. او برای رسیدن به هدفش بیقانونی هم میکند.
رعنا آزادی ور درباره حضورش در این فیلم و نقش سارا گفت: سارا در فیلم دختری است که با پدرش مشکل دارد. فیلمنامه و نقشم را بسیار دوست داشتم. من هم مثل شما برای نخستین بار فیلم را امروز دیدم. معمولا هم از کاری که میکنم بعد از تماشای آن راضی نیستم. خودم همیشه کار خودم را زیر سؤال میبرم.
مجید جوزانی نیز در مورد نقش خود گفت: من معلم هستم. زمانی که درس میدادم مثلا زمانی که تاریخ سینما یا کارگردانی درس میدادم و بهعنوان مثال از استوری بورد میگفتم شاگردها میگفتند که درسهایی که شما میدهید اصلا در کار برخی کارگردانها نیست و همه کارها ذهنی انجام میشود یعنی در موارد زیادی اصول علمی رعایت نمیشود.
من با آقای کرمپور در جشنواره منطقهای کشور آشنا شدم و دوستی ما آنقدر عمیق شد که بعد از آن پیشنهاد حضور در این نقش را از ایشان داشتم. جالب اینجاست که همه فیلم ایشان استوری بورد داشت. برای من جالب بود که یک کارگردان جوان این قدر دقیق و علمی کار میکند.
در مورد نقشم هم باید بگویم که این فرد تصور میکند چون همه عمرش را برای دفاع از سرزمینش گذاشته نباید اجازه دهد که با اعتقاداتش بازی شود. این شخصیت در فیلم از آرمانهایش دفاع میکند. نسل فعلی هم اگر فکر میکند کاری که انجام میدهد درست است باید همان کار را بکند.
این شخصیت در فیلم به زورخانه میرود و آیین پهلوانی را یادآوری میکند، زندگی او با این آیینها گره خورده است. جمله جالبی که او میگوید این است که به یکی از جوانها میگوید شما هنوز یاد نگرفتهاید که همدیگر را لو ندهید. او از مرزها عبور میکند و بنا بر اعتقاداتش صحبت میکند.
کرمپور در مورد نقش خانواده در نوع نگاهی که به سنت در این فیلم دارد هم گفت: هر فرد در کار خود از تجارب و اطلاعاتی که از پیرامون میگیرد استفاده میکند. من بخش تهران مدرن را کارگردانی کردم اما در این قسمت بازارچه شاپور و زورخانه را نیز نشان دادم.
این پیچیدگی زیبای شرقی است که من همیشه دوستش دارم و در عین حالی که هر چقدر پیش میرویم سعی میکنیم مدرن باشیم سنت یک چیزهایی دارد که من همیشه دوستشان دارم و نمیتوانم از آن جدا شوم.
کرمپور در پاسخ به یک سؤال بهشدت انتقادی که البته سؤالکنندهاش مشخص نبود، با این مضمون که از جان سینمای ایران چه میخواهید چون فیلم قبلی شما باعث شکسته شدن شیشههای سالن سینما شد و فیلم فعلیتان هم که امکان اکران ندارد، گفت: سینما متعلق به ماست.این فیلم را در ایام نوروز در گروه آزادی اکران میکنیم.
گاهی کسانی ما را دوست دارند و کسانی هم دوست ندارند. لازم نیست سلیقه خود را فریاد بزنیم. او همچنین در مورد لحن اعتراضی فیلم گفت: این همه ماجرا نیست اما جزئی از ماجراست که باید در فیلم ما میبود. من میتوانستم از بازیگرانی استفاده کنم که خیلی خوب راه میروند و لحن خیلی خوب و درستی دارند اما این کار را نکردم. بازیگران من از میان مردم هستند،
مثل آنها راه میروند، حرف میزنند، دیالوگ دارند و... قرار بود فیلم، تصویری از نسل و زمانه خود بدهد و ما سعی کردیم بیش از هر چیز واقعنمایی کنیم و دست در چیزی نبریم؛اینکه مثلا آقای جوزانی که دکترای سینما دارند در فیلم من بازی کردند و رضا یزدانی که خواننده است و محمد باغبانی که منتقد است، اینها برای این بود که میخواستم از همه امکانات در این فیلم استفاده کنم.
نسل ما دورههای عجیبی را پشت سر گذاشته است؛ دورههایی که کمتر پیش میآید که بتوانیم آن را تجربه کنیم. من مقالههایی در مورد بچههای دهه 60 دارم. افرادی که یک انقلاب و یک جنگ و حالا جوانی شان را میگذرانند حتما انسانهای ویژهای هستند.
مجید جوزانی نیز در پاسخ به این سؤال که شما در این مملکت بالاخره میخواهید وزیر ارشاد شوید یا مارلون براندو، گفت: چه اشکالی دارد، امیدوارم روزی در این مملکت یک نفر وزیر ارشاد شود که خودش هم اهل هنر باشد و هنر و هنرمندان را خوب بشناسد.
5 فیلم بیشترین آرای مردمی را کسب کردند
بررسیهای 4 روز اول آرای مردمی بیستوهشتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر نشان میدهد که 5 فیلم در بخش مسابقه سینمای ایران از اقبال بیشتری برخوردارند. به گزارش روابط عمومی جشنواره، از میان فیلمهایی که بیش از 5 بار در سینماهای جشنواره به روی پرده رفته اند،
فیلمهای به رنگ اغوان ساخته ابراهیم حاتمیکیا، ملک سلیمان ساخته شهریار بحرانی، طلا و مس ساخته همایون اسعدیان، نفوذی ساخته احمد کاوری و مهدی فیوضی و تسویه حساب ساخته تهمینه میلانی از اقبال عمومی بیشتر و آرای بهتری نسبت به سایر فیلمها برخوردار شدهاند. نمایش سینماهای مردمی جشنواره از پنجم بهمن ماه در تهران آغاز شده و تا پانزدهم بهمن ماه جاری ادامه دارد.