شاید خالیبودن سانسهای نمایش در برج میلاد که به مدد سالنهای متعدد و قابل قبولش برنامه مبسوطی برای اکران در سینمای مطبوعات ایجاد کرده بود، این فرصت را فراهم آورد اما به هر حال این اتفاق نیز بر دیگر رویدادهای بینظیر جشنواره 28 افزوده شد.
اگرچه این دسته فیلمها نیز در برزخ اکران و توقیف دستوپا میزنند و هر روز خبر و شایعهای از عبور یا افتادنشان بر پل صراط معاونت سینمایی به گوش میرسد اما در مجموع و برخلاف رویههای قبلی که فیلمی در جشنواره جایزه میگرفت و حتی به آن پروانه نمایش میدادند و سپس از اکران آن جلوگیری میکردند، این فیلمها تکلیف روشنتری دارند و «پاداش» کمال تبریزی تکلیفش از همه روشنتر؛ حبس ابد، فیلمی که نسخه آن را شخص وزیر ارشاد پیچید تا حتی در این دسته فیلمهای لبه تیغی نیز نگنجد. تا مشخصشدن وضعیت اکران باقی فیلمها، در این نوشته سعی شده به 2فیلم از این دسته اشارهای کوتاه شود.
به طور قطع و یقین فیلمهای مسئلهدار که در جشنواره فیلم فجر28 به نمایش درآمدند وضعیت یکسانی ندارند. در آنها هم فیلم خوب وجود دارد و هم فیلمی که میشد آرزو کرد هیچ وقت ساخته نشود. بدینترتیب دلیل زیرتیغ رفتنشان نیز یک جور نیست و هر کدام بر اساس ویژگی منحصر به فرد خود گرفتار ممیزی اساسی شدهاند و برای همین لازم است هرکدام از این فیلمها جداگانه مورد بررسی قرار گیرند.
آتشکار، در معرض دو برداشت
فیلم «آتشکار» ساخته محسن امیریوسفی یک نمونه بارز از شناوربودن سطح سلیقه مدیران فرهنگی است. فیلم 3سال پیشساخته شد ولی از جشنواره 26فیلم فجر بازماند. جشنواره 27 نیز روی خوش به این فیلم نشان نداد و حالا امسال فرصتی محدود برای دیدهشدن یافت اما درست مثل «سنتوری» داریوش مهرجویی که توانست پروانه نمایش بگیرد ولی هرگز رنگ اکران را نبیند، این فیلم نیز اردیبهشت سال گذشته، چند روز مانده به اکران در حالی که کپی فیلمها برای گروه سینمایی عصر جدید فراهم شده بود، دچار توقیف موقت شد و این توقف حدود 2سال طول کشید.
براساس کتاب نانوشته قانونهای اعطای پروانه ساخت و نمایش فیلمها، همیشه آثار متفاوت با رویه رایج برای مجریان قانون دردسر درست میکند. کاری که آتشکار با 2تیم معاونت سینمایی انجام داده است. از نظر هر دو گروه، فیلم مشکلاتی دارد که قابل نمایش نیست اما بیان این مشکلات نیز به راحتی امکان ندارد.
قصه فیلم درباره کارگر کارخانه ذوبآهن اصفهان است که باید مراقب آتش و توده مذاب آن باشد. او که صاحب چهارمین فرزند دختر شده از سوی همسرش مجبور میشود تن به وازکتومی دهد در حالی که روح پدرش در خیال او با این کار موافق نیست. آتشکار قصه، با بازی درخشان حمید فرخنژاد، بر سر دو راهی مانده و فیلم روایتی از این درگیری روحی او با آدمهای دوروبرش است.
جذابیت آتشکار در آن است که به واسطه نوع روایت و گوشه و کنایههایش مورد توجه مخاطب خاص قرار میگیرد و به دلیل قصه فراگیر و شوخیهای مکررش مورد پسند عامه تماشاگران. اگرچه همین شوخیها به عنوان یکی از پاشنهآشیلهای فیلم معرفی میشود و عدهای معتقدند به خاطر وجود همینهاست که دست و دل مدیران سینمایی به امضای پای برگ اکران این فیلم نمیرود. شوخیهای آتشکار ظاهرا خلاف عرفاند اما به پای شوخیهای مستهجن بسیاری از فیلمها که اتفاقا پروانه گرفتهاند، نمیرسد. اساسا هنوز در آن کتات قانون نانوشته خطوط قرمز و ممیزی فیلمها هر صحنه و تصویر یا دیالوگی که شائبه جنسی داشته باشد به یک چوب رانده میشود در حالی که بار اروتیک آن به دلیل ناشناختهبودنش برای مجریان قانون در این سنگ محک جایی ندارد.
آتشکار از این نظر هم نمونه قابل مثالی است. شوخیهای رایج آتشکار برخلاف شوخیهای رکیک عمده فیلمهای کمدی سالهای اخیر نیست که تا حدودی ظواهر را رعایت کردهاند؛ خندهدار و خلاف عرف هست ولی تحریککننده نیست.
برای توضیح بیشتر باید مفصلتر توضیح داد که مجالی برایش نیست اما میتوان برای دریافت بهتر به نمایشهای «بنهیل» اشاره کرد؛ نمایشهایی که شاید به ظاهر برهنگی نداشته باشد اما نوع ترتیب تصاویر و روایت به گونهای است که بیشترین بار تحریک را برای سادهترین صحنهها ایجاد میکند. یعنی تصاویر معمولی تبدیل به صحنههای جنسی میشوند. اتفاقی که در بسیاری از فیلمهای سینمای بدنه ایران به خصوص در چند سال اخیر بسیار باب شده و شدیدا رواج یافته است. اما آتشکار از این نوع جذابیتها استفاده نکرده و به جای آن زندگی ناگفته و غیرعلنی توده وسیعی از جامعه را به زبانی زیبا و جذاب نقل کرده است؛ زندگیای که ناگفتنش به دلیل حجب و حیای شرقی است نه زشتی ذاتی آن.
نکته دیگری که موجب ایراد دیگری به این فیلم شده، نمایش تصاویری از بهشت و دوزخ و زندگی پس از مرگ است و در عالم خیال اول شخص فیلم میگذرد و حتی بر تخیلیبودن آن اصرار میشود. این روایت آزاد از زندگی اخروی البته برای محسن امیریوسفی دردسرهای قبلی هم داشته و باعث شده فیلم اولش «خواب تلخ» را هم به توقیف ببرد.
فیلم جذابی که بنا به نظر مدیران وقت، مرگ را به سخره گرفته بود در حالی که به نظر میرسد این موضوع بیشتر به سلیقه آنان باز گردد.در هر حال آتشکار فیلم جذابی است که پیامهای گویا و شفافی دارد؛فیلمی که اورژینالبودن آن در دورهای که همه چیز بوی تکرار مکررات میدهد، خود یک برگ برنده محسوب میشود. این در حالی است که محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد اما درباره آتشکار چنین اظهارنظر کرده است: سوژه آتشکار از ابتدا تا انتها مبارزه با عفت عمومی و درجهت شکستن حرمتها به بهانههای پوشالی است. سازندگان آن نیاز به مطالعه ارزشها و بازخوانی فرهنگ اصیل جامعه اسلامی دارند تا این گونه همه چیز را تاریک و بیمار نبینند.
«هیچ»، لکنت در استعاره
«هیچ» ساخته دیگر کارگردان جوان سینما عبدالرضا کاهانی است که فیلم قبلیاش «بیست» را هم داخلیها ستودند و هم خارجیها. هم این سوی آب جایزه برد و هم آن سو. اما دوکار قبلیاش «آدم» و «آنجا» هرگز فرصت اکران نیافتند.
حکایت هیچ درباره آدم بیکاره و بیهنری است که هرچه میخورد سیر نمیشود. در نگاه اول فیلم، خانواده زن سومش هم از او خسته میشوند. او را میتارانند و در نگاه دوم فیلم، او صاحب بدنی است که کلیه میزاید و همین میشود که دوباره آنها او را برمیگردانند تا بدوشندش.
داستان هیچ روایتی متفاوت و تقریبا سوررئالی دارد که بیشتر دوست دارد استعارهگو باشد و استعاره هم همیشه معناهای مختلفی برمیانگیزد که میشود برخورنده باشد. آنچه باعثشده هیچ در دسته فیلمهای مطرود قرار گیرد به طور عمده به همین لحن گزنده آن برمیگردد. به ویژه آنکه فیلم چندان میراث گذشتگان معاونت جدید سینمایی نیست و اتفاقا فیلم در این دوره جدید کلید خورده است. برای همین وعدههایی به کاهانی دادهاند که هیچ از زیرتیغ بیرون رود اما داستان فیلم و طعنههایی که در آن هست احتمال ممیزی معقول را کم میکند گرچه از حالا نمیتوان پیشگویی کرد و شاید طالع مدد کند و دامن فیلم را کامل به اکران باز کند.
از سوی دیگر استعاره فیلم، موجبشده کارگردان برای جاانداختن منظور و بیان حرفهایش قصه را فدا کند و فیلم را با مشکلات جدی در قصهگویی روبهرو سازد.استفاده از زبان استعاره را فیلمسازان دیگری هم آزمودهاند ازجمله احمدرضا معتمدی با 2فیلم
آخرش، «دیوانهای از قفس پرید» و « قاعده بازی». او نیز برای گفتن حرفهایی که داشته از زبانی استفاده کرد که سرراستی فیلم را گرفت و همین موجب شد با وجود خوشساختی، فیلمهایش چندان دیده نشود.به نظر میرسد فیلم ایرانی برخلاف شعر کهن این دیار هنوز نمیتواند استعاره را درست به کار ببرد و از این لحاظ متن را دچار لکنت میکند. اتفاقی که برای هیچ کاهانی نیز رخ داده و همین نقطه ضعف فیلم را رقم زده است.
اما آنها که هیچ را زیرتیغ بردند بهانههای دیگری نیز دارند که اتفاقا بیشتر به کارش میبرند و آن هم نمایش صحنههای روابط میان خانوادهای فرودست است که میتواند انگیزههای ممیزی را بیشتر کند. گرچه این فیلم هم به ظاهر بیمشکل است و صحنهای خلاف عرف ندارد اما اشارات و موقعیتها میتواند این شائبه را دامن زند. این شده که کاهانی زیربار حذف چند صحنه رفته تا کل فیلم را نجات دهد اما باید دید که آیا ممیزان به حذف این چند صحنه رضایت میدهند یا هنوز با کلیت آن مشکل دارند.
کلام آخر
این دو فیلم با همه وجوه تشابه و افتراق و با تمام نقاط ضعف و قوتشان آزمونی جدی برای تیم جدید معاونت سینمایی هستند. وضعیت بلاتکلیف آتشکار و هیچ نشان دهنده تردیدهایی است که شمقدری و دوستان باید با آن کنار بیایند و در قبال آن موضعگیری کنند. آیا آنها میخواهند روند جدید اعتمادزایی و آنچه خود به عنوان همدلی میان فیلمسازان و مدیران مینامند را ادامه دهند یا براساس میل گروههای نزدیک به دولت دهم که تاکنون بارها و بارها بیان کردهاند و خواستار برخورد جدی با فیلمسازان و کارگردانان غیرهمسو شدهاند، شمشیر را از رو ببندند و قلع و قمع پیشینیان خود را تکرار کنند؟ تا چند ماه دیگر جواب این سؤالات به روشنی مشخص میشود.