حالا 5 سال گذشته و او بار دیگر به سبب بازی درخشان در ساختهای دیگر از ایستوود به نام «شکستناپذیر» نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اول شده است. در این گفتوگو مورگان فریمن از سالهای دهه 60 و 70 تا بازی در فیلم «مالکوم ایکس» در ابتدای دهه 80 و سپس تغییر مسیر بازیگریاش در سینما به سبب همین فیلم سخن به زبان رانده است.
او از تأثیراتی که ازسیدنی پواتیه پذیرفته هم خاطراتی جالبتوجه دارد و همچنین درباره رفاقت و دوستی بینظیرش با کلینت ایستوود حرفهای تازهای بیان کرده است. مهمتر اینکه بهنظر میرسد او نیز مانند مارتین اسکورسیزی و چند بزرگ دیگر، بدجوری از اوضاع حال حاضر سینما دلخور است، بهنحوی که اذعان میکند در این سینما که همه را خاکسترنشین میکند، مقبولبودن و محترمماندن چیزی شبیه معجزه است. بخوانید:
- 16 سال از زمان درخشش «نابخشوده» میگذرد و همچنان ایستوود و فریمن در نوک قله ایستادهاند؛ مثل اینکه هیچ تندبادی این دو افسانه سینما را پایین نمیاندازد؟
در مورد کلینت (ایستوود) بیهیچ شکی همینگونه است ولی درباره مورگان 72 ساله باید بگویم من نه در نوک قله و نه در پایین قله ایستادهام. برای من هنوز این احساس وجود دارد که ابتدای جاده سینما قرار دارم؛ مسیری که هنوز کلی باید بپیمایی تا به پایین قله برسی.
- این را باید یک تعارف به حساب بیاوریم؟ به هرحال با واقعیتها چهکار میخواهید بکنید؟ یعنی از جایگاه خودتان راضی نیستید؟
من نظر و احساس خودم را گفتم. هنوز روزهایی که بهعنوان سرمکانیک نیروی هوایی مشغول خدمت بودم یا روزهای کار در رادیو و تئاتر را فراموش نکردهام؛ روزهایی که سخت کار میکردم و از انجام وظیفهام لذت میبردم چرا که روحم در آرامش بود؛ مثل حالا. اگر بتوانیم روابط انسان دوستانه را حفظ کنیم از جایگاه و حال و روز خودمان هم شاد هستیم. یک چیز دیگر اینکه حفظ این روزهای پر از آرامش و موفقیت است که مهم است.
- 5 سال پیش در مراسم ناهار اسکار 2005گفته بودید که سختترین چیز در سینما مقبول بودن و محترم ماندن است. هنوز نظرتان تغییر نکرده؟
در حقیقت باید بگویم که چرا نظرم تغییر کرده. الان میگویم که مقبول بودن و محترم ماندن در سینما دیگر سختترین دستاورد یک سینماگر نیست. چرا که اصلا بهدست نمیآید و اگر بهدست بیاید گویی چیزی شبیه معجزه است.
- 30 سال پیش در فیلم «مرگ یک پیامآور» نقش مالکوم ایکس را بازی کردید و حالا هم که در نقش نلسون ماندلا در فیلم شکستناپذیر ظاهر شدهاید. چه سیاهپوست طراز اولی مانده که بخواهید بهعنوان کاراکتر او ظاهر شوید؟
باید اذعان و اعتراف کرد که بازی کردن چنین نقشهایی افتخار آمیز است و شاید ایفای چنین نقشهایی سقف آرزوهای هر بازیگری باشد. نکته مهم در امتیازات مشابهی بود که هم مالکوم داشت و هم ماندلا؛ آنها نماد آزادیخواهی و برابری و برادری بودند. در دنیای حرفهای ما سیدنی پواتیه اینگونه بود. او لیدر و سدشکن ما بود. سیدنی بود که به سفیدهای ازخودراضی کمپانیهای هالیوودی سیلی زد؛ آنهم با روایتی معنوی و رفتاری برازنده. پواتیه لیدر فراموشنشدنی ما سیاهان بود و اینکه چه نقشی باقی مانده، احتمالا باید بگویم کاراکتر دوران سالمندی باراک اوباما (با خنده)؛ نه این اتفاق نمیافتد.
- 10 سال پیش در 2 فوریه 2000 در برنامه تلویزیونی بزرگان آمریکا، یک اپیزود به نام «سیدنی پواتیه: چراغ همیشه روشن» پخش شد که شما در آن شرکت داشتید. در آن برنامه از پواتیه به نام موقرترین سیاه پوست تاریخ یاد کردید.
راهگشاترین و موقرترین سیاهپوست تاریخ سینما. دقیقا این عبارت را گفتم. نام این اپیزود نیز «سیدنی پواتیه: یک چراغ روشن» بود که من آنجا گفتم باید عبارت چراغ همیشه روشن دربارهاش به کار برده شود چراکه دوستداران و شاگردان معنوی او دهه به دهه و نسل به نسل میآیند و میروند. پس او راهگشایی است که چراغش همیشه روشن میماند.
- در آستانه 73 سالگی، کارنامه حرفهای شما از هیچ ژانری خالی نیست. حالا یک سؤال کلیشهای؛ از بین حدود 80 فیلمی که کار کردهاید 10 تا را نام ببرید که دوستشان دارید.
هر فیلمی داستان و رازهای خودش را دارد. برخی را دوست دارید چون برای شما احترام آفریدهاند با وجود اینکه میتوانستند کار شایستهای هم نباشند و برخی یادآوریها از فیلمها شما را افسرده میسازند بهرغم اینکه کارهای شایستهای بودهاند.
«آمیستاد» کاری بود که میشد بهتر تولید شود «باران شدید» نیز همینطور. کارهای کمدی یک تغییر ذائقه بود که از آنها راضیام ولی از «هفت» چه بگویم و چه نگویم که هنوز پس از 15 سال گیج ویلیام سامرست هستم یا از کاراکتر ادی در فیلم عزیز میلیون دلاری. هردوی این فیلمها از خلوت آدمی سراغ میگیرد؛ جایی که آدمی است و حفرههای بزرگ و پر نشدنی از سؤالهای تمام نشدنی. گاهی فکر میکنم خداوند بشر را خلق کرد تا به جواب این سؤالات برسد اما خب مگر میشود !
- شکستناپذیر را چگونه تحلیل میکنید و البته کار کردن دوباره با کلینت ایستوود را؛ بهنظر میرسد هر دو نفر از نابخشوده تا شکستناپذیر راهی طولانی طی کردهاید؟
به این مهم توجه کنید که اگر فیلم بیوگرافیک از کلینت توقع دارید، سخت در اشتباهید. او مثل همیشه سراغ اخلاقیات رفته است. تمام فضا در این درام ورزشی بر این منطق استوار است. نلسون ماندلا در شکستناپذیر یک همراه است؛ همراه مردمی که موفقیت کشورشان را میخواهند آنهم در یک تورنمنت ورزشی و در بازیهای جهانی. در واقع این یک رونمایی از ماندلایی است که سالهای ابتدایی رهایی از زندان را تجربه میکند.
در عمده فیلمهای کلینت تمام کاراکترها در سمتدهی و جهتدهی به نتیجه نقش دارند. در عزیز میلیون دلاری مثلا همان کاراکتر مادر نیز با وجود بیرحمیهایش در دقایقی اصلیترین کاراکتر است. در نابخشوده هم همینطور. طفلک ریچارد (هریس) را به یاد بیاورید. اصلا بخش اعظم داستان دربست سهم اوست. این سبک منحصربهفرد بازیگر و کارگردانی افسانهای به نام کلینت ایستوود است. او از خیل عظیم بازیگران استفاده میکند تا از اخلاقیات بگوید. در شکستناپذیر هم همینگونه است.
- به اسکار 2010 فکر میکنید؟ به هرحال تنها بازیگر آمریکایی- آفریقایی تمام تاریخ سینما هستید که 5 بار نامزد دریافت اسکار شده است؟
اگر مرا بهخود خواهی متهم نکنید یا به بیاحساس بودن، باید بگویم همانقدر که نسبت به موفقیت در اسکار 2010 علاقه دارم همانگونه نیز بیخیالم. اما خوشحالم که بازهم به خاطر فیلمی از کلینت نامزد اسکار شدهام. اگر ببرم این به معنای ارج و احترام بیشتر به اوست؛ نه کمتر نه بیشتر. هرچه باشد روز 7 مارس ( 16 اسفند) من در کنار جک ( نیکلسون) در ردیف اول در سالن زیبای کداک حضور خواهم داشت.
هالیوود ریپورتر- 2 فوریه 2010