و هر آنجا که توان کرد در آن دست، به جارو و زمینشور و به پارو و به کفگیر و عرق گیر و به ریکا و کف و لیف و شیلنگ و لگن و قیف و به آهنگ نیناش ناش و به آب پاش و به آفتابه و چارپایه و در سایه و بی سایه، بشوییم و بروبیم و بسابیم و ز درد بدن و دست و ستون فقرات و کمر و گردن و پا و لگن خویش، نخوابیم و به یاد همه باشد که به «تی» زیر نگیریم نه جیرجیرک و مارمولک و مور و ملخ و سوسک و هزارپا، که عزادار نگردد شب عیدی ز خطاهای بشر هیچ ضعیفی و چنان خانه تکانی بنماییم که تا روز دگر آخ کنان «آخ» بگوییم و بنالیم چنین: «وای ننه ! کار شکسته کمرم را!»
تصورگری: نازنین جمشیدی
هفت سینی که من و خواهر و داداش و عمو و پدر و مادر و دایی و پسرخاله و جد و پدرجد و همه اول هر سال بچینیم، شده شامل: سیر و سفر و سکه، دارایی و سالاد جُک و شوخی و سیب شعف و شادی و سبزی شکیبایی و سینی پذیراییمان هست پر از پستة لب باز و دهن بسته و بادام مُقنا و گز و فندق اعلا و بسی میوة زیبا و اگر پول خرید سبد عید نشد جور، گذاریم گرو شاه سیبیل پدرم را!
کاش در سال جدیدی که بیاید، بشود جور بسی کار فراوان و همه خوشدل و خندان و بیاید سر و سامان و شود زندگی آسان و از این دست دعاها که عیان کرد براتون نظرم را !
ضمیمه «دوچرخه»