«آخرین موج» یک درام محکم و تأثیرگذار است با یک فصل رؤیایی تکاندهنده که میتواند برای علاقهمندان سینمای معناگرا جالب توجه باشد.
«مرد درون» و «دسته اوباش» دیگر فیلمهایی که آخر هفته روی آنتن میروند، آثاری اکشن و پرتحرکاند که در عین اینکه توجه علاقهمندان سینمای حادثهپرداز را به خود جلب میکنند، برای تماشاگر جدی هم میتوانند واجد توجه باشند. هر دو فیلم با وجود لایه اکشنشان پسزمینههای اجتماعی پررنگی دارند؛ پسزمینهای که در واقع بستر اتفاقات درون فیلمها به شمار میآیند.
آخرین موج
«آخرین موج» که پنجشنبهشب در برنامه «سینما یک» روی آنتن میرود، به چند دلیل، اثر حائز اهمیتی است. پیتر ویر- کارگردان سرشناس استرالیاییالاصل- با این فیلم به شهرت رسید و استعدادش کشف شد.
کارگردانی که بعدها با فیلمهایی چون «گرین کارت» و «انجمن شاعران مرده» اعتبار فوقالعادهای کسب کرد، 30سال پیش با «آخرین موج» نامش را در اذهان ثبت نمود.
جدای از این، «آخرین موج» یکی از آثار تأثیرگذار، جریانساز و آغازگر سینمای نوین استرالیاست؛ فیلمیکه به عنوان محصول نوی سینماگران استرالیا، خونی تازه در رگهای سینمای این کشور جاری کرد؛ ماجرای دفاع یک وکیل دادگستری به نام دیوید برتون که در دفاع از پنج بومیاسترالیایی با نقاط مبهم و اتفاقات غریبی مواجه میشود.
فیلم در کنار این ماجرا به نوع رفتار و منش متضاد دیوید میپردازد. این فرد به ظاهر موفق، در زندگی فردیاش دچار مشکلات زیادی است. شخصیتپردازی کاراکتر دیوید، فوقالعاده انجام گرفته است. بیننده کافی است این کاراکتر چند لایه را با آنچه در کاراکترهای مشابه دیده قیاس کند تا ظرایف کار ویر برایش مشخص شود.
ویر کارگردان در سکانس بهتصویرکشیدن رؤیای دیوید، برای ویر فیلمنامهنویس سنگ تمام گذاشته است. در واقع با این فصل، عیار سکه کارگردانی پیتر ویر بسیار بالا ارزیابی شد.
بازی ریچارد چمبرلین در نقش دیوید برتون فوقالعاده است و اولیویا هامنت، دیوید گالپیپی و ویوین گریوی هم حضوری پذیرفتنی در فیلم دارند. معمولاً فیلمهایی که به درونیات کاراکترها میپردازند، پر از مکثهای طولانی و اغلب بیدلیل میشوند؛ در «آخرین موج» اما تعداد چنین لحظاتی نزدیک به صفر است.
انبوهی از جوایز مختلف جشنوارههای معتبر سینمایی در آلبوم افتخارات «آخرین موج» به چشم میخورد. فیلم از بهترین کارهای ویر است و البته عدهای هم معتقدند که «آخرین موج» بهترین کار این کارگردان است و او پس از شهرت و فیلمسازی در هالیوود، با وجود چند فیلم قابل توجهش، هرگز نتوانست فیلمی در اندازههای این کار ارائه کند.
مرد درون
ساختهشدن فیلمی چون «مرد درون» که جمعهشب از برنامه «سینما چهار» پخش خواهد شد، بیش از هر چیز، از یک اتفاق حکایت میکند؛ حرفهایشدن اسپایکلی. لی با کارگردانی این فیلم پرحادثه و فرازونشیب نشان میدهد که برخلاف گذشته، بیش از هر چیز روایت داستان و ارتباط بیواسطه و گسترده با مخاطب برایش اهمیت دارد.
اسپایک لی در دهه80 با فیلم «کار درست را انجام بده» به عنوان یک سینماگر سیاهپوست نشان داد که در خصوص تبعیض نژادی و کلاً معضلات اجتماعی آمریکا، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. اسپایک لی بیشتر به واسطه مضامین بحثبرانگیزی که دستمایه آثارش قرار میداد مورد توجه قرار میگرفت. او که از سوی برخی منتقدان، متهم به نگاهی بدبینانه به سفیدپوستان شده بود، در چند فیلم کوشید تا این ذهنیت را تغییر دهد.
شکست تجاری چند فیلم لی باعث شد تا این ذهنیت را تغییر دهد و این فیلمساز در رویه کاریاش تغییراتی ایجاد کند. ساختهشدن فیلمی چون «مرد درون» را باید در راستای همین تغییرات تحلیل کرد. فیلم، یک خط داستانی کاملاً آشنا دارد؛ مواجهه یک مامور پلیس با یک سارق بانک حرفهای؛ دو آدمیکه هر کدام در کار خود خبره هستند؛ ماجرایی که به گروگانگیری دزد میانجامد و کارآگاه میکوشد تا همه چیز را ختم به خیر کند.
این البته فقط ظاهر ماجراست، چون لی کوشیده تا حین روایت یک داستان پرکشش، حرفهای خود را هم در باب تبعیض نژادی بزند. نقش «کارآگاه فریزر» را «دنزل واشنگتن» ستاره سیاهپوست هالیوود که پای ثابت آثار اسپایک لی نیز به شمار میآید، بازی میکند.
اسپایکلی حالا دیگر آنقدر حرفهای شده که برعکس کارهای اولیهاش، بدون شعار و جاروجنجال، مفاهیم مورد نظرش را در فیلم بگنجاند. کاری که او در این اکشن به ظاهر متعارف و حتی میشود گفت کلیشهای انجام داده، ارزشی به مراتب بیشتر از فیلم «مالکومایکس» او دارد که اگر شعارهایش از آن گرفته شود، دیگر هیچ جذابیتی برای تماشا ندارد.
اسپایک لی در «مرد درون» اگر خواسته به مقوله تبعیض نژادی حاکم بر جامعه آمریکا اشاره کند، این کار را با ایجاد موقعیتهای داستانی و اتفاقات دراماتیکی که برای کارآگاه سیاهپوست در طول فیلم پیش میآید، انجام داده است.
«مرد درون» مثل اغلب کارهای اسپایک لی به لحاظ بازیگری هم فیلمیمثالزدنی است. جدا از دنزل واشنگتن که مثل بقیه همکاریهایش با لی، نقش را با مهارت تمام بازی کرده، کلایو اوون در نقش قطب منفی ماجرا فوقالعاده است؛ همچنان که حضور جودی فاستر، کریستوفر پلامر و ویلم دافسو در فیلم، متفاوت و در لحظاتی، غافلگیرکننده است.
دسته اوباش
«دسته اوباش» که روز جمعه از شبکه تهران پخش میشود، محصول سال1997 است. محله «هارلم» لوکیشن اصلی فیلم است. قصه در دهه30 میلادی میگذرد؛ زمانی که شرایط نابسامان اقتصادی، باعث گسترش فعالیت گنگسترها شده بود.
«دسته اوباش» را باید در رده آثاری قرار داد که در دهه90، به قصد تداعی «پدرخواندهها» مقابل دوربین رفتند.
فیلم به لحاظ حالوهوا، کاملاً یادآور فیلمهای نوآر مطرح هالیوودی است. «دسته اوباش» روایت درگیری و رقابت دو گروه تبهکار است. فیلم در زمان اکران عمومیاش، به واسطه ساختار تکنیکی محکماش مورد توجه منتقدان قرار گرفت. عدهای «دسته اوباش» را بهترین کار بیک داک در مقام کارگردان میدانند.
لارنس فیشبورن، تیم روت و اندی گارسیا، بهترین بازیهایشان را در «دسته اوباش» ارائه دادهاند.
جالب است بدانید با وجود اینکه داستان در محله هارلم نیویورک میگذرد، کل فیلم در شیکاگو فیلمبرداری شده است.