تا شاید دستکم کمی از ضخامت دیوار ضخیم میان ادبیات و سینما را حتی اگر شده با ناخن بتراشد. در این نشست که با نام «میزگرد رابطه سینما و ادبیات» برگزار شد، ایرج طهماسب، مصطفی جمشیدی، محمد متوسلانی، مرادی کرمانی و چیستا یثربی حضور داشتند، اما برخلاف تصور، آنقدر کسلکننده آغاز شد و ادامه یافت که اگر ایرج طهماسب آنطور بیمهابا در پایان نشست به ادبیات حمله نمیکرد، همه حاضران با چراغهای خاموش به خانه برمیگشتند....
***
محمدرضا بایرامی که مدیریت جلسه را بر عهده داشت، در آغاز نشست گفت: هنگامی که میخواهیم درباره رابطه سینما و ادبیات صحبت کنیم، خواهیم دید که این رابطه در ایران وجود ندارد اما آن سوی مرزها این رابطه متقابل به خوبی دیده میشود و نشان میدهد که چه اندازه ادبیات بر سینما تاثیرگذار بوده است.
مدیر خانه داستان ایران اظهار داشت: این تاثیر در ایران شکل نگرفته، با این حال هر بار که درباره سینما صحبت میشود، همه دستاندرکاران مشکل را در کمبود فیلمنامه میبینند. در ایران هیچگاه فیلمسازان به سمتی نمیروند که از ادبیات ایران استفاده کنند.
بایرامی یکی از ضعفهای ادبیات معاصر رانثر مطلق آثار خواند و یادآور شد: بیشتر آثار ایرانی نثر هستند و این در حالی است که سینماگران به قصهگویی علاقهمندند. برخی از نثرها را نمیتوان به شکل تصویری درآورد و آن را به فیلمنامه تبدیل کرد. وی در ادامه از مهمانان نشست درخواست کرد که برای صحبت به جایگاه بیایند.
سهم اقتباس از سینما
اولین سخنران این نشست مصطفی جمشیدی، مسئول بخش اقتباسی بنیاد سینمایی فارابی بود، وی در ابتدای نشست گفت: به عنوان داستاننویس طرحی را برای استفاده از رمانهای ادبی به بنیاد سینمایی فارابی دادهام و گمان نمیکردم که با پیشنهاد این طرح، کار شکل گرفته و نطفه آن در بنیاد سینمایی فارابی بسته شود.
وی با بیان این مطلب که حوزه ادبیات بسیار سترگ و گسترده است و در مملکت ما اقتباس همیشه مشکل سیاسی دارد، یادآور شد: مشکل اقتباس در هر کشور به بخش ممیزی آن باز میگردد. وقتی کتابی در چاپ با ممیزی روبهروست و با توجه به شمارگان دو یا سه هزار نسخهای، هزینه زیادی به دست مؤلف و یا ناشر باز نمیگردد، اما اگر متنی تبدیل به فیلم سینمایی شود و با ممیزی روبهرو شود، سرمایه بسیار زیادی از بین میرود و به همین دلیل یک فیلمساز با احتیاط به سمت رمان و داستان میرود.
وی ادامه داد: در صنعت فیلمسازی جهان 80 درصد سهم هالیوود است. آمار نشان میدهد که 75 درصد فیلمهایی که در اسکار جایزه میگیرند، اقتباسی هستند و به همین دلیل شرکتهای بزرگ فیلمسازی در این کار سرمایهگذاری کلان میکنند.وی به مشکلات اقتباس ادبی اشاره کرد و بیان داشت: یکی دیگر از مشکلات موجود بحث تعامل میان نویسندگان و سینماگران است، سمینارها و نشستهای گوناگونی برگزار میشود، اما نتیجهای از آن گرفته نشده و در نتیجه به این نقطه رسیدهام که سینما هنری مهاجم است و مخاطب به گونهای است که اگر پنج دقیقه فیلم را نگاه نکند، داستان را از دست میدهد، اما در کتاب این گونه نیست.
وی یادآور شد: شورایی که در فارابی تشکیل شده، تمام کتابها را مطالعه و کارشناسی میکند و در مدت یک سال از فعالیت این دفتر کتابهای زیادی تصویب شده است. در این کتابهای تصویب شده، حقوق سناریست نیز رعایت میشود و هر کدام به یک فیلمنامه تبدیل میشود.
داستان کوتاه دوست داشتنی
در ادامه چیستا یثربی - نمایشنامهنویس، کارگردان و منتقد - به جایگاه آمد و با اشاره به صحبتهای جمشیدی، گفت: معتقدم آنچه دیگران میگویند که هر چیز خوانده شود ارزش فیلم شدن را دارد، درست نیست، این سخن را قبول ندارم. باید دید هر آنچه خوانده میشود قابلیت تصویر شدن را دارد یا خیر.
بسیاری از آثار ادبی وجود دارد که موفق بوده و توانستهاند موقعیت اجتماعی و سیاسی جامعه را به تصویر بکشند، اما فیلمنامهنویس مجبور است تا شخصیتهایی را از ادبیات بیرون کشیده و مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند، با یک طرح و سوژه به راحتی میتوان ارتباط برقرار کند، اما شخصیتپردازی بسیار مشکل است. گاهی اصل رمان اجازه نمیدهد و یا فیلمنامهنویس توانایی شخصیتپردازی را ندارد.این نمایشنامهنویس اضافه کرد: داستانی میتواند به فیلمنامه تبدیل شود که بتوان در اجتماع مابهازای آن را یافت. هر داستانی باید شخصیتپردازی و تصویری قوی داشته باشد. باید مخاطب را بشناسیم.
یثربی ادامه داد: در حال حاضر داستان کوتاه بیشتر مورد استفاده سینماگران قرار میگیرد، چرا که فرصت خواندن آن را سینماگر دارد و شخصیتپردازی آن نیز راحت است.
سخن اصلی
علیاکبر قاضینظام، مدیر امور نمایشی سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران نیز به عنوان سومین سخنران به جایگاه آمد و بیان داشت: یکی از موارد مهم که باید میان نویسندگان و فیلمسازان باشد، اعتماد و دیگری تبادل اطلاعات است. قصهنویس اعتمادی به فیلمساز ندارد و این عدم اطمینان متقابل مشکلساز است. اگر اعتماد دو طرفه باشد و هر کدام از طرفین از یکدیگر نظرخواهی کنند، داستان به فیلم خوبی تبدیل میشود.
نوشتن برای سینما
هوشنگ مرادیکرمانی که برخی از آثار ادبی وی به صورت سریالهای تلویزیونی و فیلمنامه تولید و ساخته شده است، با دعوت بایرامی به جایگاه آمد و گفت: همیشه هنگامی که داستانی مینویسم، تصویر آن در ذهنم میآید. نویسندهها چون شیفته نوشتههای خود هستند، باعث میشود که این امر نکات منفی و مثبتی داشته باشد. این امر یک بار منفی دارد که معقتدند همه آنچه نوشته میشود در فیلم آورده شود.
وی ادامه داد: نگارش و دادن متن به فیلمساز مانند آن است که میوهای را به شخصی داده تا از آن کمپوت درست کند، حال میزان ریختن شکر و دیگر کارها بر عهده شخص است. گاهی برخی نویسندگان هستند که بعد از ارائه داستان به فیلمساز در مطبوعات جار و جنجال میاندازند و این درست نیست، بعید است کارگردانی بیاید و به عمد داستانی را خراب کند، مسلما یا توانایی تبدیل به فیلمنامه را نداشته و یا از نظر مالی دچار مشکل شده است.
وی ادامه داد: اثر یک نویسنده در ویترین کتابفروشی است و باید جوابگوی مخاطب باشد و فیلمساز باید جوابگوی تماشاگر باشد.وی با اشاره به صحبت برخی از حاضران مبنی بر تاثیر فروش فیلم بر ادبیات ادامه داد: همیشه این گونه نیست که سینما بر فروش کتاب تاثیر بگذارد و افرادی هم هستند که فیلم را دیده و کتاب را نمیخرند. فیلم برد بیشتری از کتاب در میان مردم دارد. مردم مانند موجی هستند که در زمان پخش فیلم سراغ اثر میروند و بعد سراغ اثر نمیروند و این رجوع به کتاب مقطعی است.
نویسنده «ماه شب چهارده» بیان داشت: مخاطب و مشتری کتاب با فیلم متفاوت است، مشتری فیلم بیشتر برای تفریح به سینما میرود و این کار به صورت جمعی است، اما خواننده کتاب این گونه نیست و فرد در تنهایی و با تفکر کتابی را مطالعه میکند.
جمشیدی یکی از مشکلات اقتباس را نوعی شعر بودن متون دانست و گفت: یکی از مشکلات تبدیل شدن یک داستان به فیلمنامه این است که متون ادبی ما یک نوع تغزل شعری هستند.
در دفتر بنیاد سینمایی به کمک عدهای کارشناس سعی کردهایم تا تمام داستانهای ایرانی و خارجی را خوانده و از آنهایی که قابلیت تبدیل به فیلم را دارند، استفاده کنیم.
اعظم بروجردی -یکی از حاضران- گفت: مگر کتابهای ایرانی تمام شده که از کتابهای خارجی برای اقتباس استفاده میشود؟
جمشیدی ادامه داد: بنا نمیشود که با وجود ملیتهای مختلف آثار برتر نادیده گرفته شود، همه کتابهای موجود مدون شده است، برخی کتابهای خارجی نیز دیدگاه خوبی دارند و از آنها میتوان استفاده کرد.
وی اظهار داشت: سعی ما این است که از ادبیات معاصر ایران نیز استفاده کنیم و در حال حاضر آثار جمالزاده، جلالآل احمد و هوشنگ مرادیکرمانی قرار است به فیلم سینمایی تبدیل شود و صرفا از آثار خارجی استفاده نمیشود.
راضیه تجار یکی از حاضران بود که مبلغ نگارش فیلمنامه را از جمشیدی پرسید، وی نیز پاسخ گفت: این کار بستگی به نویسندگان دارد، اما نگارش فیلمنامه از یک رمان متوسط دو یا سه میلیون تومان است؛ با این حال اولویت و سیاست ما با رمانهای ایرانی است.
مرحوم ادبیات
ایرج طهماسب، از بازیگران پیشکسوت تلویزیون و سینما نیز که در این نشست حضور داشت، بیان داشت: درباره رابطه میان سینما و ادبیات سخن گفتن سخت است.
معتقدم که ادبیات در حال فوت است، کتاب در جهان در حال فوت است. این نگاهی که در جهان به رایانهها میشود و نگاه تصویری که به وجود آمده، توانسته جایگاهی را به وجود آورد و روز به روز از تعداد خوانندگان کتاب کم شده و به تعداد خوانندگان رسانههای تصویری اضافه میشود.
وی به عکسنویسی و دیالوگنویسی اشاره کرد و گفت: بسیاری از نویسندگان و سینماگران هستند که دیالوگ و سناریونویس هستند و واقعیت این است که سناریونویسی بسیار سخت است. در گذشته برای انتقال مفاهیم صوت به وجود آمد و بعد به نقاشی تبدیل شد و سپس به تصویر بدل گشت.این بازیگر بیان داشت: به نظرم تمام هنرها به نوعی ناقص هستند، گونههای مختلف هنری به وجود آمد تا این که به ثبت حرکات واقعی رسیدیم، به هنر سینما میگویند هفت هنر، چون شبیه واقعیت است و خود واقعیت است، همه هنرها این را کم دارند.
با تمام شدن سخنان طهماسب برخی با صحبتهای وی مخالفت کردند، یکی از مخالفان راضیه تجار بود، وی بیان داشت: خواننده ادبیات همیشه خاص بوده و مخاطب ادبیات با سینما متفاوت است و نمیتوان گفت هنر سینما از ادبیات کاملتر است.
مرادیکرمانی نیز گفت: ادبیات ایرانی تمام نشده است، ادبیات همیشه مخاطب خود را داشته و دارد.
عقب نشینی و اصرار
طهماسب بار دیگر با آمدن به جایگاه و عذرخواهی از حاضران گفت: به نویسندگان احترام گذاشته و مدیون ادبیات هستیم، در سینما از تمام هنرها استفاده میکنیم، از دیالوگنویسی ادبیات هم در سینما استفاده میکنیم، اما معتقدم وقتی ادبیات داستانی به سینما تبدیل میشود، جواب نمیدهد، داستان با سناریو متفاوت است. درست است که ادبیات از بین نمیرود اما هنر تا یک زمان و مقطع کارکرد اجتماعی دارد.
ابراهیم زاهدیمطلق –نویسنده و روزنامهنگار- در پاسخ به صحبتهای طهماسب گفت: میگویید هنر سینما نشان دادن واقعیت است اما نشان دادن واقعیت که هنر نیست.هنر نگاه فردی و شخصی به جهان است.
طهماسب نیز در پاسخ گفت: منظورم شبیهِ شبیه واقعیت و این فراتر از واقعیت است. هنر سینما خودش است و بشر، هنر سینما را اختیار کرده و از همه چیزها تصویر واقعی میگیرد.
معتقدم که اگر ادبیات در جای خود باقی بماند و هیچ داستانی فیلم نشود، اما نویسنده فیلمنامه بنویسد، این کار بهتر است.وی بیان داشت: در ادبیات دو شیوه روایی داریم، شیوه روایی درونی و شیوه روایی سوم شخص؛ در شکل درونگرایانه، هیچ سینمایی نمیتواند اول شخص را به فیلمنامه تبدیل کند، بسیاری تلاش کردند و نتوانستند، اما بخش سوم شخص قابلیت تبدیل شدن به سینما را دارد. در متنهای انتخابی باید به سوم شخص قائل شویم.