داستانی که بهنظر میرسد هیچگاه ختمبهخیر نشد و کار به جایی رسید که امروز دیگر پایتخت ایران، بهشت آرزوهای مردم این سرزمین نیست. تهران دیگر حتی مثل گذشتهها دوستداشتنی هم نیست. مردمی که روزگاری خود را به هر زحمتی به امید زندگی بهتر در شهری خوشآبوهوا، برخوردار از فرصتهای شغلی، آموزشی، رفاهی و درمانی به تهران میرساندند، امروز دلایل بسیاری برای ترک این دیار دارند منتها در شرایطی که اوضاع شهرهای بزرگ کشور، همه مشابه تهران است، این سؤال مطرح میشود که تهران را به کدام مقصد باید ترک کرد و آیا اساساً انتخاب دیگری وجود دارد؟
آنچه مسلم است اینکه مسئولان اجرایی و سیاسی کشور، سالهاست به دنبال فراهمکردن راهکارهای تمرکززدایی از تهران هستند به این معنی که دیگر نتوان سراغ بهترین دانشگاههای کشور، بیمارستانها و رستورانها و مراکز تفریحی را در تهران گرفت. تمرکز زدایی یعنی اینکه پیکان سود سرمایهگذاریها فقط سمت تهران نشانه نرفته باشد و ادارات، وزارتخانهها، کارخانجات، شرکتها و ارگانها با دلیل و بیدلیل فقط دور هم در تهران جمع نباشند. به همین مناسبت در پرسش و پاسخی با مهدی چمران، رئیس شورای اسلامی شهر تهران موضوع تمرکززدایی از پایتخت را به بررسی گذاشتیم.
- سابقه بحث تمرکززدایی از تهران یا انتقال پایتخت به چه زمانی برمیگردد؟
این بحث داستانی قدیمی است. سابقه آن به قبل از انقلاب بازمیگردد. علل فراوانی هم داشته مثل هجوم جمعیت بسیار از روستاها و شهرهای دیگر به تهران، ترافیک، کمبود آب، آلودگی هوا و کمبودهای دیگر که تهران از نظر جغرافیایی با آن مواجه است. منتهی این بحث در سالهای اول انقلاب مطرح نبود و تصمیماتی گرفته شد مثل دادن زمین با قیمت ارزان یا تقسیمکردن زمینهای مصادرهای متعلق به دولت بین افراد فاقد مسکن که اینها سبب هجوم جمعیت به تهران شد.
- تا آنجا که میدانم در سال70 آقای حسن حبیبی، معاون اول رئیسجمهوری وقت کمیسیونی تشکیل داد که نظارت بر اجرای سیاستهای تمرکززدایی از شهر تهران را دنبال میکرد.
همینطور است. بعد از پایان جنگ تحمیلی مجددا در بررسیها، بحث تمرکززدایی و انتقال پایتخت مطرح شد. حتی نقاطی مثل لواسانات را پیشنهاد دادند که مقر حکومت سیاسی به آنجا منتقل شود اما طرح خامی بود و قابلیت اجرایی پیدا نکرد. پیشنهاد دیگری مطرح شد مبنی بر انتقال مراکز نمایندگیهای سیاسی یعنی سفارتخانهها به لواسانات که آن هم عملی نشد. تا اینکه وزیر وقت مسکن و شهرسازی مرحوم کازرونی روی این موضوع کار تحقیقی وسیعی انجام دادند و گزارشی هم تهیه کردند.
توصیه من این است با توجه به ارزش علمی این مطالعات کسانی که به دنبال تصمیمگیری درباره تمرکززدایی و انتقال پایتخت از تهران هستند حتما آن گزارش را بررسی کنند تا با دید بازتری تصمیم بگیرند.
- در مقطعی پیشنهاد خروج تدریجی برخی ادارهها، وزارتخانهها، شرکتها و کارخانهها که وجودشان در تهران ضرورتی ندارد نیز مطرح شد، عاقبت این پیشنهاد چه شد؟
موضوع تمرکززدایی، دغدغه دولتهای مختلف بوده است. در دولت نهم و دهم نیز امتیازاتی را پیشبینی کردند که به کارمندان دولت در صورت رفتن از تهران تعلق میگرفت اما عملا آنطور که باید و شاید به نتیجه نرسید. در دولت همچنین تصمیم گرفته شد تعدادی از سازمانها و شرکتهایی که در تهران دفتر دارند اما دلیلی یا ضرورتی برای حضور در تهران ندارند مثل شرکتهای وابسته به وزارتخانه نفت و گاز منتقل شوند که انجام شد. اما من فکر میکنم این سیاست همچنان باید به صورت جدی دنبال شود؛ ضمن اینکه در بحث تمرکززدایی از تهران، موضوع فقط جابهجایی محل ساختمانها نیست. در اینجا یک بحث نرمافزاری مطرح است و آن موضوع واگذاری اختیارات کامل به استانداران و فرمانداران است تا مجبور نباشند برای هر کار کوچکی به تهران مراجعه کنند.
- موضوع این است که تمرکز بهترین و بیشترین امکانات در تهران، این شهر را به کانونی خاص برای مهاجرت تبدیل کرده است.
البته در شرایط کنونی زندگی در تهران بسیار سخت و مشکل شده است. آرامش جسمی و روحی که در شهرهای دیگر وجود دارد در تهران نیست ضمن اینکه اعلام کردهاند به استان تهران آب بیشتری از آنچه تاکنون تعلق گرفته نخواهند داد دولت نیز عزم خود را در توزیع امکانات در شهرها نشان داده است. خوشبختانه در همه استانها و شهرهای کشور بخش درمانی و پزشکی رشد داشته و حتی در بعضی رشتههای خاص از لحاظ تخصصی و تجهیزاتی از تهران سبقت گرفتهاند.
در مورد دانشگاه و مراکز آموزش عالی هم در سایر شهرهای کشور پیشرفتهای بسیار خوبی حاصل شده و اساتید زبدهای پرورش یافتهاند به ویژه که قرار شده مراکز آموزش عالی، دیگر در تهران گسترش نیابد و دانشگاههای تهران به عنوان دانشگاه مادر به آموزش تخصصهای بالا در مدارج بالاتر بپردازد، بنابراین در صورتی که این عزم به صورت جدی از سوی حاکمیت دنبال شود و استانهای دیگر کشور هم از امکانات رفاهی، فرصتهای شغلی، مراکز آموزشی و تفریحی لازم برخوردار شوند، رویکرد و گرایش مردم به زندگی در شهرهای خودشان تشدید میشود.
- آیا دولت همچنان رشد افقی یا جمعیتی برای شهر تهران قائل است؟
خیر. استان تهران هماکنون حدود 14میلیون و شهر تهران 10میلیون نفر جمعیت دارد، بنابراین نه تهران و نه استان تهران دیگر ظرفیت جمعیت بیشتر را ندارد. آمار هم نشاندهنده کاهش مهاجرت به شهر تهران است، به طوری که رتبه رشد جمعیت تهران از میزان متوسط رشد جمعیت کل کشور کمتر است. اما متأسفانه در شهرهای اقماری تهران و استان تهران رشد جمعیت بسیار بالاست. در بعضی موارد این رشد جمعیت بین 10تا12درصد است.
- دلیل این بحران چیست؟
گرانی مسکن، ارزاق عمومی و امکانات در تهران مهاجرین روستایی را مجبور کرده در شهرهای کوچک و روستاهای اقماری مستقر شوند. این در حالی است که براساس مصوبه هیأت دولت در سال80 هیچگونه پیشبینی رشد جمعیت برای استان تهران نشده است؛ یعنی حد نهایی جمعیت استان تهران 14میلیون نفر و برای شهر تهران 8 میلیون نفر در نظر گرفته شده است و این تصمیم همانطور که گفتم متناسب با معیارهای تأمین آب و خدماتی است که امکان ارائهاش تنها به این تعداد جمعیت میسر است.
- این به معنی رشد منفی برای جمعیت شهر و استان تهران است.
طرحی تحت عنوان «مجموعه شهری تهران» در سال80 به تصویب هیأت دولت وقت رسید که گرچه طرح خوبی بود و راههایی برای رشد منفی جمعیت استان تهران تدارک دیده بود اما متأسفانه اجرایی نشد. از نظر من، اجرایینشدن طرح مجموعه شهری تهران به این دلیل بود که مسئولیت اجرای آن تنها برعهده استاندار تهران بود و برای شهرداران جایگاه اجرایی در نظر گرفته نشد. یکی از ویژگیهای خوب این طرح این است که فقط تهران را ندیده است. توزیع امکانات در همه شهرها و روستاهای کشور میتواند مانع مهاجرت به شهر تهران و سایر مراکز استانها شود.
- از نقش طرحهای جامع و تفصیلی شهر تهران در این باره بگویید.
این طرحها هم فقط معطوف به شهر تهران است. ما طرح جامع حریم شهر تهران را هم باید تهیه کنیم. پیشنهاد تشکیل استان پایتخت را به وزارت کشور دادیم. براساس این طرح، کرج و مجموعه شهرهای غرب کرج از تهران جدا میشود. از این طرف استانی به نام استان پایتخت به وجود میآید. البته هماکنون نیز قانوناً شهر تهران دیگر بزرگ نخواهد شد. محدوده آن تعیین شده اما مشکل روستاهای اقماری اطراف تهران است که بزرگتر میشوند و به تهران میچسبند. این رشد بادکنکی روستاهایی مثل «مرتضیگرد» از ناحیه بیقانونی و نبود برنامه و طرح است. در این منطقه به شدت ساختوسازخلاف رشد کرده و شهرداری تهران یا شورای شهر هم نمیتواند هیچ اقدامی انجام دهد چون تصمیمگیری در مورد این روستاها برعهده وزارت کشور و هیأت دولت است. این قانون باید تغییر کند و تحت نظر شهر مادر قرار گیرند، به همین مناسبت طرحی را نیز آماده و به مجلس پیشنهاد کردهایم مبنی بر اصلاح قوانین حریم و محدوده تهران که به احتمال 90درصد به تصویب مجلس شورای اسلامی خواهد رسید.
- نظر جنابعالی درباره تقسیم پایتخت به 2قسمت تجاری و سیاسی که به تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز رسیده است چیست؟
طرح خوبی است، اما چگونگی تحقق آن مهم است. اینکه ما مثل بعضی کشورها پایتخت سیاسی را به نقطهای دور یا نزدیک تهران منتقل کنیم به زودی عملی نمیشود، ضمن اینکه بحث سیاست و تجارت درهم آمیخته است. از سوی دیگر من در اطراف استان تهران جایی را سراغ ندارم که آب به اندازه کافی داشته باشد و نیز از امکانات زیرساختی و ارتباطات و شرایط جوی مناسب برخوردار باشد ونیز از نظر خطرپذیری زلزله که اتفاقا یکی از ملاکها و دلایل انتقال پایتخت است شرایط امن و ایمنی داشته باشد.
- نظرتان در مورد شهر اصفهان چیست. برخی شنیدهها حاکی از انتقال پایتخت سیاسی به اصفهان است.
اصفهان مشکلاتش کمتر از تهران نیست. اصفهان هم با مشکلات ترافیک، آلودگی هوا و سایر آلودگیهای زیستمحیطی و کمبود آب دست به گریبان است. اصولا شهرهای بزرگ به مشکلات فراوان خودشان هم نمیتوانند برسند چه برسد که پذیرای پایتخت سیاسی کشور هم باشند. به نظرم خود تهران بهتر میتواند مشکلات خودش را تحمل کند. از نظر خطر زلزلهپذیری هم هیچ تضمینی وجود ندارد که اصفهان امن باشد. مگر وقوع زلزله در بم پیشبینی میشد؟ ناگهان یک خط زلزله به آن صورت پیدا شد که هیچ جا ثبت نشده بود. مگر اینکه نقطهای را با مطالعه دقیق شناسایی کنند که شرایط جوی مناسب داشته باشد و بعد شروع کنند به ساخت و تأمین سرانههای لازم و زیرساختهای مناسب، ولی بودجه مالی سنگینی را میطلبد و تا آنجا که میدانم چنین مصداقی هنوز پیدا نشده است.