در همه ادوار زندگی بشر، کار کردن کودکان به اشکال مختلف وجود داشته و دارد و شاید نتوان عصری یافت که کودکان کار صرفاً به کودکی خود پرداخته باشند!
در برخی موارد نیاز، در برخی دیگر فقر شدید، در مواردی اجبار و... باعث شده تا کودکان ناچار به کارکردن شوند.
چنانچه بخواهیم کار کودکان را تقسیمبندی کنیم میتوانیم ردههای ذیل را در نظر بگیریم:
1- کارهای طاقتفرسا: این دسته از کارها، کارهایی است که غالباً توسط بزرگسالان نیز به سختی انجام شده و از تاب و تحمل کودکان خارج است اما بهدلیل نیاز شدید و یا اجبار، ناچار به انجام آن هستند. کار در معادن، کار در کورههای مختلف اعم از ذوب فلزات، آجرپزی و... را میتوان در زمره این فعالیتها نام برد.
2- کارهای سخت: این تقسیم، کارهایی است که انجام آن برای کودکان دشوار بوده و معمولاً بزرگسالان به آن مبادرت میورزند. این رده از کارها برای کودکان خطراتی را نیز بههمراه دارد ولی میزان این خطرات بهمراتب از خطرات کارهای طاقتفرسا کمتر است. کار در کارگاههای تولیدی، مکانیکیها، صافکاریها، کار در انبارها و... در زمره این امور قرار دارند.
3- کارهای قابل تحمل: کارهایی مانند فروشندگی، مونتاژ کاریهای سبک، کشاورزی، باغبانی و... را میتوان از خانواده کارهای قابل تحمل دانست. این کارها معمولاً فشار قابلتوجهی بر کودکان نداشته ولی اگر از حد تعادل یا از میزان ساعت کاری مشخص خارج و فشار کار یا زمان انجام کار افزایش یابد، بهطور یقین در زمره کارهای سخت قرار خواهند گرفت. خطراتی که در این رده کودکان را تهدید میکند، بهطور معمول در درازمدت اثرات خود را به منصهظهور خواهد رساند.
4- کارهای سبک و تفننی: این گروه از کارها، همانطور که از نامشان نیز مشخص است سبک و آسان بوده و فشار زیادی را بر کودک تحمیل نمیکند. بهطور معمول ساعت کار مشخصی برای انجام این کارها در نظرگرفته نشده و هرگاه که کودک به خواسته خود در کار برسد از انجام آن دست خواهد کشید. برخی از کودکان هم بهصورت تفننی و تفریحی به برخی از کارها مشغول میشوند که این امور را نیز میتوان در این تقسیم بندی جای داد.
معمولاً کارهایی مثل گلفروشی، دستفروشی، پادویی در مغازهها به شرط کوتاه بودن زمان کاری و... را میتوان در زمره این امور نام برد.
علل و انگیزه کار در کودکان
در بحث علل کار کودکان سخن بسیار است اما سعی میکنیم که به رئوس و کلیات بسنده کنیم لذا میتوان اهم این علل را در موارد ذیل جستوجو کرد:
1- فقدان سرپرست یا نانآور خانواده:
فقدان و عدموجود نانآور خانوادهها یکی از دلایلی است که موجب کار کردن کودکان میشود. در بسیاری از خانوادهها که معمولاً از تعداد فرزندان زیادی هم برخوردار هستند، پس از فوت پدر که نانآور خانواده هم است، مسئولیت اعضای خانواده بر گردن فرزندان خواهد افتاد که درصورت کودک بودن آنان، باز هم ناگزیر به کار شده تا اعضای خانواده بتوانند ارتزاق کنند.
کار کودکان در این تقسیمبندی، اجباری بوده و با وجود میل باطنی خود، مبادرت به کار میکنند. در بسیاری از این موارد، حتی کودکان از تحصیل نیز محروم شده و تمامی وقت خود را صرف کار کرده تا خلأ نان آور خانواده را پر کنند.
2- بیماری شدید سرپرست خانواده و عدمتوانایی وی:
در برخی موارد نیز پدر یا سرپرست خانواده دچار بیماری شدید یا لاعلاج میشود؛ بهگونهای که یا قدرت کار خود را از دست میدهد یا مدت مدیدی قادر به نانآوری نخواهد بود. به همین دلیل، فرزند یا فرزندان وی که ممکن است کودک باشند، مجبور به کار و نانآوری خواهند شد.
3- فقر اقتصادی خانواده:
در برخی از خانوادهها، سرپرست خانواده یا بهدلیل بیکاری یا بهدلیل نداشتن شغل مناسب، از درآمد کافی و مکفی برخوردار نبوده و خانواده دچار فقر اقتصادی شده و به همین دلیل فرزند ارشد یا فرزندان خانواده که ممکن است کودک نیز باشند وادار به کارشده و جزو کودکان کار میشوند! این اتفاق در خانوادههای پر جمعیت رخ داده و فقر اقتصادی خانوارها در این طیف از جامعه بیشتر خود نمایی میکند.
4- اعتیاد سرپرست خانواده یا والدین:
یکی دیگر از علل و عواملی که کودکان را ناگزیر به کار در محیطهای کارگری میکشاند، اعتیاد والدین یا سرپرست و نانآور خانواده است. وقتی سرپرست خانواده از درآمد کافی برخوردار نبوده و حقوق دریافتی خود را صرف تهیه و مصرف موادمخدر میکند، در این حالت فرزندان خانواده مجبور به پر کردن جای نان آور خانواده شده و به کار اشتغال میورزند. در برخی از این خانوادهها اغلب سرپرست معتاد خانواده، فرزندان را مجبور به کار میکنند.
5- اختلاف بین والدین:
در خانوادههایی که والدین در آنها با یکدیگر اختلاف داشته و جدا از هم زندگی میکنند، بسیار اتفاق میافتد که کودکانی که نزد مادر خود زندگی کرده و مادر خانواده نیز از شغل یا وضعیت مالی مناسبی برخوردار نیست، به ناچار جذب بازار کار شده و کار میکنند. در اینگونه موارد، کودکان مذکور جور سرپرست خانواده را میکشند.
6- ورشکستگی، زندانی بودن، مجرم یا فراری بودن والدین:
غالباً در اینگونه از خانوادهها، پدر، فراری یا زندانی بوده و علاوه بر وارد شدن آثار جسمی و سختی کار به کودکان، عواقب روحی نیز در کمین فرزندان است.
7- اجبار والدین به فرزندان جهت کار.
کودکان خیابانی
در بررسی وضعیت کودکان به گروهی از آنان برخورد میکنیم که به دلایلی خاص خانواده را ترک گفته و آواره کوچه و خیابان شدهاند. در بررسی علل فرار کودکان از خانه نیز میتوان بهطور اختصار به موارد ذیل اشاره کرد:
1- وجود ناپدری یا نامادری در خانواده و آزار و شکنجهکردن کودکان
2- سختگیری بیش از حد و نامعقول والدین به فرزندان
3- بیتوجهی والدین به فرزندان بهدلیل زیاد بودن فرزندان خانواده یا بیعلاقگی آنان به فرزندان
4- اعتیاد شدید پدر یا سرپرست خانواده و فروش فرزندان جهت تأمین پول لازم بهمنظور خرید موادمخدر و بهرهکشی از آنان
5- بیماری روانی پدر یا مادر خانواده و وارد کردن صدمات بدنی به کودکان.
قانون و کار کودکان
همانگونه که در تعریف کودک بیان شد؛ پیمان جهانی حقوق کودک، کودکان را افراد زیر18سال معرفی کرده است. با این وصف ابتدای بحث نیز تقسیمبندی کودک و نوجوان را با استناد به مواد 79 و 80 قانون کار انجام داده و با این دیدگاه کار کودکان را در اشکال ذیل بررسی میکنیم:
1- کار کودکان زیر 15سال: توافقنامه حقوق کودکان سازمانملل، بهطور صریح کار کودکان زیر
15 سال را ممنوع کرده است. ماده 79 قانون کار ایران نیز صراحتاً اعلام میدارد: به کارگماردن افراد کمتر از 15سال تمام ممنوع است و این بدان معنی است که به کار گماردن کودکان زیر 15 سال تمام، تخلف محسوب شده و خاطی یا خاطیان باید مجازات شوند. ولی آیا برخوردی در این خصوص صورت میپذیرد؟ نهاد صلاحیت دار درخصوص رسیدگی به این تخلف کدام است؟
نظر به اینکه قانون کار به این موضوع پرداخته است لذا متولی برخورد با این معضل وزارت کار است. بهعبارتی دیگر وزارت کار موظف است که خاطیان را شناسایی و براساس قوانین موجود مجازات کند. ماده 176 قانون کار، مجازات نقدی برای متخلفین، مقرر و درصورت تکرار تخلف از 91 روز تا 180 روز حبس برای آنان در نظر گرفته است که اگر واقع بینانه به موضوع بنگریم، اجرای این ماده در کشور دشواریهای فراوانی را به همراه خواهد داشت. از سوی دیگر کودکان کار شناسایی شده نیز باید ساماندهی شوند که وزارت کار از اجرای این وظیفه عاجز بوده و آن را به گردن سازمان بهزیستی انداخته است!
نکته مهمتر اینکه وزارت کار فقط کودکانی را که در بنگاههای اقتصادی مشغول به کار هستند شناسایی میکند و سایر کودکان کار از گردونه شناسایی خارج هستند! به بیانی دیگر کودکانی که در خیابانها، دستفروشی میکنند یا در حاشیه اتوبان بهشت زهرا گل میفروشند یا در تقاطعها و چهارراهها اقدام به فروش آدامس، فال و... میکنند و کودکانی که در کارگاههای غیرمجاز به کار گمارده میشوند در قانون ما جایی ندارند و رسیدگی به وضعیت آنان نادیده انگاشته شده است! در حقیقت کار غیرقانونی یا بهاصطلاح، کار سیاه، آنان را از گردونه رسیدگی خارج میکند.
سازمان بهزیستی نیز در عین حالی که سعی در ساماندهی اقشار در معرض آسیبهای اجتماعی دارد اما همانند سایر نهادها و سازمانها از مسئولیت حمایت و ساماندهی کودکان کار، سر باز میزند. مدیرکل دفتر آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی میگوید: بهزیستی متولی ساماندهی کودکان کار نیست و وزارت کار مسئولیت حمایت آنها را بر عهده دارد. هیچ کودکی بهدلیل کار در کمتر از 15سالگی به مراکز بهزیستی منتقل نمیشود بلکه آنها را بهعنوان کودک بد سرپرست در مراکز بهزیستی نگه میداریم!
2- کار کودکان بین 15 تا 18سال: با استناد به ماده 80 قانون کار و همچنین توافقنامه حقوق کودکان سازمان ملل، کار کردن کودکان بالای 15سال جایز شمرده شده است ولی آیا در هر کاری میتوان آنان را مشغول به کار کرد؟
در توافقنامه حقوق کودکان سازمان ملل اشاره به این مهم شده که این قبیل کودکان تنها باید شغلی بیخطر داشته باشند. ماده 81 قانون کار نیز محدودهای را برای کار این گروه از کودکان در نظر گرفته است که با نظر پزشک سازمان تأمین اجتماعی معین میشود. در بخشی از ماده مذکور میخوانیم: پزشک درباره تناسب نوع کار با توانایی کارگر نوجوان اظهار نظر میکند و چنانچه کار مربوط را نامناسب بداند کارفرما مکلف است در حدود امکانات خود شغل کارگر را تغییر دهد. در حقیقت متناسب بودن نوع کار و توانایی کارگر کمتر از 18سال مدنظر مقنن قرار گرفته است.
همچنین چنانچه مواد 83 و 84 قانون کار را نیز مورد بررسی قرار دهیم به تأکید قانونگذار در این زمینه بیشتر پی خواهیم برد. در ماده 83 قانون کار تصریح شده است: ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام کار در شب و نیز ارجاع کارهای سخت و زیانآور و خطرناک و حمل بار با دست، بیش از حد مجاز و بدون استفاده از وسایل مکانیکی برای کارگر نوجوان ممنوع است.
با بررسی این ماده، محدوده فعالیت این گروه از کارگران، صرفاً مشاغل بیخطر خواهد بود و نکته حایز توجه اینکه مشاغل بیخطر از 2بعد خطرات جسمی و اخلاقی مد نظر مقنن است زیرا در ماده 84 از همان قانون آمده است: در مشاغل و کارهایی که بهعلت ماهیت آن یا شرایطی که کار در آن انجام شود برای سلامتی یا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زیان آور است، حداقل سن کار 18سال تمام خواهد بود....
با ذکر این موارد محدوده فعالیتی کارگران مذکور تعیین شده است آنهم فقط در کارگاههایی که با نام بنگاه اقتصادی به کار میپردازند، ولی سایر کارگران جامعه نه تنها از سوی قانون کار حمایت نمیشوند، بلکه در وضعیت اسفناکی قرار داشته و دارند و از ظواهر امر نیز برمیآید که رسیدگی به وضعیت آنان نه تنها در ایران، بلکه در سایر کشورها امری غیرممکن است چرا که
1- اگر وزارت کار و امور اجتماعی با همکاری سازمان بهزیستی و سایر سازمانهای مرتبط قصد رسیدگی کامل به وضعیت تمامی کودکان کار را داشته باشد، این امر مستلزم تخصیص بودجهای بسیار کلان و نیروی انسانی فراوان است که در وضعیت اقتصادی کنونی کشور، غیرممکن بوده و شعاری بیش نیست.
2- کودکان کار موضوع ایران نبوده و سایر کشورها نیز با این معضل دست به گریبان بوده و شاهد کار صدها میلیون کودک در سراسر جهان هستیم که اغلب آنان در کشورهای جهانسوم یا عقب افتاده به کار اشتغال داشته و رسیدگی به وضعیت آنان در سراسر جهان نیز امکانپذیر نبوده و نیست.
3-کنوانسیونهای بینالمللی مرتبط با کار کودکان نیز صرفاً قوانین شعارگونهای را به تصویب میرسانند که در بسیاری از موارد اجرایی شدن قوانین مصوب بیشتر به تخیل شبیه است تا واقعیت زیرا مستحضرید که از تصویب قانون تا اجراییکردن آن فاصله زیادی وجود داشته و در برخی موارد مجریان با مسیر اجرایی بسیار سخت و ناهموار یا حتی غیرممکن مواجه میشوند.
4- چنانچه بهنحوی از انحا قانون ممنوعیت کار کودکان زیر15سال یا رسیدگی کامل به وضعیت کودکان کار که به کار سیاه اشتغال دارند اجرایی شود، لطمات اقتصادی فراوان و یا حتی غیرقابل جبرانی به بسیاری از خانوادههایی وارد میشود که با درآمد این کودکان روزگار میگذرانند و به یاد دارید که در بررسی علل کار کودکان ذکر شد که درآمد مالی برخی از خانوادهها به کار کودکان وابسته بوده و درصورت عدماشتغال آنان، فقر کامل بر آن خانوادهها مستولی شده و این معضل، عواقب وخیمی در جامعه از خود بر جای میگذارد.
5- فرض کنید ممنوعیت کار کودکان مذکور نیز بهطور کامل ایجاد شود، در آن صورت چه خدماتی از دولت به خانوادههای بیسرپرست یا بد سرپرست ارائه خواهد شد؟ اگر واقع بینانه پاسخ دهیم، دولت از ارائه خدمات به این دسته از خانوادهها بهطور کامل عاجز است!
6- با وصف اجرایی شدن ممنوعیت یا رسیدگی به وضعیت کودکان شاغل در بنگاههای اقتصادی تحت نظارت وزارت کار و نیز سایر کارگاههایی که وزارت کار بر آن نظارت ندارد، تعداد کارفرمایان مختلف بسیار زیاد خواهد بود که اگر بحث مجازات و برخورد با آنان نیز اجرا شود، بسیاری از کارگاهها یا تعطیلشده یا موظف به پرداخت جریمههای سنگینی میشوند که ادامه روند فعالیتی آنان را با مشکلات جدی مواجه میکند!
با این همه معضل و موانع درخصوص کار کودکان چه باید کرد؟ آیا رسیدن به مدینه فاضله کار کودکان امکانپذیر است یا خیر؟
بهطور یقین در پاسخ سـؤال اخیر، گزینهای جز خیر را بیان نخواهید کرد ولی اذعان میکنید که نمیتوان دست روی دست گذاشت و با نواقص قانونی و ضعفهای اجرایی، وضعیت این قشر آسیبپذیر را هر روز و هر هفته به قهقرا سوق داد. لازم است که با اقدامی عاجل سعی در بهبود وضعیت کنیم اما معقول است که منتظر معجزه نباشیم و از هر جایی که میتوانیم اصلاح وضعیت را شروع کنیم. باید با یک گل به استقبال بهار برویم و ضربالمثل با یک گل بهار نمیشود را به فراموشی بسپاریم و با شکفتن یک گل، گلهای دیگر را نیز ترغیب یا حتی وادار به شکفتن کنیم. برای رسیدن به این مهم بهتر است ذرهذره وضعیت را بهبود بخشیم و به جای انتظار اصلاح 100 درصدی، یک درصد، یکدرصد به سوی موفقیت پیش رویم. به همین دلیل لازم است:
و اما چه باید کرد؟
1- با دید اصلاحی به قانون کار نظاره کنیم و ابتدا قانون مربوط به کار کودکان را دستخوش تغییر و تحول کنیم و مصادیقی را به قانون بیفزاییم که با وضعیت کنونی کار این قشر ضعیف همخوانی داشته باشد.
2- با دید اصلاحی، خطرات، معضلات و مشکلات کار کودکان را احصا و آسیبشناسی کنیم و پس از آن گام در رفع معضلات برداریم.
3- با اتخاذ سیاستهای صحیح توسط دولتمردان، تورم را مهار کرده و وضعیت اقتصادی جامعه و اقشار آسیب پذیر را بهبود بخشیم تا خانوادهها با درآمد کمتر هم بتوانند روزگار گذرانده و کودکان کمتری مجبور به انجام هر کاری شوند.
4- با اصلاح قانون کار، شرایط جدیدی برای کار کودکان فراهم کنیم.
5-با سیاستگذاری صحیح در مقاطع مختلف تحصیلی، کودکگریزی را از مدارس کمرنگ کرده و به مرور زمان از بین ببریم.
6-دستمزد کودکان کار بسیار ناچیز است و این موضوع به نوعی اجحاف در حقوق آنان محسوب شده و از مصادیق ظلم به آنان تلقی میشود و به صرف استناد به ماده 82 قانون کار که ساعات کار آنان را 30دقیقه کمتر از ساعت کار معمولی کارگران تعیین کرده است، حق تضییع حقوق مسلم آنان را نداریم.
7- ساماندهی کارگاهها و بنگاههای بهاصطلاح غیراقتصادی که تحت نظارت وزارت کار نیستند را در اولویت قرار دهیم.
8- مجازات سوداگران مرگ و قاچاقچیان موادمخدر را سنگینتر کرده و برخورد قاطع با مصرفکنندگان موادمخدر را در سرلوحه قرار دهیم چرا که در اینگونه موارد هر چه برخوردها قاطعتر و مجازاتها سنگینتر باشد، گرایش به موادمخدر کاهش یافته لذا سرپرستان خانوادهها نیز جرأت کمتری برای مصرف موادمخدر و اعتیاد پیدا کرده و مشکلات حاد و عدیدهای برای اقتصاد خانواده و نیز اعضای خانواده بهوجود نمیآورند که به واسطه آن کودکان ناگزیر به کار و کسب درآمد شوند.
9-کودکی کردن، حق مسلم هر طفل بوده، لذا شرایط تحقق آن را مهیا کرده تا کودکان بتوانند از این دوران بهره کافی ببرند.
10-آموزش خانوادهها نیز از موارد مهم محسوب شده در نتیجه، آموزش صحیح میتواند موجبات رعایت حقوق کودکان در خانواده و جامعه را فراهم کند.
11-شرایط تحقق مواد 84 و 83 قانون کار مهیا شود تا کودکان از انجام کارهای سخت، زیانآور، خطرناک و... معاف شده، دچار لطمات و صدمات روحی و جسمی نشوند.
12-کودکان خیابانی شناسایی شده و سازمان بهزیستی مسئولیت جمعآوری و نگهداری آنان را بر عهده گیرد تا از طرفی خطرات موجود در جامعه، این دسته از کودکان را تهدید نکند و از سوی دیگر این گروه از کودکان به کارهای سیاه و کارهای فرومایه اشتغال نیابند، چرا که کودکان خیابانی از تکدیگری گرفته تا فروش گل، فال و... را انجام داده و از انجام هیچ کاری فروگذار نمیکنند.
13- شرایط تحصیل برای همه کودکان در تمامی مناطق اعم از مناطق محروم، مرزی، روستاهای دور افتاده و... مهیا شود، زیرا گروه کودکانی که امکان تحصیل برای آنان وجود ندارد یا ترک تحصیل میکنند از سنین کودکی به کار اشتغال مییابند و شاهد مدعای ما گزارشی است که مدیرکل دفتر آسیبهای اجتماعی بهزیستی در یک جامعه آماری کوچک و محدود 10هزار و 400 نفری ارائه کرده است که 50 درصد از این کودکان ترکتحصیل کرده، در حالیکه 76درصدشان نیز با والدین خود زندگی میکنند.