آغاز این بحث به شکل جدی هم برمیگردد به اکران فیلم هالیوودی «آواتار» در چین و همزمانی آن با اکران یکی از بزرگترین پروژههای سینمای ملی چین که با نام «پایهگذاری یک جمهوری»
(The Founding of a Republic) و با شرکت اغلب بازیگران معروف و ستارههای چینی روی پرده سینماهای این کشور رفته است. همین وضعیت در هفتههای اخیر مجددا میان استقبال از فیلم آواتار و یک فیلم جدید چینی به نام کنفوسیوس (Confucius) حاصل شده، بهگونهای که مجددا بحث چرایی جذابیت بیشتر فیلمهای هالیوودی در جامعه چین و ترجیح اینگونه فیلمها به فیلمهای مربوط به تاریخ و تمدن چین داغ شده است.
2- ساموئل هانتینگتون نظریهپرداز آمریکایی معتقد بود که نقشه و شکل توزیع فرهنگ یک کشور در نقاط مختلف جهان، نشاندهنده نقشه و میزان واقعی قدرت آن کشور در مناطق مختلف جهان است.
3- قدرت نرم یکی از مباحث به نسبت جدید در علم سیاست و روابط بینالملل است که تلاش دارد مفهوم انتزاعیتر و معنویتری از قدرت را که غالبا با وجه سخت آن تصور میشود، نمایش دهد. در قدرت نرم، شیوه تأثیرگذاری بسیار خاص بوده و بدون آنکه از اجبار یا تطمیع استفاده شود، از جذب و اقناع بهره برده میشود. درحقیقت در این شیوه از اثرگذاری، شخص یا واحد مقابل ناخودآگاه یا خودآگاه اما به هرحال از روی رضایت، کاری را انجام میدهد که از سوی قدرت تأثیرگذار از وی خواسته میشود.
همچنین در این وجه از قدرت، امکان اولویتبندی ترجیحات دیگران نیز وجود دارد و میتوان انتظار داشت طرف مقابل نه تنها همانهایی را بخواهد که ما میخواهیم، بلکه آنها را همانگونه بخواهد که ما اولویتبندی میکنیم.
4- در عصر کنونی ارتباطات، بسیاری از کشورها با تمام توان در حال جذب افکار عمومی جهانی بهسوی ترجیحات خود هستند. بسیاری از کشورها با صرف مبالغی کلان و در کنار آن با هوشمندی و زیرکی، تلاش دارند تا جذابیتهای فرهنگ، هنر، گردشگری، علم و تاریخ خود را در نگاه دیگران به نمایش گذاشته، از آن در نگاه اول برای بهبود وجهه عمومی کشور خود و در هدفی اساسیتر، برای پیشبرد اهداف سیاستخارجی و امنیتی خود بهره جویند.
سرمایهگذاریهای کلان هند برای تبدیل دانش یوگا به کالایی معرف فرهنگ و تمدن هند؛ استفاده کوبا از پزشکان این کشور برای کسب وجهه ملی برای این کشور، خصوصا در هنگام عملیاتهای داوطلبانه در نقاط مختلف جهان؛ بهرهبرداری آمریکا از نمادهایی همچون هالیوود، مکدونالد یا کوکاکولا برای افزایش حوزههای نفوذ فرهنگی خویش؛ سرمایهگذاری چین در مؤسسات مطالعاتی و آموزشی کنفوسیوسی در نقاط مختلف جهان بهمنظور اشاعه فرهنگ کهن چینی؛ استفاده آلمان از برندهای معروف صنعتی خود همچون بنز و بیامو و جذابیت آن در میان نسلهای مختلف؛ تلاش کرهجنوبی برای نمایش تاریخی کهن برای خویش و امتزاج آن با نمادهای موفق تکنولوژیک این کشور و بسیاری موارد دیگر از جمله حوزههایی هستند که در حال حاضر در یک بازار بهشدت رقابتی و با استفاده بهینه از ابزارهای نوین ارتباطی همچون اینترنت، در چارچوب ساختارهای اقتدار نرم، در حال ارائه و جذب مخاطب هستند.
5- نظام جمهوری اسلامی ایران در طول حیات سیساله خویش، بسیاری از ابزارهای قدرت نرم یک تمدن عظیم ایرانی – اسلامی را تعیین، تعریف (گاهی نیز بازتعریف) و مورد بهرهبرداری قرار داده است. حتی تمرکز صرف بر مولفه فرهنگ، به تنهایی میتواند اوج ظرفیتها و پتانسیلهای اقتدار نرم در اختیار جمهوری اسلامی ایران را به خوبی نشان دهد. درحقیقت فرهنگ بخش بسیار مهمی از ابزارها و مولفههای قدرت نرم را شامل میشود.
جوزف نای در بیان مولفههای قدرت نرم، به 3 عامل اصلی اشاره میکند که یکی از آنها ارزشهای فرهنگی و ایدئولوژیک است. در حقیقت فرهنگ یک جامعه که میتوان آنرا در لایههای متعددی همچون هنر، تمدن، مذهب، جایگاه علمی، سرگرمی، ادبیات، سنن و فولکلور، ویژگیهای رفتاری منحصر بهفرد ملی و حتی غذاهایی هماهنگ با مذاق جهانی مشاهده و بازیابی کرد، طیف بسیار وسیع و در عین حال بسیار مقتدری از مولفههای قدرت نرم یک کشور را تشکیل میدهد. در این راستا استحکام، ریشهدار بودن و اتصال این مضامین به کهنالگوهای مستتر در تمدن و ایدئولوژی جامعه، میزان اقتدار مولفههای مذکور را مشخص میسازد.
6- کشور ما دارای آنچنان ظرفیتهایی در قدرت نرم است که وقتی آنها را در کنار هم قرار میدهی، هم دهانت از تعجب باز میماند، هم بهخودت میبالی که ایرانی هستی و در این خاک زندگی میکنی و هم اشکت سرازیر میشود چون حال که میدانی چهتعداد از کشورها با درصدی از این ظرفیتها بسیاری از حوزههای امنیت نرم خود را بیمه کردهاند، میفهمی که ما چقدر با استفاده مطلوب از این نعمات خدادادی فاصله داریم.
7- وانگ ون، در مقاله خود پس از آنکه حسرت میخورد که چینیها در سرمای شدید ژانویه ساعتها قبل از طلوع آفتاب در مقابل گیشههای نمایش فیلم آواتار میایستند تا بتوانند این فیلم را تماشا کنند، این سؤال را مقابل دولتمردان چینی قرار میدهد که ما باید چه کنیم که زمانی فرارسد که آمریکاییها ساعتها زیر سرما به انتظار بنشینند تا بتوانند فیلمی ساخته شده در چین را تماشا کنند؟
این سؤال خوبی برای ما هم خواهد بود: چه باید بکنیم که فرهنگ، هنر و تمدن ایرانی تبدیل به جزو لاینفکی از زندگی بخش مهمی از مردم جهان شود؟ چه کنیم که فرش ایرانی به جایگاه قبلی خودبازگردد؟ چه کنیم که مارک Made in Iran تبدیل به نمادی از اعتماد شود؟ چه کنیم که دیگران برای دیدن سینمای ایران یا داشتن قطعهای از هنر هنروران ایرانی در زمینههای مختلف روزشماری کنند؟ چه کنیم که شرکتهای مسافرتی از شدت ازدحام برای بازدید گردشگران خارجی از جاذبههای توریستی و حداقل ژئوتوریستی ایران، وقتهای طولانیمدت دهند؟
اگر حتی فکر کردن به این موارد بیش از حد خوشبینانه بهنظر میرسد، بدانیم که راهی بس طولانی در پیش رو داریم.
دکتر محمودرضا گلشنپژوه
معاون پژوهشی مؤسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران