دوربینهای تلویزیونی و میکروفونهای رسانههای غربی، آن قدر که این روزها در متن خیابانهای قاهره، طرابلس و تونس فعالند، شاید در شهرهای اروپا و آمریکا نیستند. سیل اخبار، تصاویر، گزارشها، گفتوگوها و تحلیلهای مختلف این روزها از ماهوارههای غربی برای افکار عمومی جهان، بهخصوص افکار عمومی خاورمیانه، تولید و منتشر میشود تا مگر اندیشههای مردم منطقه را به سمت و سویی که منافع آنها ایجاب میکند، سوق دهند.
دلیل سرمایهگذاری رسانههای غرب برای جهت دهی به تحولات اخیر منطقه چیست؟ تحلیلگران معتقدند اصلیترین دلیلی که غولهای رسانهای غرب مانند CNN, Fox News, BBC دارند، واهمه از احتمال تاثیر بیچون و چرای افکار اسلامی مردم منطقه که در سوگیری آشکاری به سمت آرمانهای انقلاب اسلامی ایران است، برآورد میشود. به همین دلیل است که حتی بزرگترین و قدیمیترین خبرگزاریهای دنیا یعنی رویترز و فرانسپرس نیز شبانهروز از آخرین تحولات منطقه، خبر تهیه میکنند و در اختیار رسانههای جهتمند و دولتی دنیای غرب مانند BBC و VOA قرار میدهند.
پیشینه رسانههای غرب در منطقه
با نگاهی گذرا به پیشینه جنبشهای اخیر خاورمیانه میتوان دریافت روند آگاهی بخشی به تودههای مسلمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به نقطه عطف تاریخی خود، منجر شد.
در سال 1979 که ایرانیان توانستند با رهبری امام خمینی (ره) معادلات در خاورمیانه را به شکلی عوض کنند که ایران- جزیره ثبات حامی غرب در منطقه- بدل به گرانیگاه جنبشهای آگاهیبخش حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا شد. از همان تاریخ نیز هجمههای بیپایان نظام سلطه برای تحتتأثیر قرار دادن افکار عمومی مردم جهان به خصوص باشندگان این منطقه، افزایش قابل توجهی یافت.
پیش از 22 بهمن 57 نیز، رسانههای وابسته به قدرتهای غربی با گسیل داشتن خبرنگاران شناخته شدهای مانند اوریانا فالاچی به سمت رهبران انقلاب اسلامی ایران، سعی داشتند چهره اصلیترین مردان انقلاب را مشوه جلوه دهند. مصاحبه خبرنگاری مانند فالاچی با امام خمینی(ره) بدل به یکی از خبرسازترین مباحث روز شد که در آن، سعی شده بود افکار عمومی جهان نسبت به بنیادگرایی اسلامی، نگاهی متفاوت و منتقدانه پیدا کند. یعنی کاری که در سالهای سیطره حکومت تندروهای طالبان در افغانستان، رسانههای غربی انجام دادند و البته بهنظر میرسد کاملا نیز درباره طالبان به موفقیت رسیدند، ولی درباره ایران چطور؟
ایران اسلامی، الگوی جدید انقلابیگری ایمانی
در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، گفتمان مسلط انقلابی و استعمارستیزی در منطقه، به دو راه منتهی میشد، یا از ناسیونالیسم افراطی مانند آنچه عبدالناصر در مصر و حسنالبکر در عراق بهپا کرده بود میگذشت و یا به جنبشهای مارکسیست-کمونیسم افراطی اقبال داشت که بهعنوان مثال در روزگار اسد در سوریه بهپا شده بود.
ایران اسلامی با خیزش مردم مسلمان خود الگوی جدیدی از انقلابیگری و ضدیت با استبداد و استعمار را در جهان پیرامون خود، خلق کرد که مبنای آن اسلام و گفتمان آن، اسلامگرایی آزادیخواه بود.
با رشد این الگو در کشورهای منطقه که نمود بارز آن را میتوان در حزبالله لبنان، امواج جدید اخوان المسلمین در مصر و حماس در فلسطین اشغالی سراغ گرفت، نظام سلطه سعی کرد با مقابله نرمافزاری و به خصوص رسانهای، امواج آگاهی بخشی را مهار کند.
استفاده تبلیغاتی و مظلومنمایی ایالات متحده از ماجرای اشغال لانهجاسوسی و پس از آن، زوم شدن دوربینها به پیروزیهای مقطعی ارتش بعث در جنگ تحمیلی نمونهای از تلاشهای رسانهای ضدانقلاب غربی بود تا نشان دهد خیزش ایران اسلامی، آنچنان که در ذهن مردم منطقه شکل گرفته، غیرقابل مهار و تاثیرگذار نیست، با این حال، تحولات منطقه به خوبی این را ثابت کرد که از ورای امواج جهتدار و گزینشی بنگاههای سخنپراکنی غرب، چهره ایران اسلامی و نفوذ اندیشههای بنیانگذار آن، به قدری درخشان و اثربخش است که با پف کردن ابلهان، نمیتوان این چراغ ایزد برافروخته را کمنور ساخت.
ولی غرب نیز بیکار ننشست. با وارد کردن انواع صدمات به کشور از جمله سازماندهی جوخههای کور تروریسم بینالمللی در داخل و خارج از کشور، محاصره و تحریم اقتصادی، بلوکه کردن داراییها، تلاش برای قطع رابطه ایران اسلامی با جهان پیرامونی، تحریک صدام به حمله همهجانبه به ایران و در مقطعی، حضور علنی و عریان در مقابل نیروهای مسلح ایران و حتی سرنشینان بیدفاع هواپیماهای مسافربری، سعی کرد فشار مضاعفی را به مردم و مسئولان نظام تحمیل کند. در کنار تمام این تقابلها و عنادها، رسانههای غربی نیز بهعنوان یکی از بازوهای اصلی ضدانقلاب بینالملل، شگردهای فراوانی را برای مشوه ساختن چهره انقلاب اسلامی و نظام، سالها سرلوحه خود قرار دادند.
شگردهای بازوی رسانهای غرب
سیاستگذاران رسانهای غرب که عمدتا وابسته به صهیونیسم بینالملل هستند، با استفاده از روشهای مختلف جنگ روانی و عملیات نرم رسانهای، سعی کردند امواج نفوذ و گسترش انقلاب اسلامی را در منطقه مهار کنند.
انتخاب تیترهای منفی، انتشار اخباری حاکی از بیاعتمادی و سرخوردگی مردم از نظام اسلامی، به همراه بزرگ نشاندادن فاصله بین مردم و مسئولان نظام، از ترفندهای عمده این رسانهها برای خط کشیدن به چهره انقلاب اسلامی و ایران پس از آن بود.
هر چند افکار عمومی منطقه، در مقابل این تبلیغات منفی، سعی کرد با واکاوی واقعیتهای موجود، خود به تحلیل بپردازد، ولی رسانههای غربی نیز از دیگرسو بیکار ننشستند و با زوم کردن روی تحولات ایران، سعی کردند کارتهای خود را در این بازی نابرابر، به زمین بزنند.
در آخرین اقدام مؤثری که از سوی برنامهریزان رسانهای-سیاسی غرب صورت گرفت، شبکههای متعدد ماهوارهای به مدد تجهیزات جدید عالمرسانه، در منطقه فعال شدند تا به صورت شبانهروزی برای بزرگ کردن نقاط ضعف درونایران و دامن زدن به مشکلات موجود، رسالت تفرقه افکنی و سیاه انگاری خود را دنبال کنند. فعالیت شبکه فارسی بیبیسی در آستانه انتخابات سال گذشته یکی از این ترفندها بود که بنا به محاسبات سازمانهای اطلاعاتی و سرویسهای رسانهای مخفی و آشکار نظام سلطه، میتوانست در شکار مخاطبان پارسی زبان، موفق عمل کند.
همچنین شبکههای متعدد عرب زبان که بهنظر میرسید در راستای اهداف اطلاعرسانی رسانهای فعالیت میکنند، دوربینهای خود را روی گروههای نزدیک به ایران مانند حزبالله لبنان متمرکز کردند تا با ارائه تحلیلها و گزارشهای جهتدار، خشونتطلبی و غیرمنطقی بودن تفکر اسلامی ایران را القا کنند. ولی در نهایت، چیزی که در ماههای اخیر نصیب آنها شد، شگفتزدگی از جنبشهای مردمی منطقه با رویکرد اسلامی است که نمیتوانند تعجب خود را از جنبههای مختلف نفوذ انقلاب اسلامی ایران در آن، مخفی کنند.
این چنین بود که با وجود تلاشهای همهجانبه و چند بعدی ضد انقلاب رسانهای غرب، گسترش و تاثیر انقلاب اسلامی در منطقه به وضوح باعث ایجاد حرکتهای مردمگرایانه اسلامی شد و تاکتیک پیچیده رسانهای غرب برای مقابله با عدم نفوذ آموزههای انقلاب اسلامی به جایی نرسید. اکنون، رسانههای ضدانقلاب غرب، تنها بهدنبال این هستند که افرادی با تاسی از ایدئولوژی اسلامی ایران در کشورهایی که به تازگی خرقه استبداد از تن به در کردهاند، به قدرت نرسند، ولی آموزههای اسلامی انقلاب مردمی ایران، به قدری جهانگیر شده که با پروپاگاندای چند رسانه غربی و ضدانقلاب، مسیر خیزشهای مردمی، به انحراف نخواهد رفت.