یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۵ - ۰۵:۴۸
۰ نفر

علیرضا یزدانی: اکنون در نمایشگاهی هستیم و تابلوی بزرگی در مقابل ما قرار دارد.

باید از این تابلو فاصله بگیریم و چند متر عقب‌تر برویم تا بتوانیم همه تابلو را یکجا و بدون چرخاندن سر، در مسیر مخروط نگاهمان داشته باشیم.

 اما پس از این که فاصله خود را با تابلو تنظیم می‌کنیم مسأله دیگری رخ می‌نماید و آن انفصالی است که در نقاشی وجود دارد و ما را درگیر خود می‌کند. نیمی از تابلو با خطوط و اشکالی سیاه پوشیده شده است و نیمی دیگر با یک مرزبندی خط‌کشی شده و دقیق با زمینه‌ای به رنگ آبی که دو فیگور در گوشه چپ آن دیده می‌شوند. تماشاگر به راستی نمی‌داند با این دو فضای کاملاً متناقض چه‌طور کنار بیاید و چگونه میان آنها ارتباط برقرار سازد.

فقط یک خط درخشانی همچون رد یک شهاب سنگ بزرگ، نگاه ما را با قوسی نرم، اما سرشار از انرژی، از یک سو به سوی دیگر تابلو هدایت می‌کند. انگار که فرسنگ‌ها فاصله را در یک لحظه طی می‌کنیم و انگار که صدها سال را در یک چشم به هم زدن، پشت سر می‌گذاریم.

اینجا نمایشگاه نقاشی‌های نصرت‌الله مسلمیان است. حتی با یک نگاه سطحی به آثار این نمایشگاه می‌توان پی برد که نقاش این تابلوها چگونه نقاشی می‌تواند باشد. چه از سطح دو بعدی تابلوها شروع کنیم و عناصر تصویری و ترکیب‌بندی آنها را مورد توجه قرار دهیم و چه از خود نقاش شروع کنیم و طرز نگاهی که به جهان پیرامون خود دارد، در هر دو حالت به یک چیز واحد می‌رسیم و آن هماهنگی و سنخیتی است که میان آنچه که این هنرمند قصد بیان آن را دارد و آن‌گونه که آن را بیان می‌کند، برقرار است.

کنار هم قرار گرفتن عناصر تصویری متنوع و گوناگون، شاید اولین چیزی باشد که توجه هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کند. ویژگی‌های این تکنیک، یعنی کلاژ و نقاشی‌های کلاژگونه این است که نگاه ما را تکه‌تکه می‌کند و ذهن ما را برای مرتبط ساختن آنها فعال می‌سازد. بیننده، ناخودآگاه شروع به ساختن تصویرهایی در ذهن خود می‌کند، اما پس از چند لحظه هر آنچه را که ساخته است از هم می‌پاشد.

 خط و ربط‌هایی که در ذهن تماشاگر پدید می‌آید دیر زمانی پایدار نمی‌ماند و از هم گسیخته می‌گردد. هیچ فکری و خیالی برای مرتبط ساختن آنها به سرانجامی روشن و مشخص منتهی نمی‌شود. همه چیز در ابهام می‌ماند و تماشاگر در حالتی از سردرگمی قرار می‌گیرد.

علاوه بر فضای تعلیقی حاکم بر تابلو، به لحاظ ارتباط‌های دست نایافتنی، نوع ترکیب‌بندی آن به گونه‌ای است که بخشی از تابلو چشم و ذهن تماشاگر را به شدت درگیر خود می‌سازد، اما در یک لحظه ارتباط تنگاتنگ و زنجیروار بخش متراکم تابلو، از هم گسسته می‌شود و توجه بیننده به سوی تکه‌های جدا شده و پرتاب شده آن در نقطه‌های دور دست تابلو هدایت می‌شود.

در این تابلوها با یک نوع فضا و زمان و مکان یگانه‌ای مواجه نیستیم. در هر تابلو با برش‌های مختلفی از زمان‌ها و مکان‌ها روبه‌رو می‌شویم که پیچیدگی زیادی را پدید می‌آورند، پرسش‌هایی را در ذهن تماشاگر ایجاد می‌کنند و درک تابلو را دشوار می‌سازند.

 انقطاع و گسیختگی حاکم بر فضای تصویری تابلو و نوع سازمان دادن عناصر متعدد و متضاد آن، بیننده را به سوی درک و دریافتی حسی از ناموزونی، ناپایداری و بی‌ارتباطی، در کنار نظم، ثبات و ارتباطی ارگانیک هدایت می‌کند.نکته قابل توجه در کارهای مسلمیان، گرایش او به نگارگری اصیل ایرانی است.

این هنرمند به شدت تحت تأثیر رنگ‌های  اشباع، فضای چند ساحتی، همزمانی و هم مکانی و پرهیز از عمق‌نمایی طبیعت‌گرایانه در نقاشی ایرانی است. اما این تأثیرپذیری به گونه‌ای نیست که ما بتوانیم آنها را به‌طور واضحی در کارهایش مشاهده کنیم. روح نقاشی ایرانی آن چنان بیان و گویشی معاصر به خود گرفته است که دیگر تشخیص هرگونه ردپایی از آنها را غیرممکن ساخته است.

در تابلوهای مسلمیان با یک زمینه و شکل‌هایی بر روی آن مواجه نیستیم، بلکه هر شکلی، خود تبدیل به زمینه‌ای دیگر می‌شود و هر زمینه‌ای نیز به تصویری تبدیل می‌گردد و تماشاگر در یک تابلو به‌طور همزمان با  بک‌گراندها و فورگراندهای متعددی مواجه می‌شود.

 این گردشی که در لایه‌های گوناگون تابلو، در خیال تماشاگر رخ می‌دهد، او را در فضایی پازل مانند سرگردان می‌سازد. گاهی تصویری پیش می‌آید و خود را به وضوح عرضه می‌کند و گاهی پشت پرده‌ای رنگی از چشم بیننده پنهان می‌گردد. اما خیال تماشاگر، سیال‌تر از آن است که در پشت دیوارهای باز دارنده متوقف شود.

کد خبر 10580

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز