حسین خواجهزاده یکی از همین افراد است که جلوههای موفقیتش، این روزها در نگارخانه یکی از فرهنگسراهای شرقی تهران، دیدنی است. بهتر است نوار زندگی او را کمی به عقب برگردانیم. سال 1309 در همدان به دنیا آمد و از 15 سالگی، فعل کارکردن را صرف کرد. علاقه او به کوهنوردی باعث شد تا جدیتر به این رشته ورزشی توجه کند.
مسوولیت گروه کوهنوردان آزاد همدان خیلی سریع به او سپرده شد. در سال 1331 به تهران آمد، ازدواج کرد و در محله سلسبیل ساکن شد. کوهنوردی را در تهران هم ادامه داد، اما بنا به شرایط زندگی جواهرسازی را پیشه کرد. از یک جواهرساز موفق چه توقعی دارید؟ خلاقیت در کار تا جایی که نام او را پرآوازه کرد و البته درآمد مناسب.
خواجه زاده کوهنورد در میانسالی یک جواهرساز حرفهای هم بود. نوار زندگی آرام او تا هفت سال پیش هم در وضعیت ایدهآل جلو میرفت اما... اگر نیمی از جسم یک ورزشکار که حرفهاش هم جواهرسازی است، فلج شود، چه اتفاقی میافتد؟ خواجهزاده بعد از سکته مغزی حتی نمیتواند درست راه برود، چه رسد به این که کوهنوردی کند. از جواهرسازی هم حرف نزنید که دستان او نمیتوانند ظریفکاریهای ویژه این حرفه را تاب بیاورند. پس چه؟ رنگ موفقیت در چنین شرایطی، زندگی سالمندی او را پوشانده است.
نگارخانه آبی فرهنگسرای سالمند با تابلوهای نقاشی آویخته بر دیوارهایش گواه این مدعاست. میگوید که نمیتواند بیکار در خانه بنشیند و یک روز تصمیم میگیرد روی گونیهای برنج آشپزخانه طرحی بکشد. طراحی روی این متقالها، در این سالهای بعد از بیماری آن قدر پیشرفت کرد که برگزاری نمایشگاه نقاشیهای حسین خواجهزاده به یکی از خبرهای هنری شهر تبدیل شد. شاید نقاشیهای کوهنورد و جواهرساز سالهای گذشته خیلی عالی نباشد، اما وقتی وضعیت جسمانی خواجه زاده در ذهن مرور میشود شکوه تابلوها بیش از پیش به چشم میآید. کوه و جنگل بیشترین عناصر تصویری نقاشیهای او را تشکیل میدهد، درست شبیه رویاهای او. در کنار تابلوهای نقاشی او تعدادی از آثار فلزی دستسازش را هم در معرض دید قرار داده است. نمایشگاه نقاشیهای حسین خواجهزاده را باید به یک کارگاه عمومی اراده، تشبیه کرد. ارادهای از سنگ، جواهر و بوم.
مسعود میر: این روزها اگر کسی بتواند حرفهای را از آن خود کند و روزهای عمرش را با آن بگذراند، موفق نامیده میشود اما در همین روزگار موفقیت افرادی به چشم میآید که تعجب را چاشنی فکرشان میکنند.
کد خبر 12517