یک سال بعد از انتشار کتاب «هزار آوای مانا» شهرام ناظری در یادداشتی که در همشهری،الف (ویژه کتاب) منتشر شده است، درباره این کتاب و مشکلات آن توضیح داد.
اوایل سال گذشته بود که یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت: کتابی به نام شما منتشر و در نمایشگاه کتاب هم توزیع شده است به نام «هزار آوای مانا». از این مسئله شگفتزده شدم،ولی با خود گفتم بهتر است زود قضاوت نکنم و کتاب را ببینم؛ شاید این بنده خدا خواسته خدمتی بکند.
اما وقتی کتاب را دیدم متوجه شدم که اشتباهات فاحشی دارد و از این نظر به هیچ وجه مورد تایید من نیست. نکتهای که بسیار مرا عصبانی کرده بود، این بود که من شهرام ناظری، آدم راحتالوصولی هستم و اصولا با دوستان روزنامهنگار و اهل کتاب میانه مثبتی دارم و کمتر پیش آمده که کسی یا روزنامهنگاری به من زنگ بزند و ناامیدش کنم ،اما طبیعی است که حساسیتهای خاص خودم را در انتقال سخنان دارم و به همین دلیل است که از چند سال قبل به چند تن از روزنامهنگاران که هم تجربهخوبی در زمینه موسیقی دارند و هم اطلاعات مناسبی از روحیات و طرز فکر من و از طرفی بسیاری از آثار مرا شنیده و مرور کردهاند،این اجازه را دادهام که بعد از انجام مصاحبه ،خود به ویراستاری و چاپ آن اقدام کنند و زیاد درباره این گروه سخت گیری نمیکنم.اما هستند برخی از افراد تازهکار که متاسفانه در انتقال آنچه که مورد نظر من است، دقت کافی به خرج نمیدهند و همین امر سوءتفاهماتی را سبب میشود.
به همین دلیل است که درباره این گروه از افراد و مطالبی که به نام من میخواهند منتشر کنند، حساسیت ویژهای دارم و باید مطالب را دوباره ببینم تا خدای نکرده بعد از انتشار مشکل خاصی پیش نیاید.[راه سوم شهرام ناظری]
تدوین کنندگان این کتاب هم چنین وضعی دارند و به رغم آنکه برای تهیه این کتاب زحمت فراوانی کشیدهاند و حسن نیت هم داشتهاند ،اما متاسفانه مولف و ناشر در انتخاب نام کتاب حتی به روحیه، فکر و رویه معمول من، که دوری کردن از تقلید است، هیچ توجهی نکردهاند و اینها همه مرا مکدّر کرده است.
آنها اگر با من تماسی هم میگرفتند و کتاب را نزدم میآوردند، شاید با اصلاحاتی میتوانستم خودم را قانع کنم که کتاب منتشر شود،اما در وضعیت کنونی نه! به همین دلیل با آقای چاووشی که در این زمینه آگاهیها و اطلاعات مناسبی دارد و ناشری خبره و پخته در زمینه موسیقی است، صحبت کردم و در نهایت مولفان کتاب با ایشان نشستی داشتند که از قرار به جمعبندی رسیدند کتاب را از اغلاط و مشکلات محتوایی بپیرایند و علاوه بر آن، آنچه از این چاپ نخست این کتاب به دست آوردهاند را به حساب یک موسسه خیریه واریز کنند و سپس در چاپ دوم کل مطالب از نظر من یا نمایندهای که تعیین میکنم باید بگذرد.
من از ابتدا میخواستم در این زمینه به دادگاه شکایت ببرم ،اما دیدم اینها هم جوان هستند و نیازمند کمک و در نتیجه به این جمعبندی رسیدم که راه دوم را انتخاب کنم. امیدوارم هر کسی دیگری که سودای انتشار کتابی درباره من و یا هر موزیسین و هنرمند دیگری را دارد ،پیش از هر اقدامی به نتیجه اقدام مولف این کتاب فکر کند و طبیعی است که بار دوم اگر از کسی چنین خطاهایی را ببینم، برخوردم قانونی و سختتر خواهد بود.