چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۴:۵۵
۰ نفر

محمدمهدی رکنی یزدی: خداوند حکیم، در هر زمان، افرادی اندک را - که پاک‌نهاد و نیک‌سرشت‌اند - برگزیده و به لطف و عنایت خاص خود چنان تربیت می‌کند که گفتار و رفتارشان، آیتی نمایان‌ از عظمت و قدرت و تربیت آن ذات متعال باشد

افرادی که زندگی و اعمال آنها سیره نبوی و اخلاق اسلامی را نشان می‌دهد و سلوک روحانی و عرفانی شیعی را نمایان می‌سازد. اینک سخن، بر سر معرفی یکی از آنگونه افراد است.

در زمان ما، یک تن از این اندک مردان به شمار 10 تن، به تأثیر در جامعه و خدمت به اسلام و مسلمین، بی‌شک میرزا جواد آقاتهرانی بود که بنده توفیق داشته‌ام از حدود سال1335 کمابیش، از آن مرد خدا، استفاده اخلاقی و دینی کنم.

مشاهده اعمال خالص و بی‌پیرایه معظم‌له، شکرخندی که بر لب داشت و ویژگی‌های رفتار و گفتارش کافی بود که علاوه بر طلاب علوم دینی، افراد معمولی- از کارمند دولت یا کاسب بازار- را مجذوب و محبوب خود گرداند تا به‌عنوان عالم سخنگوی اسلام، از وی استفاده کنند. او عالم بود اما چه علمی؟ علوم رسمی حوزوی را که همه می‌توانند بیاموزند و او نیز آموخته و دانسته و حتی مدرس آنها بود. آنچه مورد نظر است، علومی است که بعد از مدت‌ها خلوص نیت برای خدا ،حاصل می‌شود و کم کسی را نصیب می‌شود؛ علمی که با آن، از افق دنیا به آخرت و آینده بی‌پایان آن می‌نگریست و خود را برای حضور در پیشگاه حضرت حق- جل‌وعلا- آماده می‌کرد.

او «مرگ‌اندیش»‌ بود. فکر و ذکرش حق‌تعالی بود، از این‌رو، آن‌قدر حواس خود را در کنترل و حفظ داشت که نه‌تنها چشم و گوش او جز آنچه رواست، نمی‌دید و نمی‌شنید بلکه زبانش در تکلم گویا «الکن»‌بود. مخاطب، احساس می‌کرد وی ابتدا سخن را مزمزه می‌کند و سپس به زبان می‌آورد. با تأنی و دقت حرف می‌زد. درس می‌داد و تفسیر می‌گفت و آن کاری است دشوار که بسیاری نمی‌توانند انجام دهند.

در تفسیر کلام‌الله، تکیه‌کلامش این بود که من از آیه چنین می‌فهمم و به ضرس قاطع نمی‌گفت: مراد خداوند، این است. راستی که سخنگویی ایشان، بسیار حساب‌شده و خداپسندانه بود و اهلش می‌دانند که این، چه کار دشواری است. در بحث‌های اعتقادی و کلامی، بسیار پیش می‌آمد که با نظریه‌ای از فیلسوفان یا صوفیان، موافق نبود، لذا آنها را مؤدبانه در ترازوی نقد گذاشته، می‌سنجید؛ سپس رد می‌کرد. اگر با فتوایی موافق نبود، نخست صاحب فتوا را به بزرگی یاد می‌کرد و بعد به نقض و ابرام نظرش می‌پرداخت و ادب را همواره رعایت می‌کرد.

از امامت در نماز جماعت، خودداری می‌کرد و به دیگران، به‌راحتی اقتدا می‌کرد. ولی هنگامی که در جبهه‌های نبرد علیه صدام متجاوز، شرکت کرده بود امامت در نماز را پذیرفت و خود، دلیل آن را چنین بیان می‌کرد:«  من دیدم این جوان‌ها جانشان را در طبق اخلاص گذاشته و آماده جانبازی هستند چون از من طلبه ناچیز خواستند که برایشان نماز جماعت بخوانم، شرم کردم که تقاضای این عزیزان را رد کنم».

آن مرد خدا در همه اقدامات روحانیان، طبق وظیفه و تکلیف شرعی‌اش،  بی‌ملاحظه از کسی اقدام می‌کرد. مثلا زمانی که سید مجتبی‌نواب‌صفوی- آن جوان دلیر، با اراده قوی و همت بلند و بیان جذاب- به مشهد آمد، ایشان به ملاقاتش رفت و از او تجلیل کرد و برایش دعا کرد و گفت:«نواب، خود را تربیت نموده است.»از خصایص برجسته آن زنده‌یاد و پارسایانی بی‌روی و ریا چون او، این است که در طول زندگی  خود را در راه ورود به محضر الهی می‌دیدند و مرگ‌اندیش بودند. در نتیجه، وصیت آنان در حقیقت تایید و تصدیق زندگی عملی‌شان و آنچه می‌گفتند، است.

آری، این ثمره درخت بارور کردارشان است که دیگران از آن محروم‌اند. اینک متن وصیت‌نامه که بارها با خط خود، تایید یا اصلاح کرده است: «جسدم را در قبرستان عمومی خارج شهر یا محل مباحی خارج شهر، در هر کجا باشد، دفن کنند. علی‌ای حال، جسد مرا به زودی و بدون سر و صدا و اطلاع دادن به اشخاص و مردم باید در بیابان یا قبرستان عمومی مردم، دفن نمایند. و به عنوان هفته و چهلم و سال، مجلسی برپا نکنند؛ هرکس خواست، برای من خودش در هر موقع، طلب مغفرت می‌نماید و به این رقم تنها، من راضی و خرسند هستم. ان‌شاءالله تعالی- جواد».

برای خواننده آن وصیت‌ها این سوال پیش می‌آید که آن عالم زاهد، چراچنین وصیتی کرده؟ دریافت‌ها و پاسخ‌ها گونه‌گون است؛ اما آنچه ظاهر است و با روحیه معظم‌له‌ سازگار، این است که  در مراسم تدفین و ترحیم ایشان، مردم به زحمت نیفتند و بزرگداشت ایشان، ایجاد تکلیف نکند.

آنچه گفته شد، شمه‌ای از مکارم اخلاق و سجایای مرحوم میرزاجواد آقا تهرانی بود. اما این فضایل، همه نشأت گرفته از تفقه در دین و شناخت درست  اهم و مهم احکامش بود. در نتیجه می‌توانست وظیفه شرعی خود را- به عنوان عالم دینی- در هر زمان، تشخیص دهد و به آن عمل کند. بر این مبناست که وی به جز تعلیم و تدریس در حوزه مشهد، به پاسخگویی سوالات و دفع شبهات معاندان نیز می‌پرداخت.

این اقدام مهم در آن زمان، نه‌تنها به صورت شفاهی، بلکه با تالیف کتاب، صورت می‌گرفت که بسیار مفید و کارساز بود. این تالیفات همه، در ظرف زمانی خاص و به جهت لزوم و ضرورت، به قصد قربت، انجام می‌گرفت و هیچ سود مادی در چاپ و نشر آنها در نظر گرفته نمی‌شد و قیمت آنها نشان دهنده نیت خالص مولف بود. اینک معرفی اجمالی کتاب‌ها:1- بررسی در پیرامون اسلام: رد بر ادعاهای کسروی و آیین جدید«پاک‌دینی» که او وضع کرده بود.2- میزان المطالب: تصنیف و تالیف که شامل بحث‌های کلامی است براساس  قرآن و احادیث معصومان در مبدا و معادشناسی. 3- عارف و صوفی چه می‌گویند؟ بحثی در مبادی و اصول تصوف و عرفان.

4- بهائی چه می‌گوید؟5- آیین زندگی و درس‌های اخلاق اسلامی. 6- بحثی در فلسفه بشری و اسلامی. در مقدمه، علت تالیف را تقاضای دوستان برای اطلاع از عقاید مادیون و سوسیالیست‌ها ذکر کرده‌اند. خدایش رحمت کناد که تندیس ورع و تقوا بود و رفتار و آثارش همه را به حق و حقیقت، پرهیزگاری و خیررسانی دعوت می‌کرد. او از بوته آزمایش‌هایی- که در زمان غیبت برای علمای امت پیش می‌آید- خالص و ناب بیرون آمد و آیت بزرگ الهی در میان همتایانش شد.

دورنمایی از یک سلوک عارفانه

آیت‌الله میرزا جواد  آقاتهرانی (1368-1283) از علمای بزرگ معاصر بود. وی که تحصیلات عالیه و معارف الهی را از محضر میرزامهدی اصفهانی آموخته بود، از لحاظ مشی علمی و سلوک معنوی بسیار از وی تأثیر گرفته بود. به همین دلیل او به نوعی تفکر گرایش داشت که از آن به «مکتب تفکیک» یاد می‌شود. میرزا جواد پس از مرگ استادش، ادامه دهنده راه وی شد.

آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی در فقه و اصول، فلسفه و حکمت، تفسیر قرآن، اخلاق و معارف اسلامی به تدریس مشغول بود. او در فقه، دنباله‌رو فقه جواهری بود و مانند برخی اخباریون به هر خبری اتکا نمی‌کرد بلکه اخبار وارد باب را با کتاب و احیانا عقل و سنت قطعی می‌سنجید و درس منظومه ایشان همراه با نقدهایی بود که از دیدگاه خود بر مباحث فیلسوفان داشت.

در معارف اسلامی هم بر روش مرام اهل بیت تدریس و عمل می‌کردند.آیت‌الله میرزاجواد آقا تهرانی، مفسری آگاه نیز بود به طوری که نزدیک به 2 دوره تفسیر کامل قرآن کریم را برای شیفتگان معارف قرآنی تدریس کردند. سادگی و بی‌پیراگی ایشان در بیان مطالب همه را مجذوب درس‌های تفسیری وی کرده بود ، به طوری که نه‌تنها طلاب و علما که برخی از دانشگاهیان و بازاریان نیز در کلاس‌های تفسیر وی حاضر می‌شدند.

زمانی که درس اخلاق در حوزه‌ها تعطیل شده بود، این آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی بود که به این درس روح تازه‌ای دمید و به راستی با زبانی گویا و روحیه‌ الهی و معنوی خاص خود به خوبی از این مهم برآمد. درس‌های اخلاق همراه با شخصیت خود ساخته ایشان چنان تأثیری در افراد داشت که مدت‌ها اثر آن در جان و قلب شنوندگان باقی می‌ماند.مرحوم میرزا چونان استاد خود میرزا مهدی اصفهانی در راه مکتب تفکیک استوار بود.

او با مشی وحی‌مدارانه‌ای می‌کوشید تا به ناب‌سازی شناخت‌های قرآنی به دور از تفسیر و رأی و تطبیق بپردازد تا حقایق وحی و اصول علم صحیح مصون بماند و با داده‌های فکر انسانی و ذوق بشری در نیامیزد و مشوب نشود. ایشان در شناساندن امام‌خمینی(ره) و اهمیت انقلاب اسلامی به مردم مشهد کوشش وافری از خود نشان داد. چنان که بسیاری می‌گفتند ما امام(ره) را نمی‌شناختیم، آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی ما را با آن شخصیت بزرگ و اهداف وی آشنا کرد.

پس از پیروزی انقلاب نیز تاییدها و پشتیبانی‌های مکرر ایشان از مواضع نظام جمهوری اسلامی در زمینه‌های گوناگون به ویژه حضور چندباره وی در جبهه‌های جنگ در آشکارکردن حقانیت انقلاب سهمی بسزا داشت.در اواخر عمر که در بیماری شدید به سر می‌برد، پزشک از وی پرسید: آقا! درد دارید؟ ایشان گفت: خیر، دردی ندارم ولی غم دارم؛ غم دوری از محبوب. یکی از مراقبین ایشان می‌گفت در چند ماهه آخر عمر که گویا می‌فهمیدند وصال محبوب نزدیک شده، بیشترین ذکری که بر لب داشتند، ذکر «یا الله» بود.اینگونه بود که سرانجام در سحرگاه سه‌شنبه، دوم آبان‌ماه 1368 به دیدار معبود شتافت و طبق وصیت‌اش در قبرستان عمومی مشهد، در کنار شهدای انقلاب به خاک سپرده شد.

کد خبر 107702

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز