این جاست که خشکشوییها به کمک لباسهای ما میآیند. همین مسئله بهانه خوبیاست تا به یک خشکشویی منطقه که قدمتش به 42 سال میرسد، سری بزنیم. برای رسیدن به این خشکشویی با پای پیاده مسیری طولانی را گز کردم که کار چندان راحتی هم نبود. با برداشتن هر قدم با خود میگفتم:«پیادهروی برای سلامتی خوب است».
خستگی بدجوری فشار میآورد. با پیدا کردن خشکشویی یک نفس راحت کشیدم. البته شرجی بودن و بخار داخل مغازه آنقدر زیاد بود که همان یک ریزه نفسم را هم از من بگیرد. اینجا تا چشم کار میکند، از در و دیوار و سقف، لباس آویزان است. صدای پرس هم که از آن طرف روی مخ آدم راه میرود.
«ابوالفضل شیخ محمدی» صاحب خشکشویی است. او درباره انتخاب این شغل میگوید: «16ـ 15 سال بیشتر نداشتم که در یک مغازه خشکشویی در خیابان اسکندری مشغول به کار شدم. آن وقتها از خشکشویی چیزی سر در نمیآوردم و همه کار باید انجام میدادم. حقوقم روزی 3 تومان بود که به صورت هفتگی پرداخت میشد.
صبحانه و ناهار با صاحب کارم بود ولی باید از این پول شام را خودم تهیه میکردم که 11ریال برایم تمام میشد. برای همین نمیتوانستم پولی پس انداز کنم. آنقدر در این شغل ماندم تا زیر و بم کار دستم آمد.
بعد از چند سال کار در محله فرمانیه، بالاخره توانستم سال 47 این مغازه را بخرم. مغازه پیش از آن خشکشویی بود با این حال مجبور شدم با باقی مانده پولی که برای خرید آن پرداخته بودم، برای راهاندازی آن 160 تومان هزینه کنم.»
خوش تیپهای قدیم
خشکشویی از آن دست مکانهایی است که از قدیم برای خودش طرفدارهای زیادی داشته و خیلیها هستند که روی خط اتوی لباسهایشان حساسیت زیادی دارند. جالب است بدانید در قدیم خوش تیپ شدن آن هم با پوشیدن کت و شلوار مرسوم بوده است.
«شیخ محمدی» میگوید: «رونق کار خشکشویی نسبت به قدیم تفاوت چندانی نکرده است. آن وقتها مشتری، کت و شلوار و کت ودامن میآورد اما الان مانتو جای کت و دامن را گرفته. کت و شلوار را دستی 3 تومان و 7 ریال خشکشویی و اتوکشی میکردیم و الان برای یک دست کت و شلوار 5 هزار تومان دستمزد میگیریم.
آن وقتها بیشتر اهالی طرشت به کار باغداری و کشاورزی مشغول بودند و طرشتیها خیلی کم به خشکشویی میآمدند.»
تو موفق میشوی!
«شیخ محمدی» میگوید: «مردم در گذشته برای شست و شوی لباسهایشان زیاد سخت نمیگرفتند اما لباسهای رسمی خود را حتماً به خشکشویی میآوردند. الان خانمهای خانهدار تمام تلاش خود را میکنند که خودشان لباسها را بشویند و اتو بکشند. وقتی لباسها پس از چند بار شست وشو از شکل میافتد و دیگر صاف و صوف نمیشود و تلاشها به جایی نمیرسد، سراغ ما میآیند.»
عروسک هم میشوییم
آقا ابوالفضل ردیف لباسها و پردهها را جابجا میکند و میگوید: «مشتریها پتو، لحاف، چرم، پرده، انواع لباس و حتی عروسکهای بزرگ را برای شستوشو میآورند. شستن عروسک خیلی زیاد شده است و برای آن هم قیمتی نمیتوان گذاشت زیرا شستن عروسک خیلی دردسر دارد.»
اول اخلاق خوب
وقتی آدموارد یک مغازه میشود، اولین چیزی که به چشمش میآید اخلاق صاحب مغازه است. قدیمی بودن خشکشویی تنها دلیل شلوغ بودن آن نیست. «شیخ محمدی» هم از آن دست کاسبهایی است که لبخند از روی لبانش نمیرود و شاید همین مسئله، دلیلی برای جذب هممحلهایهاست.
او میگوید: «مشتریها بیشترشان هممحلهای هستند، برخیهایشان قدیمی و برخیهایشان جدید. الان زندگی طوری شده که بسیاری از مردم مستاجرند و سال به سال از محلهها میروند. به این دلیل مشتریهای ثابت خیلی کم شدهاند. قدیمی بودن، دلیل داشتن مشتری نیست. یک کاسب باید خوشرو و امانتدار باشد، در غیراین صورت اگر چندین سال هم مغازهای را باز نگه دارد، کسی به او مراجعه نخواهد کرد.»
دردسرهای خشکشویی
اگر هوس باز کردن خشکشویی به سرتان زده است و تخصص و پول کافی برای این کار ندارید، پیشنهاد میکنیم که دور این شغل را یک خط قرمز بکشید، چون خشکشویی کلی دردسر دارد.
این کاسب با سابقه میگوید: «کسی که میخواهد خشکشویی باز کند باید از قبض نوشتن شروع کند و تازه بعد از اتوکشیدن و پرس به فکر راهاندازی خشکشویی بیفتد. صاحب یک خشکشویی باید آشنایی کامل به رنگ و جنس پارچه داشته باشد تا بتواند در این شغل به موفقیت برسد.
راهاندازی این شغل خیلی هزینه براست. مواد خشکشویی در گذشته بشکهای 800 تومان بود و الان به بشکهای 800 هزار تومان رسیده است. برای خرید ماشینهای خشکشویی هم حداقل باید 25 تا 30 میلیون هزینه پرداخت.»
لطفاً خشک بشوید!
«شیخ محمدی» میگوید: «لباسها در دستگاه خشکشویی با پرکلر شسته میشوند و کاملاً ضد عفونی خواهند شد. کسانی که وسواس دارند به این دستگاهها باید اعتماد کنند. گاز پرکلر خیلی خطرناک است و ایجاد خفگی میکند به همین دلیل باید از سالم بودن دستگاهها کاملاً مطمئن باشیم. دیگ بخار هم مراقبت میخواهد و گرنه منفجر خواهد شد.»
چوب خشک، تنپوش مشتری!
همه در شغلشان تجربه خرابکاری را داشتهاند و اصلاً همین خرابکاریهاست که آدم را با تجربه میکند. «شیخ محمدی» تجربه یک خرابکاری شیرین را دارد و میگوید: «آن وقتها که تازه کار خشکشویی را شروع کرده بودم، سفارش یک جیر مصنوعی را گرفتم. وقتی پالتو را خشکشویی کردم، مثل چوب سفت شد.
نمیدانستم چه کار بکنم که صاحبش آمد و کلی هم شاکی شد. پالتو را بخار زدیم و درست شد و صاحبش رفت. چند ساعت بعد یکی را دیدیم که با دستهایی شبیه بعلاوه، داخل مغازه شد و داشت از خنده میترکید و گفت: «پالتوی من را چه کار کردید؟، آستینهایش باز خشک شده، دستم را نمیتوانم پایین بیاورم.» آن روز همه خندیدیم و این یک تجربه برای من شد.»
همشهری محله