از صحرای آفریقا تا کنارههای نیل و از آنجا تا بینالنهرین و از بینالنهرین تا کوههای هندوکش و بالاخره از آنجا تا سوماترا مردم در انتظار حوادثی هستند که نمیدانند ماهیت آن حوادث چیست؟ چگونه رخ خواهد داد؟ چگونه جریان و سیلان مییابد و به چه نتایجی ختم خواهد شد؟ آن چه در افغانستان رخ میدهد، بیارتباط با مسائل عراق نیست و آن چه در عراق اتفاق میافتد، متأثر و تأثیرگذار در شرایط لبنان و فلسطین است؛
و در میان این خط خمیدة کشیده شده از هندوکش تا نیل، دماوندی قرار دارد که تصمیم صاحبانش تعیین کننده سرنوشت این خط خمیده است. دولتمردان چند کشور غربی در عین حال که کارگردان صحنههای تراژیک منطقه ما و دیگر نقاط جهان هستند، همچنان به بازیهای کمدی خود ادامه میدهند تا عمق فجایعی که خالق آن هستند، درک نشود.
صاحبان زرادخانههای اتمی و استفاده کنندگان از سلاحهای کشتار جمعی علیه مردمان عادی و کسانی که هر روز دهها عراقی و افغانی و فلسطینی را به خاک و خون میکشند، چرکنویس قطعنامهای را به شورای امنیت میآورند تا چند دانشمند ایرانی که پس از سالها میتوانند در کشور خود به تحقیق و مطالعه مشغول شوند، این فرصت را از دست بدهند و راهی مراکز تحقیقی موجود در آن کشورها شوند.
آنها قطعنامهای را میخواهند تصویب کنند که کشورمان را از انرژیهای آینده محروم کنند، به این بهانه که ممکن است زمانی ایران از علم خود برای ساختن سلاح استفاده کند؛ بهانهای که هیچ سندی جز بدگمانی ندارد و هیچ دلیلی جز این که «کافر همه را به کیش خود پندارد» ندارد.
فرانسه چرکنویس قطعنامه جدیدی را برای ارائه به شورای امنیت آماده میکند که هیچ تفاوتی با چرکنویس بیحاصل قبلی ندارد و هیچ نتیجهای برای آن جز دچار شدن به سرنوشت قبلی متصور نیست.
دلیل این که به این صراحت و شفافیت، چنین گزارهای را مینویسد، آن است که ایران از بازیهای مقدماتی و نیمهنهایی پیروز بیرون آمده و الان در بازی نهایی قرار دارد، در حالی که طراحان چرکنویس به بازیهای ردهبندی مشغولاند.
سه سال پیش، زمانی که آمریکا در تدارک حمله به عراق بود، نکته ظریفی بین ایرانیان شوخطبع مطرح بود مبنی بر آن که میگفتند اگر آمریکا عراق را بزند چه میشود؟ پاسخ میدادند ایران و آمریکا به فینال میروند!
واقعیت آن است که ظرافت و شوخطبعی ایرانیان، ریشه در تجارب تاریخی آنان دارد و خوب میفهمند که چگونه میتوانند در یک بیت شعر یا یک لطیفه، دریایی از معانی را جای دهند و بهاصطلاح چگونه بحر را در کوزه قرار دهند.
واقعیتهای صحنه خاورمیانه و مناطق پیرامونی ایران بهگونهای آرایش یافته که به نتیجه بازی ایران و آمریکا مشروط شده است و اهمیت این بازی بهگونهای است که باید طرفین با آگاهی کامل از تمامی نتایج مترتب بر آن، وارد بازی شوند و چه بسا بهتر است طرفین به یکدیگر کمک کنند تا ابعاد نتایج حاصل از این بازی برای هر دو طرف بهتر شناخته شود.
شناخت بهتر و بیشتر از نتایج این بازی، برای هر دو طرف ضروری است و در چنین شرایطی در مقطع حاضر شاید نتیجه مساوی برای هر دو «برد» باشد و کمترین زیان را به منطقه وارد سازد. بازی ایران و آمریکا یک بازی ساده نیست، بلکه المپیک بازیهاست و از قاعده مشخصی پیروی نمیکند و ترکیبی از تمامی بازیهای استراتژیک است.
از مسائل دوجانبه تا آن چه در افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین میگذرد و از ضبط غیرقانونی اموال و دارایی کشورمان تا آینده فعالیتهای صلحآمیز هستهای در این مجموعه قرار دارد.
آمریکا تلاش دارد در بعضی از بازیها خود شرکت کند و در دیگر بازیها دیگران را به جای خود به میدان بفرستد که این کار نمیتواند از جانب کشورمان مورد پذیرش قرار گیرد و جمهوری اسلامی ایران با اتکاء به نفس کامل، آماده شرکت و حضور در تمامی بازیها و در یک مجموعه کامل است، زیرا هیچ دلیلی نمیبیند صحنه و میدان و نوع بازی را به حریف واگذار نماید.
اگر آمریکا تصور میکند ایران را در میدان شورای امنیت سازمان ملل گرفتار ساخته، ایران مطمئن است که آمریکا در باتلاق عراق در حال غرق شدن است. بنابر این دلیلی نمیبیند غریقی را از باتلاق عراق نجات دهد، در حالی که آن غریق، نیت ضربه زدن به او را دارد.
آمریکا و انگلیس هیچ چارهای جز عقبنشینی از عراق و خارج ساختن نیروهای خود ندارند. آنان یا باید با تصمیمی عاقلانه و با درک مسؤولیت خود نسبت به آینده منطقه و منافع خود، تصمیم به خروج از عراق بگیرند و یا آن که تجربهای همچون شوروی برای خروج نیروهای خود از افغانستان را تجربه کنند.
شوروی با شکست در افغانستان، با سراسیمگی نیروهای نظامی خود را از این کشور خارج نمود و این کشور را به دست هرج و مرج طالبان سپرد. نتیجه چنین اقدام غیرمسؤولانهای آن شد که افراطگرایی تا عمق سرزمینهای روسیه و کشورهای پیرامونی گسترش یافت و جهانیان با پدیدهای به نام القاعده که هر روز دامنه تهدید آن افزایش مییابد آشنا شدند.
اگر آمریکا و انگلیس نیز میخواهند تجربه شوروی را تکرار کنند، باید بدانند که عراق افغانستان نیست که کشوری محصور در خشکی باشد و کشوری فاقد منابع انرژی محسوب گردد، بلکه عراق از مهمترین دارندگان منابع انرژی و در قلب سرزمینهای صاحب انرژی و در فاصلهای نزدیک به کاخ شیشهای صهیونیستها قرار دارد. یک عراق افغانستانی شده تهدیدی بسیار مهلکتر از سلاحهای هستهای برای جهان غرب خواهد بود.
راهحل معقول برای آمریکا و انگلیس برای خروج نسبتاً آبرومندانه از عراق، اتخاذ تصمیم جدی برای انتقال پرونده عراق به دولت منتخب مردم این کشور و مذاکره صادقانه و هدفمند با همسایگان عراق برای ثبات و امنیت منطقه است.
آرامش و ثبات عراق، منافع مشترک ایران و آمریکا محسوب میشود، اما مسأله خروج آبرومندانه آمریکا و انگلیس از عراق، نیاز این دو کشور محسوب میشود و بر فرض محال چنانچه تا امروز این مسأله را (نیاز به خروج نیروها) درک نکرده باشند، به زودی متوجه خواهند شد.
البته باید این نکته را خاطرنشان نمود که هر چه اشغالگران دیرتر متوجه ضرورت خروج نیروهای خود از عراق شوند، شرایط برای آنان سختتر خواهد شد و هزینههای خروج آن افزایش خواهد یافت.
از هماکنون میتوان مهمترین توصیههای کمیته دو حزبی آمریکا برای بهبود وضعیت عراق موسوم به گروه تحقیق بیکر – همیلتون را پیشبینی نمود. در رأس این توصیهها ضرورت خروج سریع نیروهای آمریکایی از عراق است و برای تحقق این هدف، موضوع مذاکره آمریکا با ایران و سوریه پیشنهاد میگردد؛ زیرا آمریکاییها به این نتیجه رسیدهاند که مسائل عراق در مذاکره با همسایگان شمالی و جنوبی حل نمیشود و باید مذاکره با همسایگان شرقی و غربی عراق را هم در دستور کار خود قرار دهند.
در حال حاضر، مهمترین گرفتاری بوش در ارتباط با توصیههای کمیته موسوم به بیکر – همیلتون، آن است که در افکار عمومی آمریکائیان، توصیههای این گروه لازمالاجرا به نظر میرسد. یکی از دیپلماتهای ارشد آمریکا به نیویورک تایمز گفته است: «به نظر من این نگرانی وجود دارد که هر چیزی را که این گروه بگوید، به نظر اینگونه برسد که نوشتهای روی سنگ است (غیر قابل تغییر است). این موضوع برای بوش دشوار خواهد بود که اعلام کند نتیجهگیریهای این گروه که تا این درجه متخصص و دو حزبی است، اشتباه بوده است.»
همین روزنامه مینویسد: «... رابرت گیتس که از اعضای این کمیته بود، پس از آن که توسط جورجبوش به عنوان وزیر دفاع جدید آمریکا معرفی شد، از این سمت خود استعفا داد و لاورنس ایگلبرگ وزیر امور خارجه اسبق آمریکا جایگزین او شد. گیتس تاکنون به استراتژی نظامی خود اشارهای نکرده. تنها هنگامی که به عنوان عضو گروه تحقیقات عراق به این کشور سفر کرده بود، نسبت به این که تا چه اندازه دولت آمریکا گذاشته تا وضعیت عراق از کنترل خارج شود، ابراز تعجب کرده بود.»
در این جا لازم است نقل قول دیگری هم از شماره اخیر هفتهنامه آمریکایی تایم داشته باشیم. این هفتهنامه در مطلبی تحت عنوان «دولت بوش باید بدون هیچ پیش شرطی سریعاً با ایران مذاکره کند» مینویسد: «... غرور کنونی آمریکا مبنی بر این که ایران نباید تا قبل از توقف غنیسازی اورانیوم، مفتخر به مذاکره مستقیم با آمریکا گردد، بیش از آن که به ایران ضرر برساند به آمریکاییها آسیب میزند... برای 27 سال ما دلخوش به تحریمهای یکطرفه و سردی روابط دیپلماتیک بودیم تا شاید به این ترتیب، ایران را متقاعد سازیم که رفتار خود را تعدیل کرده و از بلندپروازیهای هستهای خود دست بکشد. باید گفت که این روش تاکنون جواب نداده است.»
به نوشته این هفتهنامه حتی مذاکرات مستقیم هم ایران را متقاعد نخواهد ساخت که بلافاصله از رؤیاهای هستهای خود دست بکشد و این سیاست، صرفاً سیاست احمدینژاد نیست، چرا که دیگر رؤسای جمهور ایران نیز همین راه را پیمودهاند. نویسنده تایم اضافه میکند: «با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی ارزشمند ایران و انگیزههای آن، من به جرأت میگویم که حتی دوست پیشین ما یعنی شاه نیز همین مسیر را برای هستهای شدن در پیش میگرفت.»
دولتمردان آمریکایی با آگاهی کامل از شرایط سخت خود در عراق و منطقه و شرایط خاصی که در دو سال آینده در داخل کشور خود به لحاظ انتخاب ریاست جمهوری در پیش دارند و میدانند که هیچ تصمیم بزرگی را نخواهند توانست در طول دو سال آینده اتخاذ کنند، موضوع مربوط به مذاکره با ایران و سوریه را در قالب نتایج کمیته بیکر – همیلتون مطرح میکنند.
اما هنوز یک مسأله را اعتراف نمیکنند که ایران توانایی درک این مهم را دارد که آمریکا نتواند نیاز خود را به عنوان امتیاز به او بفروشد.
اعتراف به ضرورت مذاکره با ایران که فعلاً از جانب رسانههای آمریکایی مطرح میشود، موضوعی است که فصل مشترکی با دیدگاههای برخی رسانههای ایرانی دارد. به نظر میرسد بین برخی از اصحاب رسانهها در ایران و آمریکا نقطهنظر مشترکی وجود داشته باشد مبنی بر این که شرایط پیچیده و بحرانی منطقه ایجاب میکند تا ایران و آمریکا با یکدیگر مستقیماً مذاکره نمایند.
همه میدانند که بین قبول ضرورت انجام مذاکره از سوی اصحاب رسانه تا پذیرش آن توسط مسؤولین کشور و همچنین آغاز مذاکره و پیشرفت در آن و حل و فصل اختلافات، فاصلهای طولانی وجود دارد و به این سادگی این مراحل طی نخواهد شد. طی این مراحل با رفتار دقیق دولتمردان آمریکا که رفتار خصمانهای با ایران داشتهاند میسر خواهد بود.
در چنین شرایطی است که به نظر میرسد ضروری باشد آمریکا که قبلاً متحدین خود را تحریک مینمود تا بانی قطعنامه علیه فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران در شورای امنیت شوند، این بار به آنان گوشزد کند که وقت چنین کاری نیست. چرا که هیچ دلیلی ندارد ایرانی که از جانب این قدرتها به تحریم تهدید میشود، مشارکت سازندهای در حل و فصل مشکلات امنیتی آنان در منطقه داشته باشد.
البته شاید بازی جالبتری هم در شرف وقوع باشد؛ آن هم بازی بازیگران ردهبندی است که بخواهند برای تغییر نتایج بازی، کارهایی خلاف میل بازیگران نهایی انجام دهند. مسلماً برخی از کشورهای عضو دائم شورای امنیت و برخی دیگر از کشورهای منطقه و فرانسه، تمایلی به نتایج بازی نهایی بهخصوص اگر نتیجه آن مساوی و برد – برد باشد، ندارند و هر کاری که بتوانند انجام میدهند تا شرایط را دگرگون سازند.
*مدیرکل دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی