شاید پروردن اینگونه آرزوها و خیالات (مانند آرزوها و خیالات مادر پریسا)، بازار دعانویسان و فالگیران را رونق بخشیده است. خب، خیلی آسان است، اگر بتوان بازار عقل، اندیشه، مطالعه و تحقیق را تعطیل کرد و با امید واهی وقوع یک معجزه، منتظر بود تا گرههای زندگی خودشان یکییکی باز شوند، زحمت زیادی ندارد؛ ترکیب چند داروی گیاهی که باید خورد یا به کسی خوراند یا اوراد و عباراتی که میتوان به گردن آویخت یا زیر بالش پنهان کرد و شبها با هزار امید سر بر رویش گذاشت...!
سخن یکی از معلمانم را بهخاطر میآورم که میگفت: به آدمها نگاه کنید، از نبود خیلی چیزها در زندگیشان گلهمند و نگراناند؛ نداشتن پول، زیبایی صورت و بسیاری امکانات و فرصتها و... اما کمتر کسی را مییابید که از نبود یا کمبود عقل شاکی باشد. انسانها عموما باور دارند که مشکل عقلی ندارند و تجزیه و تحلیل منطقی و واقعی پدیدهها را درمییابند. دختری را میشناسم که برای بله گفتن به خواستگار بهجای تلاش برای شناخت او و مشورت با افراد شایسته و کمک گرفتن از مشاوره و تحقیق، به یکی از همین روشهایی که خواهان معجزه و پیشگویی است، متوسل شده بود.
پس از ناکامی در ازدواج و مراجعه دیرهنگامش به مشاور، گفته بود: «آخر چرا خدا با من چنین کرد؟» و پاسخ مشاور ساده بود: «خدا با تو چنین نکرد، تو ناسپاسی کردی و ابزار نیرومندی را که او در اختیارت گذاشته (عقل) به کار نگرفتی!» خواندن اخبار و گزارشهای رفتار این معجزه خواهان، سخت، شگفتی آور است: فلان آقا یا خانم چند میلیون به دعانویس داده تا مانع مرگ پدر بیمارش شود یا مهر و محبت یکباره و آتشین به او را در دل همسرش بگنجاند! مردی برای یک زن که مدعی بود میتواند با ارواح رابطه برقرار کند یک ویلا در شمال اجاره کرده تا در آنجا بنشیند و برای مادرش دعا کند.
مرد میگوید رفتم و متوجه شدم که او با دوستانش در ویلا جمع شدهاند و خوشگذرانی میکنند. این زن به من دروغ گفته بود که در خانهام برای مادرم دعا میکند و با عبادتهایش روح او را به آرامش میرساند!. مرد رمال به بهانه درمان افسردگی یک پسر جوان 30میلیون تومان از خانواده وی گرفت و متواری شد (همشهری 16تیر1388).
زن رمال با انتشار کارتهای تبلیغاتی در سطح شهر مدعی بود با خوردن گیاهی، انرژی خارقالعادهای به دست آورده و میتواند هرگونه مشکلی را حل کند وی با این شگرد طعمههای خود را به خانهاش میکشاند و بعد از دریافت مبالغی هنگفت، طلسمهای عجیب و غریبی به آنها میداد که هیچ اثری روی زندگیشان نداشت.
مرد کلاهبردار که ادعا میکرد با نوشتن دعا روی انگشتر عقیق میتواند قضا و قدر را تغییر دهد و کاری کند که دختران دم بخت همسر مناسبی پیدا کنند، طعمههای خود را به خانهای در مرکز شهر کشانده، در ازای طلسم خوشبختی مبالغ هنگفتی از آنها دریافت میکرد (همشهری 23فروردین 1388). شاکی یک رمال میگوید: متوجه شدم همسرم قصد دارد زن دیگری بگیرد، هرچه تلاش کردم او را از تصمیمش منصرف کنم فایدهای نداشت تا اینکه با زنی آشنا شدم که مدعی بود از طریق ارتباط با ارواح هر مشکلی را حل میکند.
این زن 5میلیون تومان از من گرفت تا کاری کند که همسرم از ازدواج دوباره منصرف شود اما بعد از گذشت یک ماه وقتی هوویم را در خانه دیدم فهمیدم فریب یک زن کلاهبردار را خوردهام (همشهری15 آبان 1387). مشتریان این شیادان گاه علاوه بر زیان مالی مورد آزار و اذیت جسمی و روحی نیز قرار میگیرند چرا که از اعتماد بیپایه و اساس آنها سوءاستفاده میشود (همشهری21 آبان1388).
بیش از وجود چنین شیادانی باید از مشتری داشتن آنها، نگران بوده و برایش چارهاندیشی کنیم.
مشتریان رمالان و معجزهگران دروغین بهسادگی از یاد میبرند که پروردگار، خود، گردش امور عالم را براساس قواعد، اصول و عللی، بنیان نهاده و هیچ کجا وعده نداده اساس این نظم را به هم میریزد و البته هیچ رمال و جادوگری را نیز توان برهمزدن نظم این اسباب و علل نیست. هنگام روبهرو شدن با فرازوفرودها، گرهها و مشکلات زندگی، تلاش برای پیمودن راهحلهای منطقی و منطبق بر واقعیت و علم، حکم عقل است و شرط ایمان.
اگر علل و اسباب همه چیز را در دستان خدا میبینیم و باور داریم که بزرگترین نعمت او به اشرف مخلوقاتش عقل است چرا به پیروی از دستور عقل و با پذیرش قانون و نظام علّی حاکم بر امور عالم، برای درمان افسردگی نقش روانشناس و مشاور را از یاد برده و بر در خانه شیادان میکوبیم؟
کتاب و مطالعه که میتواند این ابزار نیرومند را صیقل داده و توانا سازد، همچنان بخش جداییناپذیر مردمی اندک است و تنها نمایشگاهش مورد توجه عموم است. شگفتا! در آنجا هم کتابهای طالع بینی، رمالی و پیشگویی مشتری فراوان دارد.
دعا؛ سخنی از عمق دل
اگر توانایی و بزرگی پروردگار را باور داریم و عنایت او را راهگشای بن بستهای زندگی میدانیم چرا خود سر بر آستانش نساییده و دست نیاز بهسویش نمیگشاییم؟ درهای رحمتش همیشه باز است و آستان او پاسخگوی نیازمندان، چه نیازی به جستوجوی ترتیب و واسطههایی چون رمالان و دعانویسان؟ مگر خیلی پیشتر از مولوی نیاموختهایم:
هیچ آدابی و ترتیبی مجو
هرچه میخواهد دل تنگت بگو
کسانی که از رمالان و شیادان میخواهند تا صدای تضرع و نیازشان را به درگاه او رسانند از تجربه گرانقدر خلوت و سکوت و نیایش خالصانه که روح را روشنی و جلا بخشیده و آدمی را فراتر از اضطراب، نگرانی و انتظار برای اجابت دعا به آرامش رضایت به رضای حق و لذت رابطه با او میرساند، بیبهرهاند.
آیا هیچگاه به فلسفه دعا اندیشیدهایم؟ آیا بهدنبال تأثیر و مفهوم دعا بودهایم؟
آیا برایتان پیش آمده که با اصرار و تضرع مداوم چیزی از خدا بخواهید و اجابت نگیرید و پس از سپریشدن سالها به این باور برسید که آنچه خدا خواست، برایتان بهتر بود؟
روح مادربزرگ شاد که میگفت: هیچچیزی را به زور از خدا نخواه. مگر نه آنکه کاملترین دعای بنده واقعی آن است که خدایا آنچه خود صلاح میدانی... ؟
معلمی برای روشن ساختن این مفهوم، خاطرهای آموزنده را نقل کرد:
روزی یکی از دانشجویان به من گفت: مگر نه آنکه خدا ارحم الراحمین است و بزرگ، بخشنده و توانا به انجام همه امور؟ خب، من که چیز زیاد و غیرممکنی از او نخواستم. بنده گناهکار و بدکرداری هم نیستم. دختری را دوست دارم و از خدا میخواهم کاری کند دختر به تقاضای ازدواج من پاسخ مثبت دهد.
به او گفتم تصور کن که پسر دیگری هم که مانند تو مؤمن است و پارسا و امیدوار به رحمت خدا و اجابت دعا، عاشق همان دختر شده و از خداوند پاسخ مثبت دختر را میخواهد، آن وقت چه؟
پس میبینیم که کار ما بندگی است نه خدایی... باید در چارچوب قواعد و اصول منطقی و واقعی این دنیا تلاش کرد و به رحمت خدا امیدوار بود و با یاد او آرام گرفت. نکند خدای ناکرده بیخردانه پنداشتهایم که با پرداخت هزینه رمال و دعانویس (نعوذبالله) به اجابت دعا نزدیکتر میشویم؟
عقل را تعطیل نکنیم و از ایمان حقیقی بهره ببریم.