مرجعیت علمی را میتوان براساس دو مفهوم عصمت و نصب مورد بازخوانی قرار داد. در این نگاه خاص امام وظیفه دارد تا علوم خویش را که طیف گوناگونی از علوم اسلامی را در بر میگیرد، در اختیار همگان قرار دهد. جستوجو در سیره اهلبیت علیهمالسلام نیز حاکی از همین امر است؛ چه ایشان حتی در زمان بروز اختلافات سیاسی و حتی اعتقادی از ارائه علم خویش خودداری نمیکردند. دومین پایه، در ارائه یک الگوی اخلاقی متجلی میشد که بهنظر از پایه نخست پراهمیتتر است چرا که مسلمانان با نگریستن به این الگو هم نمود عملی فقه و اخلاق را به عیان در زندگی امام(ع) مشاهده میکردند و هم میزان تأثیر باورهای درونی در جوارح را به نظاره مینشستند.
به سخن دیگر میتوان از چگونگی پیوند بنیان علم و تربیت که حاصل سیره ایشان بود، یاد کرد که به چه نحو علاوه بر تأثیر نخستین در اطرافیان، سبب بازتولید مکرر خویش میشد. این امر البته میسر نبود جز به واسطه تربیت طیفی گسترده از شاگردانی که به این رفتار، باورمند و عامل باشند. ائمه علیهمالسلام بهخوبی از پس این مهم که از سویی سبب گسترش اخلاق و از سوی دیگر سبب ایجاد جذابیت در این آیین میشد، برآمدند. در این جستار تلاش شده تا به مناسبت ولادت امام محمدبنعلیالباقر(ع) در سال 57هجری به تلاش گسترده ایشان برای تربیت شاگرد و نقش این شاگردان پرداخته شود.
شیخ محمدبنیعقوب کلینی در اصول کافی، تاریخ ولادت امام باقر(ع) را سال57 هجری دانسته و شهادت ایشان را در سال 114هجری. مادر ایشان نیز براساس این نقل امعبدالله دختر امام حسن مجتبی (ع)بوده است. شیخ طوسی نیز همین قول را ترجیح میدهد اما این دو از روز و ماه ولادت سخنی به میان نیاوردهاند. البته به گزارش ابنشهرآشوب از فتال نیشابوری که پس از آن به قول مختار طائفه بدل شده است، میتوان ولادت ایشان را روز سهشنبه، سوم صفر دانست.
بر این اساس مدت عمر شریف ایشان 57سال بوده است که 19سال آن در قالب امامت، به تمامی در مدینه گذشته است. البته این امر بدان معنا نیست که گستره وسیع شاگردان ایشان نیز در مدینه متمرکز بودهاند زیرا امام تلاش گستردهای را سامان دادند تا با پراکندهکردن یاران خویش زمینه مناسبی برای پوششدادن تمام سرزمینهای اسلامی، فراهم آورند. این تلاش همچنین از سوی دیگر همراه بود با بنیان نهادن نخستین پایههای سازمان وکلا که پس از آن، نقش گستردهای را در پیشبرد اهداف ائمه ایفا کرد؛ هرچند در آغاز مناطق تحت پوشش وکلا چندان تنوع نداشت و تنها شامل کوفه، بصره و مکه میشد اما همین مراکز کمتعداد نیز نقش خویش را در نشر معارف و ارائه الگوی عملی بهخوبی انجام میدادند.
نخستین سرزمینی که امام نماینده خویش را به آنجا گسیل داشت، کوفه بود. نماینده ایشان در کوفه ابوعبدالله جابربنیزید جُعفی (م 128 هـ .ق) بود. او از جمله شاگردان امام در حدیث بود که به امامت ایشان نیز معترف بود. از اینرو باید میان او و شاگردان دیگر امام که تنها به حدیث امام دل خوش داشتند و به امامت ایشان با تعریف خاص شیعی باور نداشتند، تمایز قائل شد. جابر محدثی راستگو به شمار میرفت که بزرگان مخالف نیز بر وجود این صفت در او اذعان داشتند؛ چنانکه بنا به نقل کشی، سفیان ثوری بر صداقت او گواهی میداد. جابر بسیار پرشور از امامت امام باقر تعریف و تمجید میکرد و ابتدای احادیث خویش ایشان را وصیالاوصیاء و وارث علم انبیاء خطاب میکرد. رابطه او با امام نیز بسیار نزدیک بود. این امر را میتوان بهخوبی از اقوال محدثین بعدی و نیز از احادیث خودش دریافت.
کشی در «رجال» خود نقل میکند که امام باقر به جابر، احادیث فراوانی از اسرار امامت را آموخته بود تا آنجا که جابر کسی را که قدرت درک و دریافت آنها را داشته باشد، پیدا نمیکرد و از اینرو حالتی بسیار پریشان یافته بود. این پریشانی چنان نمایان بود که مردم کوفه از او با عنوان دیوانه یاد میکردند و آوازه او بهعنوان دیوانه عاقل به دربار اموی در دمشق نیز رسیده بود. به همین جهت امام به او امر کرد تا هنگامی که چنین احساسی به سراغ او میآید به بیابان رود، چاهی حفر کند و در آن چاه سر فرو برده، احادیث امام را نقل کند (رجال کشی،ص128).
البته حتی با این وصف، هرگز کسی از شیعیان، جابر را به غالیان منسوب نکرد چرا که از نگاه ایشان جابر از سیره و راه امام تخطی نمیکرد. پس از جابر باید به ابانبنتَغلِب (م 141 هـ .ق) اشاره کرد که او نیز چون جابر در کوفه به سر میبرد. البته ابان پیش از امام باقر در خدمت امام سجاد(ع) بود. جالب آنکه عمر او چنان بود که امام صادق(ع) را نیز درک و از او حدیث نقل میکرد. ابان یکی از محدثان و فقیهان برجسته عصر خویش بود. مشهور است که امام بارها به او گفته بود: «در مسجد کوفه بنشین و فتواهای شرعی بده. بهراستی دوست دارم کسانی چون تو را در میان شیعه خود ببینم» (جامعالاحادیث الشیعه، ج1، ص225).
شهرت ابان پس از امام باقر به اندازهای رسید که هنگام ورود به مدینه، مردم به استقبال او میرفتند و او را تا مسجدالنبی مشایعت میکردند.
دیگر نماینده امام در کوفه ابوالحسنبناعین بود که بیشتر به زراره شهرت داشت. او ابتدا به همراه برادرش حمرانبناعین و حمزهبنمحمدبن عبدالله طیار در حلقه شاگردان حَکمبنعُتیبه بود اما امام توانست با استدلال او را قانع کند که حق با اوست. از اینرو او به همراه 2یار دیگر خود به حلقه امام پیوست و پس از مدتی به کوفه عزیمت کرد. او در کوفه علاوه بر مدرسه حدیث، در باب کلام نیز بحث میکرد. تلاشهای گسترده او در این 2 حوزه بهراستی نقش مهمی در تحول و تکامل اندیشه شیعی داشته است.
گستره عظیم احادیث او تنها در کتب اربعه که بنا به شمارش آیتاللهالعظمی خویی در معجم رجالالحدیث، بالغ بر 2هزار و 94 حدیث است، بهخوبی گویای این امر است. دیگر یار مشهور امام در کوفه را باید محمدبن مسلمبنریاح طائفی (م 150 هـ .ق) دانست.
او ابتدا کارش آسیابانی بود. او پس از یک دوره شاگردی امام باقر (ع)بهسرعت به فقیهی برجسته و مقبول نزد کوفیان بدل شد. او علاوه بر حدیث و فقه در کار قضاوت نیز مهارت فوقالعادهای داشت و به سبب قضاوتهای مشهور و سریعش معروف بود. گذشته از آن، او زاهدی کمنظیر بود. ابوالقاسم، بُریدبنمعاویه عجلی (م 150 هـ .ق) نیز از یاران صادقین علیهماالسلام، به شمار میرفت. مشهور است که امام به 4تن از شاگردان خویش، یعنی برید، ابوبصیر، محمدبنمسلم و زراره گفته بود که بهشت سزاوارشان است. گذشته از ایشان میتوان از کمیتبنزید اسدی، ابوجعفر محمدبنعلیبن نعمان احول، ابوالقاسم فضیلبنیاسر نَهدی، ابوبصیر لیث بختیاری، ابوخالد کابلی کنکر و ابوحمزه ثمالی یاد کرد که در کوفه به سر میبردند و برای امام تبلیغ میکردند. البته ابوخالد و ابوحمزه پیش از آن، از شاگردان امام سجاد (ع)بودند.
در بصره نیز با آنکه عموما شهری غیرشیعی به شمار میرفت و تعداد موالیان در آن چون کوفه نبود، نمایندگانی از جانب امام حضور داشتند. محمدبنمروان بصری یکی از ایشان بود.
وی با آنکه در کوفه متولد شده بود اما در بصره میزیست. کشی در رجال خویش او را اعقاب ابوالاسود دئلی به شمار آورده است. از دیگر نمایندگان امام در بصره، اسماعیلبنفضل هاشمی است که از اعقاب عبدالمطلب، جد پیامبر(ص) و از ناقلان معتَمد حدیث امام به شمار میرود. همچنین باید از مالکبناعین جُهنی یاد کرد که پس از امام باقر(ع) به سلک شاگردان امام صادق درآمد.
مکه یکی دیگر از حوزههای تحت پوشش امام بود که نسبت به بصره گستردهتر، ولی نسبت به کوفه که به سبب حضور گسترده موالی ایرانی، فعالیت پرشور و چشمگیری داشت، کمفروغتر بود.
ابن خربوذ یکی از بزرگترین فقهای مکه از شاگردان امام بود و البته از موالی قریش. هرچند شهرت وی در حدیث به پای زراره نمیرسید اما توانسته بود در مکه یک حوزه شیعی در حدیث و فقه برپا کند.
یکی دیگر از شخصیتهای مکه ابوخدیجه میمونبناسود قداح مکی بود که از موالی بنیمخزوم بود. او احادیث فراوانی را از امام، نقل کرده است. از دیگر پیروان برجسته امام در مکه، محمدبناسماعیلبنبزیع است. او به اتفاق تمام خاندان خویش در مکه برای امام تبلیغ میکردند.
هرچند بیان کامل یاران امام و نقش ایشان در مذهب شیعه، به دستهبندیهای گستردهتری نیاز دارد و شاید این دستهبندی سهگانه، طیف گستردهتر یاران ایشان را پوشش ندهد اما بهنظر میرسد با توجه به معیار این دستهبندی که تقسیم سهگانه مناطق جغرافیایی است، تا حدی به این گستره اشاره رفته باشد.