دوستی دارم که هزار نام دارد. به هرنام که صدایش بزنی او آنجاست. بیصدا در کنارت هست. سر راهت نیست. خستگی کارش نیست. همه چیز دارد. کار و بارش عالی است. وسعت احساسش سیراب میکند ما را. خنده از صورت او پنهان نیست. دلی دارد به بزرگی خدا. همه راهها، همه زیباییها، همه شادیها، همه احساسها. همه دوستیها. همه چیز مال اوست.
دوستی دارم من، مثل باغی پر گل. مثل دشتی است وسیع. مثل جنگل پر بار. آسمانش آبی است. دوستی دارم جیبهایش همه نور. دستهایش همه راه. اخلاقش همه خوب. مهربان است. به علفزاری وسیع میماند که تو در آن میدوی به شتاب توفان. اما به پایان علفزار نخواهی رسید.
دشتی دارد سبز. حالی دارد خوش. دستهایش باز. همهجا با توست. خواب در کارش نیست. پیشهاش نقاشی است. با کمی عطر، بهار میسازد و با کمی آب، خزان. با کمی رنگ سفید، چه زمستانی. با کمی نور، چه تابستانی. با کمی خاک، آدم. با کمی نور، خورشید. با کمی رنگ سیاه، شب. با کمی احساس، چه درختها که از دوستی میسازد.
دوستی دارم من، مثل کوه بلند. مثل آفتاب روشن. مثل هواست. ریههایم را من هر روز از او پر میسازم. دوستی دارم من، که مرا میفهمد. مثل آب روان است. دستهایم را من در وسعت آبی او میشویم. چشمانم را. احساسم را. روحم را.
دوستی دارم من، زلال. مثل بلور. روبهرویت ایستاده است. مانع دید تو نیست. هواست. همه جایت جاری است. دست و پاگیرت نیست. شیشهای شفاف است. پنجرهای رو به باغ.
دوستی دارم من، مثل کتاب. میخوانم هر روز او را. هر روز ورقی از او را. داناست. نکتهسنج. زیبا. کلمات در دستش نرم. واژههایش بلند. کلماتش رود است. کلماتش دریا. واژههایش نور است. وقتی سخن میگوید، از هر نفسش باغی میروید. وقتی سخن میگوید، جنگلی سبز پیش چشمان همه قد میکشد. وقتی سخن میگوید، همه جا روشن، همه جا آفتابی، همه جا سبز میشود.
دوستی دارم من، بزرگ. کهکشانی است وسیع. دوستی دارم همه لهجهها را، لحنها، آواها، همه را میداند. دوستی دارم به زبانی ساده سخن میگوید. به زبانی ساده میفهمد. به زبانی ساده میفهماند.
دوستی دارم، لب جو را میشناسد. کودکان را میفهمد. کوچکها را دوست دارد. همه جا هست. مهربان است. زیباست. آئینهای روشن است که تو را تنها به خودت نشان میدهد. زشتیها را میبیند و ندیده میگیرد. دوستی دارم من، مثل او هیچ جا نیست.