در نمایشهایی دیگر ماجرای متفاوتی را به تماشا میگذارد که داستانش خشکی و بیحاصلی زمین و آلودگی هواست. بسیاری از ما که در مناطقی حاصلخیز و سرسبز زندگی میکنیم، تنها زمانی به یاد بیابان میافتیم که میشنویم طوفان گرد و غبار از بیابانهای خشک کشورهای همسایه به طرف کشور ما در جریان است و بعد که حضورش را در محل زندگی خود احساس کردیم و واقعیتش را شناختیم، تازه بخشی از اهمیت ماجرا را میفهمیم. وقتی گردوغبار شهرمان را فرا میگیرد و هوای تمیز را آلوده میکند، دیگر جایی برای فراموشی باقی نمیگذارد و با ماجراهایی چون سردرد، سوزش چشم، نفس تنگی و ناراحتیهای جسمی دیگر یادمان میاندازد که ادامه چنین وضعیتی تا چه حد میتواند خطرناک باشد.
طبیعت در چنین روزهایی یادمان میاندازد که حتی اگر در مناطقی سرسبز زندگی میکنیم، نمیتوانیم از ماجرای بیابان و خطرهایی که از گسترش آن شکل خواهد گرفت دور بمانیم و به همین دلیل تلاش برای جلوگیری از گسترش مناطق خشک و تلاش برای تغییر وضعیت در مناطق بیابانی یکی از مهمترین کارهایی است که باید در سرتاسر جهان انجام شود. طبیعت در چنین روزهایی یادمان میاندازد که در همه کشورها فکر کردن به روابط انسان و طبیعت ضروری است.
بسیاری از ما فکر میکنیم که وضعیت خوب همیشه ادامه خواهد داشت، اما طبیعت یادمان میاندازد که خطر بیتوجهی به گسترش بیابانهای خشک و بیحاصل را نباید فراموش کنیم. این اعلام خطر برای تمامی آنهایی است که دانسته یا ندانسته بخشی از مناطق سرسبز و حاصلخیز را نابود میکنند یا با رعایت نکردن اصول ایمنی در کارخانهها بر شرایط جوی زمین تأثیر میگذارند. آلودهشدن آبهایی که زمینها را سیراب میکنند، گرمشدن تدریجی زمین که پیوستگی انکارناپذیری با بعضی از اشتباهات انسانی پیدا کرده است و ماجراهایی از این قبیل همه و همه در نهایت ساکنان زمین را به مرحلهای نزدیک خواهد کرد که در آن ترس از خشکی و بیحاصلی موضوعی اصلی باشد.
طبیعت یادمان میاندازد که اگر مراقبش نباشیم، احتمال خطر را برای خود افزایش میدهیم.طبیعت یادمان میاندازد که زندگی بدون حاصلخیزی خاک کابوس ترسناکی است. مبارزه با گسترش مناطق خشک و تلاش برای بازگرداندن سرسبزی به چنین مناطقی یک وظیفه جهانی است که باید برای مراقبت از نسلهای بعدی جدی گرفته شود.