در دهه60 و اوایل دهه70، کسانی که به سینما میرفتند در سالن انتظار جدولی را مشاهده میکردند که در آن جزئیات زمان اکران همه فیلمها در آن سینما ثبت شده بود؛ مثلا اگر در فروردین سال69 کسی به سینما بهمن میرفت، میتوانست ببیند تا پایان سال چه فیلمهایی در این سینما به نمایش درخواهد آمد؛ جدولی که هم نام فیلمها در آن بود و هم زمان نمایششان.
همیشه پس از برگزاری جشنواره فیلمفجر (درآن زمان حضور فیلمها در جشنواره جزو نکات الزامی برای گرفتن پروانه نمایش بود) اداره نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد جدول اکران سینماها در سال آینده را میبست و از اواخر اسفند ترکیب فیلمها با جزئیات گروه سینمایی و زمان نمایششان مشخص میشد. به این ترتیب دولت با نظارت کامل بر اکران، میتوانست سیاستهای تشویقی و تنبیهی خود را اعمال کند. بر مبنای این سیاستها بود که در دهه60، «نارونی» به عنوان فیلم مطلوب مسئولان فارابی و معاونت سینمایی میتوانست بهترین سینماهای تهران را در اختیار داشته باشد و چون عرفان مورد پسند مسئولان سینمایی وقت را رواج میداد در مرحله اکران نیز تشویق میشد.
در همان دوران، ساخت فیلم تجاری و کلا فیلمی که صرفا بخواهد سرگرمکننده باشد مورد علاقه مدیران ارشاد و فارابی نبود و به همین دلیل «سایههای غم» شاپور قریب یا «مسافران مهتاب» مهدیفخیمزاده درجه کیفی جیم میگرفتند و در بدترین شرایط و نامناسبترین سالنها اکران میشدند. آن موقع خبری از شورای صنفی نمایش نبود و کسی هم از مافیای اکران نمیگفت. دولت خرج سینما را میداد و درباره همه چیزش از مرحله نگارش فیلمنامه و انتخاب عوامل تا ساخت و اکرانش تصمیمگیری میکرد. دردهه70 حمایت دولت از سینما کمرنگ شد. ولی کنترل سفتوسخت همچنان سرجای خودش باقی بود تا اینکه از نیمه دوم این دهه، سیفالله داد بر مسند معاونت سینمایی قرار گرفت.
داد که خود از اهالی سینما بود، تصمیم گرفت دخالت دولت در حوزههایی که واقعا حضورش در آن ضرورتی ندارد را کمرنگ کند که یکی از این حوزهها اکران بود. داد اعتقاد داشت وقتی دولت به فیلمها پروانه نمایش میدهد کار نظارتیاش را انجام داده و در مرحله اکران بهتر است تصمیمات به خود سینماییها سپرده شود. به این ترتیب شورای صنفی اکران با حضور اهالی سینما شکل گرفت و هرچند نمایندهای از اداره نظارت هم در این شورا حضور داشت ولی بدنه را سینماگران تشکیل میدادند؛ نمایندگانی از اصناف سینمایی، کارگردانان، تهیهکنندهها، پخشکنندهها و سینماداران.
درباره اینکه شورای صنفی نمایش در طول این سالها و در دورههای مختلف چگونه عمل کرده، بحث و نظرهای زیادی مطرح شده؛ مثلا برخی از سیطره سلیقه سینمادارها بر مناسبات اکران سخن گفتند و اینکه عملا این سلیقه از مرحله اکران به مرحله ساخت و تولید هم ستری مییابد که یکی از نتایجش موج فراگیر ساخت کمدیهای نازل است یا اینکه برخی از اهالی سینما در این سالها همیشه تولیداتشان در بهترین شرایط اکران شده است؛ اینکه مافیای اکران نمیگذارد فیلم فرهنگی به نمایش عمومی درآید و بازار اکران در سیطره فیلمهای تجاری است. این انتقادها که درصدی از واقعیت هم در آنها به چشم میخورد در همه این سالها به گوش رسیده.
تقریبا هر سینماگری که فیلمش آنگونه که باید اکران نشده به گلایه از مافیای اکران پرداخته است و هر وقت فیلمی ساخته که خوب فروخته، دیگر خبری از مافیای اکران نبوده. مثال واضحش منیژه حکمت است که سال گذشته وقتی فیلم متفاوت «صداها»یش به شیوه نامطلوبی اکران شد اعتراض گستردهای کرد ولی در کنارش دست به کار تولید کمدی «پوپک و مشماشاءالله» شد و همان سینماداران و به تعبیر دوستان، مافیایی که اجازه اکران گسترده صداها را نمیدادند بیشترین سالنها را در اختیار پوپک... گذاشتند.
البته در اینکه برخی از انتقادهای صورت گرفته به شورای صنفی اکران «وارد» بوده شکی وجود ندارد، به خصوص در ماههای اخیر که شورا بدون رئیس اداره شده و اوضاعش قدری آشفته بوده است.
شاید به همین دلیل بود که مدیران سینمایی، موقعیت کنونی را زمان مناسبی برای ورود به بحث اکران فیلمها دانستند.
علیرضا سجادپور، مدیرکل اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی، هفته گذشته از تدوین طرح جدول اکران فیلمها در سال 89 خبر داد و رسما از ورود دولت در مناسبات اکران سخن گفت؛ اقدامی که در واقع به معنی سلب بیشتر اختیارات شورای صنفی نمایش است و برخی آن را عملا به معنی انحلال این شورا میدانند.
به این ترتیب آنچه زندهیاد سیفاللهداد برای کاهش تصدیگری دولت به سینماییها واگذار کرد، دوباره در اختیار معاونت سینمایی قرار میگیرد و دلیلش را هم مدیر کل اداره نظارت ناتوانی صنف در ساماندهی اکران دانسته، البته به جای اینکه راهکاری برای تقویت صنف اندیشیده شود، چاره کار، گرفتن اختیار امور اکران دانسته شده. سجادپور میگوید:«ما صرفا برای ساماندهی اکران وارد شدیم. در حال حاضر هیچکس از وضعیت فعلی راضی نیست و چون این ساماندهی را صنف نمیتوانست انجام دهد، از بعد حاکمیتی وارد شدیم.»
جالب اینکه چنین تصمیمی موافقت برخی از سینماگران را در پی داشته است؛ طیفی که در این سالها در مقام کارگردان- تهیهکننده یا پخشکننده، فیلم پرفروشی روی پرده نداشته و این عدم توفیق را هم از چشم شورای صنفی و مافیای اکران دانسته، کاملا موافق ورود دولت در حوزه اکران است. آنها معتقدند با این کار حق به حقدار داده میشود.
از سوی دیگر اما، عدهای به این نکته اشاره میکنند که تدوین جدول اکران فیلمها از سوی دولت اگر طرح خوب و موفقی بود، اجرایش متوقف نمیشد.
علاقه مدیران سینما برای بازگشت به سیاستهای گذشته، قابل درک به نظر میرسد ولی باید این نکته را نیز در نظر داشت که شرایط کنونی با دو دهه پیش، تغییرات گستردهای کرده و نمیتوان همان سیاستها را (که شاید روزگاری چارهای جز اجرایشان وجود نداشت) در شرایط فعلی اجرا کرد.
بازگشت به فضای گلخانهای دهه60، در شرایط فعلی اگر هم امکانپذیر باشد بعید است به سود سینما تمام شود.