از جمله این نکات، تغییر نامحسوس در پستهای کلیدی فوتبال از جمله سرمربی تیم ملی فوتبالشان به چشم میخورد.
البته این موضوع یا بهتر عنوان کنم «انتخاب درست و بجا» در دیگر پستهای فوتبال آلمان از جمله رئیس فدراسیون، کاپیتان تیم و حتی دروازهبان به چشم میخورد که در این مطلب تمرکز بر مقوله سرمربی است.
آشنایی با مربیان بوندسلیگا در فصل 2011- 2012
از سال 1926 تا سال 2010 تنها 10 سرمربی سکان هدایت تیم ملی فوتبال کشور آلمان را در دست گرفتهاند که واقعا این نکته درخور اهمیت و حتی یک رکورد است.
تعمق در این موضوع سوالات متعددی را پیش رو قرار میدهد:
- چرا آلمانها زیاد در پی تغییر سرمربی تیم فوتبالشان نبوده و نیستند؟
- آیا آنها از نبود سرمربی خوب رنج میبرند؟
- آیا ضعف مدیریت باعث چنین انتخابهایی شده است؟
این 10 مربی در طول 84 سال فعالیت، با حضور در 17 دوره جام جهانی (آلمان در دو جام جهانی 1930 و1950 شرکت نکرد) 12 بار در جمع 4 تیم برتر جهان قرارگرفتهاند که در نوع خود یک رکورد محسوب میشود.
تیم آلمان در 17 دوره حضور، 3 مقام قهرمانی جهان، 4 مقام نایب قهرمانی جهان، 3 مقام سومی جهان و یک مقام چهارمی کسب کرده است و این درحالی است که برزیل با وجود 19 دوره حضور 10 بار در بین 4 تیم برتر جهان قرار گرفته است.
البته به این افتخارات باید 3 مقام قهرمانی و 3 مقام نایب قهرمانی در جام ملتهای اروپا را افزود.
فعالیت این 10 سرمربی فوتبال از سال 1926 تا سال 2010 به قرار زیر است.
اتو نرز از سال 1926 تا سال 1936 سرمربی تیم ملی فوتبال آلمان بود. وی در جام جهانی 1934 با تیم کشورش حضور داشت و موفق شد به مقام سومی جهان برسد.
سپ هربرگر از سال 1936 جای او را گرفت و تا سال 1964 در این سمت فعالیت کرد.
وی در این دوره، قهرمانی جهان در سال 1954 را برای فوتبال کشورش به ارمغان آورد و در جام جهانی 1958 مقام چهارمی جهان را کسب کرد.
هلموت شوئن، یکی از اسطورههای فوتبال آلمان که همگان نام او را به نیکی یاد میکنند، در سال 1964 به عنوان سرمربی انتخاب شد.
وی تا سال 1978 که سکان هدایت تیم را واگذار کرد، در جام جهانی، یک قهرمانی، یک نایب قهرمانی و یک مقام سومی برای کشورش به ارمغان آورد و در جام ملتهای اروپا یک مقام قهرمانی و یک نایب قهرمانی کسب کرد.
هلموت شوئن در جام جهانی 1966 لندن، با باخت در مقابل انگلیس که هنوز حرف و حدیث فراوان در مورد آن زده میشود، نایب قهرمان جهان شد.
چهار سال بعد یعنی در جام جهانی 1970 هلموت شوئن مقام سومی جهان را به آلبوم افتخارات تیم کشورش افزود.
وی 2 سال بعد در جام ملتهای اروپا (1972) مقام قهرمانی اروپا را کسب کرد و در جام جهانی 1974 برای دومینبار و پس از 20 سال قهرمانی جهان را برای کشورش به ارمغان آورد.
هلموت شوئن همچنان به کسب افتخارات ادامه داد و در سال 1976 نایب قهرمانی اروپا را کسب کرد و در سال 1978 جای خود را به یوپ دروال سپرد.
یوپ دروال نیز رویه مربیان قبل از خود را ادامه داد و در سال 1980 تیم ملی آلمان را به مقام قهرمانی جام ملتهای اروپا رساند و 2 سال بعد با این تیم به فینال جام جهانی 1982 رسید و یک مقام نایب قهرمانی جهان به آلبوم افتخارات تیم کشورش افزود و 2 سال دیگر نیز در این سمت فعالیت کرد.
در سال 1984 فرانتز بکن بائر، شاگرد با استعداد هلموت شوئن به این سمت برگزیده شد.
وی که قیصر فوتبال آلمان نامیده میشود، در دوران بازیگری افتخار قهرمانی جهان و قهرمانی اروپا را در کارنامه داشت اما آمده بود تا اینبار در کسوت سرمربی این افتخار را کسب کند.
بکن بائر تیم ملی آلمان را در 2 جام جهانی پیاپی (1986 و 1990) به فینال هدایت کرد.
در جام جهانی 1986 در فینال، آلمانها مسابقه را به تیم آرژانتین واگذار کردند و دوم جهان شدند اما 4 سال بعد باز در فینال و نیز باز در مقابل آرژانتین حضور داشتند و شاگردان بکن بائر اینبار قهرمان جهان شدند و برای سومین بار کشورشان را به این افتخار نائل کردند.
بکن بائر پس از کسب مقام قهرمانی جهان با شایستگی این سمت را رها کرد.
بعد از وی و در سال 1990 برتی فوگتس به عنوان سرمربی انتخاب شد و او نیز همین مسیر افتخار را ادامه داد و یک نایب قهرمانی جام ملتهای اروپا در سال 1992 و قهرمانی همین جام در سال 1996 نتیجه آن بود.
برتی فوگتس تا سال 1998 همراه تیم فوتبال آلمان بود و بعد جای خود را به اریش ریبک داد.
ریبک تنها مربی بدون کسب افتخار فوتبال ملی آلمان محسوب میشود. وی 2 سال در این سمت فعالیت کرد و سال 2000 رودی فولر جای او را گرفت.
فولر که شاگرد ممتاز بکنبائر محسوب میشود تا سال 2004 سرمربی تیم آلمان بود و در این مدت تیم کشورش را در جام جهانی 2002 به مقام نایب قهرمانی جهان رساند.
در سال 2004 یورگن کلینزمن که او نیز از شاگردان بکن بائر و همبازی رودی فولر محسوب میشود به این سمت برگزیده شد.
وی تا سال 2006 که در این سمت فعالیت میکرد تیم فوتبال آلمان را در سال 2005 به مقام سومی جام کنفدراسیونها رساند و سال بعد در جام جهانی 2006 که آلمان میزبان آن بود مقام سومی جهان را برای کشورش کسب کرد و بعد از این سمت کنارهگیری کرد.
در سال 2006 و بعد از جام جهانی، یوآخیم لو که دستیار کلینزمن بود به این سمت انتخاب شد.
وی همچون اسلاف خود راه ترقی را در پیش گرفت و در سال 2008 در جام ملتهای اروپا مقام دوم را کسب کرد.
در جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی نیز سکان هدایت تیم آلمان در دست یوآخیم لو بود و تیم آلمان با بازیهای درخشانی که از خود نشان داد توجه همگان را به خود جلب کرد و در جمع 4 تیم برتر جهان قرار گرفت.
آنها در 3 مسابقه با تیمهای استرالیا، انگلستان و آرژانتین 12 گل به ثمر رساندند و با هنرنمایی خیره کننده باعث حذف این تیمها شدند.
با بررسی اجمالی کارنامه این 10 سرمربی میتوان به پاسخ سوال بالا رسید.
در پاسخ سوال بالا باید گفت آیا به راستی فوتبال آلمان در این 84 سال از نبود مربی خوب و باتجربه رنج میبرده که به این 10 مربی بسنده کرده؟ که در جواب باید گفت خیر.
چون ساختار فوتبال آلمان طوری طرح ریزی شده که همیشه صادر کننده مربی خوب به دیگر کشورها بوده.
فراموش نکنیم زمانی که تیم ملی یونان در جام ملتهای اروپا قهرمان شد، اتو رهاگل سکان هدایت این تیم را در دست داشت.
نکته درخور توجه همین موضوع است که این کشور با اینکه صادر کننده مربی آشنا به فوتبال روز دنیاست، درمورد تیم ملی کشورشان آنقدر سنجیده و منطقی عمل میکنند که رد پایی از اعمال سلیقه، اختلافات درون فدراسیونی و یا باندبازی دیده نمیشود.
در واقع این موفقیت و افتخارات، نتیجه ساختار درست مدیریت در فدراسیون فوتبالشان است.
آنها در سایه مدیریت سالم و آشنا به علم فوتبال روز، ساختار فوتبال خود را از پایه پیریزی و استعدادهای نخبه را کشف کردند.
از بین بهترینها، نخبهترینها انتخاب شدند، سکان هدایت و رهبری تیم به آنها سپرده شد، با حمایت منطقی و همهجانبه پشتیبانی میشوند و نتیجه دلخواه کسب میشود.
این روند ادامه پیدا میکند تا جایی که نیروهای جوانتر جای پیشکسوتهای خود را میگیرند اما هیچگاه پیشکسوتها از صحنه خارج نمیشوند و در سایه جوانان تجربیات خود را در اختیار آنان میگذارند.
به امید روزی که چنین ارادهای در ساختار فوتبال کشور عزیزمان، ایران حاکم شود.