با بالارفتن فروش سیدی فیلمها، قیمت حق رایت ویدئویی هم افزایش قابل ملاحظهای یافت و در حالی که 4سال پیش تیراژ فیلمها هنگام ورود به شبکه نمایش خانگی نهایتا 50هزار نسخه بود، شاهد تیراژهای میلیونی نیز شدیم.
گرچه برخی به این نکته اشاره کردند که صورت خوشی ندارد محصولات فرهنگی کنار چیپس و پفک عرضه شوند ولی فروش خیرهکننده فیلمهایی چون «درباره الی» در دل همین سیستم توزیع، باعث شد تا عملا تنها منتقدان این قضیه صاحبان ویدئو کلوپها باشند که از کسادی بازارشان ابراز گلایه میکردند. حالا اما شرایط دیگری بر شبکه نمایش خانگی حکمفرما شده است.
شرکتهای توزیعکننده محصولات ویدئویی خود در مقام تولیدکننده ظاهر شدهاند و دیگر هم حاضر نیستند فیلمهای سینمایی ایرانی را به قیمتهای سابق خریداری کنند. فروختن فیلم در بقالیها حالا منجر به این شده که سلیقهای نازل بر بازار نمایش خانگی حاکم شود.
اغلب محصولات این سیستم هم کمدیهای سبکی هستند که امثال «شارلاتان» و «دختر میلیونر» مقابلشان آثاری فاخر به نظر میرسند! فیلمهایی چون «داماد خوشقدم»، «بابای اجباری»، «دامادی به نام صفر»، «لیموترش» و «ول کن دستمو» به عنوان محصولات شبکه ویدئویی به سرعت تولید و در سوپرمارکتها توزیع میشوند و سود سرشاری را نیز عاید سازندگانشان میکنند.
پس از فتح پردههای سینما توسط فیلمهایی که ژانر کمدی را با لودگی اشتباه گرفتهاند حالا پدیده تازهای به میدان آمده که مرزهای تازهای را در رویکرد به ابتذال و پیش پاافتادگی گشوده است. این فیلمها با بودجههای اندک ساخته میشوند و در واقع بیشترین هزینه بابت دستمزد بازیگر اصلی (که عمدتا یکی از چهرههای پولساز و محبوب سینمای کمدی است) و چند بازیگر مکمل (که چهرههای طنزهای تلویزیونی هستند) پرداخت میشود.
فرمول تولید این نوع آثار کاملا ساده است؛ فیلمنامهای با تکیه بر الگوهای امتحان پس داده به سرعت نوشته میشود. نیازی به عوامل حرفهای در پشت دوربین نیست و با قیمتی ارزان گروهتولید تشکیل میشود. حضور جواد رضویان، حمید لولایی یا علی صادقی به همراه احمد پورمخبر، یوسف تیموری و... کافی است تا در مدت زمانی حدود 2هفته، کار کلید خورده و به پایان برسد. مراحل فنی نیز به سرعت طی میشوند و محصول فرهنگی (!) مورد نظر، آماده توزیع در بقالیها میشود؛سبکی پررونق و تجارتی پرسود که جیب شرکتهای توزیعکننده محصولات ویدئویی را پر کرده است.
روزی که سوپرمارکتها به فروش سیدی فیلمها پرداختند شاید کمتر کسی فکر میکرد که پس از «درباره الی»، «بیپولی»، «محاکمه در خیابان»، «تردید» و... نوبت به «روح پدرم» و «ول کن دستمو» برسد. به این ترتیب ظرفیتی که به نفع سینمای ایران فعال شده بود، حالا به نفع رقیبی قدرتمند مصادره شده است.
کافی است یکی از این فیلمهای ویدئویی را تماشا کنید تا متوجه شوید این آثار تا چه اندازه سخیف هستند و چه بلایی بر سر سلیقه مخاطب میآورند. مقصر نه سوپرمارکتیهای محترم هستند که به کسب حلال خویش مشغولند و نه مردمی که برای خریدن مایحتاج روزانه خود به بقالی میروند و در کنار شیر و تخممرغ و ماست و پفک، فیلمی نیز برای پرکردن اوقات فراغتشان تهیه میکنند؛
مقصر اصلی حتی شرکتهای تولیدکننده این آثار سخیف هم نیستند بلکه ایراد کار به سیستم نظارتی بازمیگردد که از سویی در مقابل آثار جدی سینمای ایران مو را از ماست بیرون میکشد و از سوی دیگر به راحتی روی هر آنچه به نام کمدی عرضه میشود، چشم میبندد.در روزگاری که در بقالیها به سلیقه بصری مخاطب جهت داده میشود، صحبت از فیلم فرهنگی و سینمای متعالی بیشتر به شوخی میماند