امروز که دوسوم دوره ریاست وی گذشته است، بان حتی کمترین انتظارات موجود در زمان آغاز نامزدیاش را برآورده نکرده است. دولتهایی که به سازمان ملل علاقهمند هستند باید کاری کنند تا وی آسیب بیشتری به این سازمان وارد نکند و به این منظور جلوی تصدی وی در دور دوم را بگیرند.
عادی و معمولی بودن بان اتفاقی نیست؛ هر چه باشد، دبیران کل به خاطر نگرشهای منفی خود انتخاب میشوند نه نگرشهای مثبت. دومین نفری که به سمت دبیرکلی برگزیده شد، یک دیوانسالار تا پیش از آن ناشناخته به نام داگ هامرشولد بود که وظیفه اخلاقی بزرگی را در این منصب به کار گرفت و بیپروا به قدرتمندترین دولتهای جهان میتاخت. وی در سال1961 در سانحه هوایی کشته شد. اما از آن زمان، اعضای دائم شورای امنیت که تا حد زیادی فرایند انتخاب دبیرکل را در اختیار دارند، در پی پویایی بودهاند.
دولت رونالد ریگان کاملا آماده بود تا امکان دوره سوم دبیرکلی را در اختیار کورت والدهایم قرار دهد. وی یک نازی سابق بود که نشان داد آرامکنندهترین فردی است که تا به حال بالاترین شغل سازمان ملل را در اختیار داشته است. درباره خاویر پرز دکوئیار که بعد از وی سر کار آمد، گفته میشد که اگر از قایق به داخل آب بیفتد، هیچ صدایی نخواهد داد.
کوفی عنان که مقامات دولت کلینتون از وی بهعنوان جانشین مناسب پطروس غالی- که خاری در چشم واشنگتن بود- نام میبردند، بهنظر میرسید که بهترین نگهبان است: نجیب، فروتن و وارد به امور دفتری. و عنان نخستین دبیرکل پس از هامرشولد بود که تخیل همگان را برانگیخت و از دولتها خواست که به حقوق شهروندان احترام بگذارند و قهرمان راه مداخله بشردوستانه شد. اما هنگامی که وی با رعایت اصول دیپلماتیک با طرح جنگ با عراق مخالفت کرد، با دولت جورج دبلیو بوش درافتاد. مخالفت کاخ سفید و جناح راست در آمریکا سبب شد تا بقیه دوره ریاست وی بسیار سخت شود.
بان کیمون، دیوانسالار اهل کرهجنوبی که نامزد مورد علاقه جان بولتون، سفیر آمریکا در سازمان ملل بود، درمان جذبه خطرناک عنان بود. چین که بهطور مؤثر از حق وتو برای انتخاب یک نامزد آسیایی استفاده کرد، از انتخاب چهرهای که وجهه سازمان ملل را پایین میآورد، به همین اندازه خرسند بود.
در طول سالهای اول دبیرکلی بان با نبودن بحران جدیدی در عراق یا جنجالی با ابعاد گسترده، توجه همگان تا حد زیادی به سازمان ملل معطوف شد. نخستین نشانه از اینکه دبیرکل جدید سازمان ملل در حال تضعیف توان سازمان ملل است، در ماه آگوست سال گذشته بروز کرد که یک نشریه نروژی یادداشتی درزکرده از مونا جول، معاون نماینده نروژ در این سازمان منتشر کرد. این یادداشت مدعی بود که بان بیجرأت و بیجذبه نتوانسته است در برابر نقض گسترده حقوق بشر در میانمار، سریلانکا و دیگر کشورها قدعلم کند و در عوض درخواستهای نه چندان قاطعی به عمل آورده است که گوش شنوایی پیدا نکرده است. جول ادعا کرد که سازمان ملل عمدتاً از بحرانهای بزرگ جهان غایب است و اینکه بان اعتماد و احترام هم کشورهای عضو و هم کارکنان خود را از دست داده است.
در آن زمان، خبرنگاران از مقامات سازمانهای حقوق بشر، سفرای سازمان ملل و اعضای دبیرخانه سازمان ملل درباره یادداشت جول پرسیدند. عده اندکی با ارزیابی وی مخالف بودند. یک مقام صلحبانی خاطرنشان کرد که بان حتی در زمانی که دولت سریلانکا هزاران نفر از غیرنظامیان را در عملیات قلع و قمع شورش بیرحمانه ببرهای تامیل میکشت، بر دیپلماسی پشتپرده در این کشور اصرار داشت. وی گفت هر کاری از دستمان برمیآید، میکنیم تا چیزی درباره این وضع نگوییم. این خطمشی ما درباره تقریبا همه مسائل بوده است. دبیرکل بهخوبی میداند که باید به فکر هزینه سیاسی صحبت کردن یا نکردن باشد. این محاسبه بسیار واقعی است که هر دبیرکلی باید به عمل آورد. اما وی افزود بیمعناست که در این رایزنیها بگویند که باید چه کار کنیم.
به خاطر همه این دلایل، امکان نداشت که دولت باراک اوباما در پی محروم کردن آمریکاییترین دبیرکل سازمان ملل در این چند دهه، اگر نگوییم در تاریخ سازمان ملل، باشد. یک مقام دولت آمریکا، میگوید، با وجود اینکه سوزان رایس، سفیر فعلی آمریکا در سازمان ملل از کمحرفی بان مأیوس شده است، این دو بهخوبی با هم کار میکنند و در هر صورت خیلی زود است که درباره دوره جدید فکر کرد. مسلما دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم چین که سازمان ملل را بیشتر مانع میبیند تا ابزار، از بان ناراضی باشد. یک سفیر برجسته آسیایی اخیرا گفتهاست، انتظاراتی که از بان وجود داشته است، بهطور غیرمنصفانهای بالا بوده و جنبش غیر متعهدها هم از دبیرکل ناراضی نیستند. 118کشور، عضو این جنبش هستند که نمایندگی آرای کشورهای در حال توسعه را در سازمان ملل بر عهده دارند.
از آن زمان 2چیز عوض شده است؛ اول موضوعی است که بعداً رخ میدهد: دوره کاری بان در آخر سال2011 به پایان میرسد. دوم اینکه سند انتقادی دیگری منتشر شده است: گزارش پایان مأموریت اینگا- بریت النیوس، رئیس دفتر خدمات نظارت داخلی سازمان ملل که دوره کاری وی به پایان رسیده است. این دفتر درباره تخلفات در تمام سازمانهای وابسته به سازمان ملل تحقیق میکند. به مانند جول، النیوس معتقد است که سازمان ملل در دوره بان به ورطه بیهودگی میغلتد. اما بر خلاف جول، النیوس فردی از داخل سازمان- و دارای مقام ارشد- است و وی انتقاد خود را نه متوجه کاستیهای بان در مقام یک چهره عمومی بلکه متوجه شکستهای سازمانی وی میکند. النیوس رئیس خود را متهم میکند با خودداری از اجازه دادن به وی برای به کار گرفتن بازرس بسیار معتبر و کارکشته و تلاش برای ایجاد یک نهاد بازرسی داخلی که ظاهرا هدف آن رقابت با دفتر وی است، میکوشد استقلال دفتر وی را تضعیف کند. بان خود را بهعنوان یک اصلاحگر کرهای سختگیر مطرح کرده است اما النیوس خشمگینانه اظهار میکند که در مدیریت وی شفافیت، پاسخگویی و رویهم رفته نشانه اصلاح به چشم نمیخورد.
برخی از مقامات سازمان ملل النیوس را دادستانی خودمحور میدانند که وارد مبارزه میشود و سپس ادعای کارشکنی میکند. به علاوه، حتی سرسختترین منتقدان بان باور ندارند که وی فساد را تحمل کرده یا جلوی تحقیقات را گرفته است. از این نظر، وی حتی سرسختتر از عنان است. اما ادعاهای کلی النیوس درست بهنظر میرسد: بان نتوانسته است دستور کار اصلاحات خود را به پیش ببرد. وی عمده این کار را به قائم مقام دبیرکل یعنی اشا- رز میگیرو واگذار کرده است که یک چهره حاشیهای است. به علاوه، وی قدرت را در حلقه کوچکی از مشاوران متمرکز کرده، به جای کسب اجماع، دستور صادر کرده و هر گونه نارضایتی را خیانت تلقی میکند.
بان، فاقد رهبری اخلاقی هامرشولد یا فردی مانند عنان است و نمیتواند حتی سازمان خود را هدایت کند. آیا سازمان ملل میتواند 5سال دیگر مدیریت وی را تحمل کند؟
والدهایم نتوانست آسیب زیادی وارد کند، زیرا در دهه1980 سازمان ملل اهمیت نداشت اما حالا دارد حتی بوش که اعتنای چندانی به نهادهای چندگانه نمیکرد، در پی کسب مهر تأیید شورای امنیت برای جنگ عراق بود. هنگامی که پای عنان به جنجال نفت در برابر غذا باز شد، ویلیام سفایر و دیگر محافظهکاران آمریکایی رجز میخواندند. آنان خواستار نابودی عنان بودند چون وی بر جنگ بوش مهر تأیید نزد. اصولاً آنان مشروعیت سازمان ملل را زیر سؤال میبردند. جالب است ببینیم آیا نگرانی محافظهکاران نسبت به سلامت سازمان ملل باعث خواهد شد که به همین اندازه از جانشین عنان انتقاد کنند یا خیر.
اما تنها نیرویی که میتواند بان را جابهجا کند، کاخ سفید است. اوباما بارها گفته است که وی به سازمان ملل نیاز دارد تا دستور کار خود را در زمینه عدمتکثیر سلاح هستهای، تغییرات اقلیمی و سایر مسائل مهم به پیش ببرد. در راهبرد امنیت ملی اوباما که اخیراً منتشر شده است، تصریح شده: ما به سازمان مللی نیاز داریم که بتواند هدف اساسی خود را برآورده کند؛ یعنی حفظ صلح و امنیت بینالمللی، اشاعه همکاری جهانی و پیشبرد حقوق بشر.
بان تنها مانع بر سر راه فعالیت مؤثر سازمان ملل نیست. اگر هامرشولد هم بود، در رویارویی با مشکلات جاری سازمان ملل با نومیدی تسلیم میشد. اما اوباما نمیتواند با مدیریت فعلی سازمان ملل، به اهدافی که دارد برسد. شاید بهتر باشد رایزنی با چین و سایر متحدین آغاز شودتا نامزدهای دیگر- آسیایی یا غیرآسیایی- که از توان هدایت این سازمان برخوردار هستند، انتخاب شوند. بان کیمون مرد این عرصه نیست.
فارین پالیسی، 22 جولای2010