از گفتههای مقامات آمریکایی میتوان دریافت که آنان سناریوهای گوناگونی را برای مقابله با توان هستهای صلحآمیز ایران تدوین کردهاند که کشورهایی چون روسیه و چین بازیگران اصلی یا موانع آن محسوب میشوند. فارغ از بحثهای موجود درباره بازیگری روسیه در این موضوع، موضع چین در اینباره و جهتگیری ایران به سوی این کشور یکی از وجوه تعیینکننده در سناریوهای آمریکا در مسئله هستهای کشورمان است.
درباره موضع چین در قبال موضوع هستهای ایران، با وجود خبرهایی که از روابط انرژیک ایران و چین به گوش میرسد، واقعیت این است که بهرغم اظهارات شفاهی مقامات چینی درباره اهمیت مذاکره در مسئله هستهای، قطعنامه 1929 نیز همچون قطعنامههای دیگر با همراهی چین به تصویب رسیده است. روشن است این تناقضها در حرف و عمل شریک شرقی ایران، اگر نگوییم بازتاب تمایلات داخلی چین است، اما باید حتما بخش وسیعی از آن، بازتاب منویات بینالمللی پکن باشد. در این بین قطعا روابط چین با آمریکا و سایر قدرتهای بینالمللی جهتدهنده رفتارهای چین در قبال ایران است.
منویات بینالمللی چین
در حالی که برخی تحلیلگران کاهش سطح روابط دوجانبه چین و آمریکا را پیشبینی میکردند دولت اوباما تلاش میکند روابط نزدیکتری با پکن برقرار کند. به گفته مقامات دو کشور، پکن و واشنگتن در موضوعات متنوع اختلافهایی دارند اما در عمل همواره نشان دادهاند که درخصوص موضوعات مهم جهانی و منطقهای مانند بهبود وضع اقتصاد، منع گسترش سلاحهای هستهای و تغییرات آبوهوایی با یکدیگر همکاری میکنند و این به نفع دو کشور است.
از سال 1998، چین با ایالات متحده و کشورهای دیگر مانند انگلستان، فرانسه و روسیه در مسئله هند و پاکستان همکاری دارد. علاوه بر این، فرایند مذاکرات شش جانبه در مسئله هستهای کرهشمالی، چیزی بود که پکن برای آمریکا به ارمغان آورد. در موضوع هستهای ایران، نیز به همین گونه همکاری دو کشور فزاینده بوده است. چنانچه اگر در دهه1990 چین از سوی آمریکا متهم به همکاری با ایران در واگذاری مواد شیمیایی بود اما خود را از کانون این اتهام کنار کشید و اینک آمریکا جز موضوع عدمهمکاری در تحریمها ،اتهام دیگری را متوجه چین نمیداند.
در واقع وقایع و تحولات سالهای اخیر در روابط آمریکا و چین مبین این نکته است که هر چند دو کشور رقیب هم محسوب میشوند اما این رقابت توأم با همکاری نزدیک در مسائل بینالمللی است و دو کشور درک مشترک و منافع مشترکشان را در موضوعات مختلف و در موضوع هستهای ایران توسعه دادهاند.
اختلافات و منافع مشترک
برخی کارشناسان بهشدت به برجستهسازی اختلافات چین و آمریکا علاقه دارند اما باید گفت حداقل در روابط چین و آمریکا اختلافات بازهم موجد منافع مشترک میشود. آمریکا سیاستهای دوگانهای را با چین در پیش گرفته است. آمریکا حین همکاری تجاری و اقتصادی با چین، از طریق قدرت نظامی خود برای اعمال فشار بر چین کوشیده است. این بازی دوگانه از طرف چین با طرف آمریکایی نیز وجود دارد.
در مسئله هستهای ایران، چینیها و آمریکاییها بهطور گستردهای برداشت متفاوتی از تهدید بالقوه دارند. برای دولت چین، ایران هیچ تهدید مستقیم یا واقعیای نیست اما چین بهعنوان یک قدرت بینالمللی در مذاکرات ایران حضور دارد و از هر دو طرف میز مذاکره بهرهبرداریهای لازم خود را میبرد.
روابط چین در مناطق حساس برای آمریکا با حساسیت کمتری روبهرو میشود. این سؤال وجود دارد که چرا بهرغم همراهی چین با صدور قطعنامه، همچنان پکن روابط انرژی خود با ایران را پیگیری میکند؟ چرا آمریکا در مقابل این سیاست یا سکوت میکند یا تنها به اظهارات انتقادی در سطوح مقامات پایین خود اکتفا میکند؟ در این موضوع سلسله دلایلی از ملاحظات قدرتها نسبت به هم و منافع مشترک و بههم وابسته آنها وجود دارد. چین نزدیک به 60درصد از واردات نفت خود را از خلیجفارس تأمین میکند.
مسلما اگر جلوی صادرات نفت ایران گرفته شود چین و دیگر کشورهای جهان برای تأمین نفت به سایر کشورها نیازمند میشوند و این یعنی قیمت نفت بالا خواهد رفت و این وضعیت برای چین و آمریکا و هر کشور واردکننده نفت وضعیت خوبی نخواهد بود.
تایوان تنها موضوعی است که میتواند به سرعت در روابط دو غول اقتصادی جهان یعنی چین و آمریکا تنش ایجاد کند. این دو کشور مسائل دیگر را با مذاکره و گفتوگو حل و فصل میکنند اما وقتی مسئله تایوان به میان میآید بههم چنگ و دندان نشان میدهند.
نکته جالب توجه در رفتار آمریکا و چین این است که در شرایط اضطراری گاه پاسخ دندانشکن خود را به زمانهای بعدی موکول میکنند. آمریکا در موضوع تایوان با ملاحظه و نسبت به جو حاکم در روابط پکن و واشنگتن عمل میکند.
آمریکاییها در تایوان حضور مطمئنی دارند و هرگاه بخواهند میتوانند از این طریق قدرت چین را کنترل کنند. از نظر آمریکا هر زمان که لازم باشد سایه انداختن بر قدرت روزافزون چین از دو طریق تایوان و هند ممکن است.
درباره موضع چین نسبت به اقدامات نظامی آمریکا نیز ذکر این نکته لازم است که پکن در ترازوی هزینه و فایده یکی از برندگان این اقدامات بوده است. آمریکا دست چین را برای مشارکت فعال و پرسود در افغانستان و عراق باز گذاشته است. اگر آمریکا به افغانستان و عراق حمله نمیکرد، آیا این منافع وسیع برای چین بهوجود آمده بود؟
... و اما دیپلماسی ایرانی
ما نباید در خواب خرگوشی همراهی و پشتیبانی سایر کشورهای به اصطلاح دوست و شریک بمانیم. ما نباید منافع حتی چند ده میلیاردی خود را بزرگتر از روابط چند صدهزار میلیاردی رقبا با هم بدانیم. درباره موضع چین در قبال مسئله هستهای ایران باید گفت هرگز بین آمریکا و چین تنش جدی رخ نخواهد داد.
با وجود تحولات اخیر میان چین و ایالات متحده که ما از آنها بهعنوان تنش یاد میکنیم، این حقیقت هنوز دستنخورده باقیمانده است که این دو قدرت شرق و غرب دلایل بسیاری برای همکاری با هم دارند. نیاز به این همکاری در دو دهه گذشته افزایش چشمگیری یافته و بهنظر میرسد که هر دو کشور هم به این حقیقت واقف هستند.
وقتی چین خواستار افزایش تلاشهای دیپلماتیک برای حل مسئله اتمی ایران میشود سیگنالهای این درخواست کاملا با موضع مشابه روسیه متفاوت است. از نظر غرب این درخواست چین از طرفی مطرح میشود که اگر همقطار آنان نیست، در صف حریف هم نیست. به همین نسبت وقتی چین با مواضع غرب در قبال ایران مخالفت میکند، این به معنای مطالبه امتیازهای سخت سیاسی نیست.
این نکته به قدری روشن است که آندره ایلیاشنکو یک تحلیلگر روسی نکته جالبی را در اینباره به روسیه یادآوری میکند: «ما نیز باید استراتژی چینی را برگزینیم، یعنی بالای تپهای رفته و جدال دو ببر را تماشا کنیم». حتی به زعم برخی تحلیلگران، سیاست خارجی جدید روسیه، یک نوع سیاست چینی است؛ یعنی سیاستی که مبتنی بر مدرنیزاسیون اقتصادی و کاهش تنش جدی سیاسی است. این سیاست را به تعبیری میتوان سیاست چینگونه روسیه نیز نامید.