اگر به اطرافمان نظری انداخته و در زندگی روزمره و معیشتمان نگاهی نماییم و به قواعد ناموزون سیاسی و سیاستورزان خود و آنانی که خرقه فضل و آگاهی بر تن کردهاند، نگاه کنیم، به حقیقت مییابیم که گوهر انصاف به شدت کمیاب شده است و کمتر می توان آنرا پیدا کرد.
از روزگاری که مرحوم آخوند ملاعباس تربتی و شیخ مجتبی قزوینی در وعظ و خطابه و روبهرو شدن با عامی و خاص از مدار انصاف خارج نمیشدند و به هر چیزی و هر کسی در ظرف و زمان آن توجه مینمودند و به بهانه یک دستمال، قیصریه را به آتش نمیکشیدند تا زمانی که بیانصافی سکه رایج شدهاست و کمتر کسی است که به حق خود قانع باشد زمان زیادی نمیگذرد.
کاسبی که به سود معقول توجه نمیکند و بیش از آن را مطالبه میکند، کارگر و کارمندی که کمکاری میکنند و بیشتر از آنچه کار کردهاند حقوق میخواهند، تکنوکرات و یقهسفیدی که به بهای تحصیلی که از کیسه ملت انجام دادهاند به آنها فخر میفروشد و نمیخواهد در مدار انصاف حرکت کند،
سیاستمداری که به مدد پست و مقام خود و امکاناتی که در اختیار دارد یکسره حقوق اقلیت را نادیده میگیرد و مسئول متکی به رأی مردمی که برخلاف آنچه ابتدا شعارش را میداده است بهگونهای متفاوت و دیگرگون عمل میکند و روزنامهنویسی که فضای مقدس قلم و کتابت را به میدان نزاع و جنگ و هتک حرمت برادر دینی خود تبدیل میکند را همه میتوانند از آنها نمونههایی نغز بیاورند و بگویند از صبح تا شب به موارد زیادی از بیانصافیها روبهرو میشوند که یا خود انجام میدهند یا برخلق خدا روا میدارند.
اما در این فضای بیانصافی آنچه پایمال میشود «حق و حقوق» آدمی است و آنچه برجای میماند، وزر و سنگینی این حقوق پایمال شدهاست که بر دوش صاحبش سنگینی مینماید و باید روزی پاسخ آن را بدهد و آن روز نیز دیرنیست.
شاید یکی از فلسفههای روزه این است که از روزمرگیها که ظلماتی را بر ما حادث کرده است که نه خود قادر به درک آنیم و نه به آسانی توان گریز از آنرا داریم، خارج شویم تا بتوانیم حقیقت را از ورای تمنیات دنیوی و آرزوهای نفسانی و کالاهای رنگارنگ و حبها و جاهطلبیها به نظاره بنشینیم و به درمان بیماری مهلک بیانصافی بپردازیم.
اهمیت فرصت رمضان برای خودشناسی بهگونهای است که مرحوم میرزاجواد آقاملکی تبریزی در رساله لقاءالله به نقل از کتاب شریف وافی آورده است که روزه سرآمد عبادتهاست. چرا که «نتیجه روزه کم خوردن و کم گفتن است» و «عبادت دوم عبارت است از خاموشی»؛ شاید از رهگذر خاموشی و سیر انفسی بتوانیم برای حقوق همنوعان نیز ارزشی قائل شویم.
اهمیت انصاف در زندگی آدمی به اندازهای است که در کتاب کیمیای محبت به نقل از شیخ رجبعلی خیاط نقل شدهاست که امام زمان نیز خود به دیدار فردی رفته که انصاف را در پیشه ساده و محقر خود بهکار گرفته است. حال باید همه ما ببینیم آیا فرد با انصافی هستیم یا خیر؟ یا همچنان از دیگران توقع انصاف داریم.