شاهد اینکه تیتوس بورکهارت به عنوان یکی از منتقدان و هنر شناسان و در عین حال سنتگرایان بزرگ معاصر در مجالهای مختلف چون «هنرمقدس»، «فاس شهر اسلام»، «آیینه عقل»و... این بسندگی را درباره هنر اسلامی اعلام میکند که «برای مسلمان، هنر به میزانی که زیباست، بدون داشتن نشانی از الهام ذهنی و فردی، فقط دلیل و گواهی بر وجود خداست».
در این میان اما یکی از نمادهای اصلی هنر اسلامی، آن گاه که گفتوگو پیرامون مفاهیم و صورتها طرحی انضمامی به خود میگیرد، آوردگاه پیشانی سودن به خاک در برابر صاحب افلاک و حضرت پاک است و این آوردگاه در فرهنگ جهان بهآوای جلی «مسجد» شناخته میشود. در جستار حاضر اما میکوشیم تا با رویکردی کمو بیش نشانه شناختی خوانشی داشته باشیم از مسجد در اسلام.
***
در پژوهشهای هنرشناختی امروز دیگر نمیتوان مدخلی تحت عنوان هنراسلامی را به حساب نیاورد و جا انداختن سهوی وعمدی این مدخل در نگاه علمی امروز جز لبخند عاقل اندر سفیه اهل معرفت رابرنمیتابد. اما یکی از سرفصلهای عمده در پرداختن به هنر اسلامی باتمام فراخنایی آن - که به تعبیر پروفسور اولگ گرابار از متخصصین هنراسلامی، گستردگی بینظیر آن را در میانه زمانی - مکانی از اسپانیای قرن هشتم میلادی تا هند قرن هجدهم در نظر داشت- بنای مساجد اسلامی از صدراسلام تاکنون است. مساجد اسلامی از منظری درون دینی جایگاهی بس ارزشمند در هویت دینی وآنچه به قوام این هویت مربوط میشود از حوزههای اجتماعی و سیاسی گرفته تا فرهنگی و آموزشی دارند.
اما از منظر برون دینی نیز جدای از صورتبندیهای کارکردی مسجد در فرایند تاریخ تمدن اسلامی، مساجد نماد مهم هنر جهان اسلام نیز محسوب میشوند. از منظر نخستین باید گفت توجه قرآن به مساجد و فراخوان مسلمین به عمارت و برپاداری عبادات در این مکان مقدس آنگونه که در آیه 18 سوره توبه آمده است و آیات دیگری چون 114سوره توبه و... و همینطور احادیث فراوان منقول در کتب روایی (به ویژه در میان شیعه) حرمت بسیاری برای حضور مسلمانان از منظر مذهبی و عبادی برای آن در نظر گرفته شده است. این امر در سنت اسلامی آنگونه نیکو قدر داشته شده است که در طول تاریخ شاهد فراهم آمدن رسالات و کتابهایی در اهمیت مساجد و احوال و احکام مربوط به آن بودهایم. اما جنبه هویتساز مساجد را در تمدناسلامی با نگاهی تاریخ محور از هر دو منظر دروندینی و بروندینی میتوان تحلیل کرد.مسلمانان اولین نمونه مسجد را با کارکردهای متنوع در جامعه اسلامی در منزل شخص پیامبر(ص) در مدینه سراغ دارند و این سادهترین صورت از این مکان مقدس در اسلام است که البته بعدها سرنمونی ازلی- ابدی البته از حیثی تاریخی برای مساجد صدراسلام محسوب میشود. اما آنچه از همان ابتدا تعلق مسجد را به حیثیتی اجتماعی و سیاسی و در درجه اول، دینی بدل کرد، مسئله وجوب اقامه نماز بود.
این مسئله به صورت غیرمستقیم پیوند اصلی جامعهاسلامی با مکانی ویژه برای نماز و شاید بتوان گفت علت وجودی ای شد برای ایجاد فضایی برای عبادت . وجوب اقامه نماز البته در جامعه صدراسلام به سرعت از وجه رابطه تخاطبی شخصی با خداوند فراتر رفت و به صورت فریضهای اجتماعی بدل شد که توامان نیاز به فضایی برای این گردهمایی دینی نیز داشت. این گردهمایی در اوقات پنجگانه روزانه و همین طور فریضه جمعه واردساحات سیاسی، اجتماعی و حتی اداری جامعه آن روزشبهجزیره و به تدریج مسلمانان شد. به تعبیر برخی پژوهشگران گردهمایی برای انجام فریضه واجب از طرفی و مراودات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی از طرف دیگر موقعیتی را در فضای مسجد پدید آورد که میتوان گفت، در این موقعیتها بود که کل جامعه با رهبر خود گفتوگو میکرد.
این تفسیر را حتی در تاریخ ابنخلدون نیز میتوان در این ظرافت مشاهده کرد که او در باب امامت و ذیل رهبری سیاسی جامعه، درباره مسجد صحبت کرده است. تعمد استفاده از واژه «فضا» برای مسجد به جای «بنا» در این نوشتار اما به این گواه است که صورتبندی بسیار ابتدایی از مساجد را در صدراسلام که اکنون مورد نظر ماست، شاهد هستیم. در تحلیلی تاریخی در پاسخ به این پرسش مقدر که در دین اسلام برخلاف ادیان دیگر آنگونه که در حدیث نیز آمده میتوان در هر جای زمین رو به قبله ایستاد و نماز خواند، باید گفت؛ این گردهمایی و جمع آمدن برای عبادت و همینطور سازوکارهای مختلف فرماندهی جامعه توسط حضرت رحمت للعالمین(ص) و بعد تر خلفا و نیز 2کارکرد ویژه خطاب جامعیت و مساوات نسبت به همه مسلمانان و همینطور ممانعت از ورود دیگران (از مشرکان تا اهل کتاب) نیازهای اساسیای بود که به خلق فضای مسجد در بطن سنت اسلامی انجامید.
پس بسیار روشن است که با این توصیف باید استقلال نهاد مسجد را در سنت اسلامی موثق دانست برخلاف باور برخی پژوهشگران که تایید و حضور معابد دیگر ادیان را نطفه پیدایی مساجد در اسلام تلقی میکنند. فضای مسجد در فرهنگاسلامی آنگونه که گفته شد ملهم از اصلیترین صورت خود یعنی خانه پیامبر(ص) در مدینه است. نخستین مکانی که سرنوشت جهان اسلام در 10سال حضور حضرت محمد(ص) در آنجا تصمیمگیری میشد و فرمانها صادر. نکته قابل توجه در این میان تحلیل دانشمندان هنرپژوهی چون اولگ گرابار است که با به دست دادن توصیف خانه پیامبر که بعدها دومین مسجد مقدس اسلام (مسجدالنبی) شناخته شد، با مطالعهای عمیق و علمی نشان میدهد که چگونه نظریه معماری سقف متکی به ستون و حتی ایجاد محراب ملهم است از این فضای اولیه از مسجد. واقعیت این است که اگر مسجد را به عنوان نمادی اصیل از هنراسلامی مورد مطالعه قرار دهیم بهخاطر کثرت شاهکارهای معماری مساجد اسلامی در طول زمان و همینطور گستره مکانی آن (آنطور که پیشتر گفته آمد) و به تبع تنوع نوع و جایگاه آنها در سنت تاریخ تمدن اسلامی نیاز به پژوهش میدانی سترگ و در عین حال بینارشتهای هستیم.
از منظر کارکردی اما باید گفت، بهتدریج بعداز فتوحات اسلامی و تبدیلشدن مقام خلافت به سلطنت بسیاری از تدابیر اداری و سیاسی قلمرو اسلامی به کاخها و دیوانهای ذیل کاخها سپرده شده و در عینحال این را باید اضافه کرد به ازدیاد جامعه مسلمانان و رویارویی ایشان با نهادهای پیشرفته زندگی شهرنشینی تمدن ایرانی و رومی.البته این موضوع همزمان بود با اینکه رفتهرفته ما از فضابودن مسجد به یک بنا می رسیم؛ بنایی که دیگر با آرایشها و پیرایههای بسیار برای حفظ و احیانا بازآفرینی جایگاهی دیگر بود. اما کارکرد دینی و اجتماعی (تاحدودی) مساجد همچنان تا عصر حاضر با فراز و نشیبهایی همراه بوده است.
در این حیطه کارکردی دیگر مسجد بنایی بود که اولین ویژگی درخورش فضای مساحتی آن برای هرچه بیشتر جمع کردن مسلمانان در خود بود و البته نشانههایی که میتوان با فاصلهگرفتن از مساجد صدر اسلام به اجمال آنها را در توصیفی نشانهشناختی در معماری کلاسیک مساجد جهان اسلام بازشناخت.در این جستار اما مجال ما تنها به کنکاش درباره منارهها و محرابها کفاف میدهد.
دعوت به ایمان
در نگاهی ابتدایی میتوان هدف رسمی طراحی منارهها بهمثابه برجهای بلند را دعوت مؤمنان به نماز دانست. در توصیف معماری آن میتوان از منارههای چسبیده به مسجد مانند مسجد دمشق و قیروان و یا کمی فاصلهدار مانند اکثر نمونههای قدیمی مساجد ایرانی نام برد. از منظر نشانهشناختی ما 3نوع چهارگوش (در دمشق)، مارپیچ (مسجد سامرا) و استوانهای (مساجد ایرانی) را میتوانیم برای نوع کلاسیک منارههای مساجد جهان اسلام طبقهبندی کنیم. نکته قابلتوجه اینکه در مساجد ابتدایی و صدر اسلام در عراق طبق بررسیها هیچگاه از بنایی مانند مناره جهت دعوت به نماز و خواندن اذان و اقامه استفاده نمیشده و هنوز کارکرد مناره در هاله حدسهای پژوهشگران است. کارکرد تزئینی- هنری، نمادی سیاسی یا نشانی آیینی از جمله نظرات درباره کارکرد منارههاست.
نکته دیگر درباره منارهها نفی آنها در برخی احادیث است. بهعنوان مثال حدیثی منقول از حضرتامیر(ع) است که روزی دیدند مسجدی مناره دارد و فرمودند که گویا معبد نصاری است (غیر از بحارالانوار در التهذیب و وسایل الشیعه نیز این روایت وارد شده).
همچنین شیخ مفید در ارشاد از امامباقر(ع) روایت میکند که چون حضرت صاحب(عج) ظهور کند هیچ مسجدی روی زمین باقی نمیماند که کنگره داشته باشد و منار نمیسازد. همینطور در التهذیب و رسائل آمده است که در زمان پیامبر(ص) محل اذان دیوار بود و از سطح مسجد بلندتر نبود.
ابهام آسمان
محراب نیز بهعنوان یکی دیگر از نشانههای فراگیر در معماری مساجد نشانهای ویژه است. محراب در معماری مساجد معمولا تورفتگی دیوار روبه قبلهای است که بهصورت مقعر و با نقشهای اسلیمی و تذهیبها و کتیبههای خوشنویسیشده تزئین شده. معمولا مساجد دارای یک محراب هستند که البته نقیضی مانند مسجد دمشق نیز هست که 3 محراب دارد. اما درباره وجود محراب در معماری مساجد بهعنوان نشانه برای مشخصکردن جهت نماز اشاره شده است که البته باید گفت، این استدلال از جهات گوناگون نمیتواند معنای درستی داشته باشد؛ چرا که در هیچیک از مساجد اولیه صدر اسلام وجود محرابی گزارش نشده است و دیگر اینکه وقتی اصولا بنای مسجد باید روبه قبله باشد دیگر وجهی برای نشاندادن ندارد و... جدای از نظریهپردازیهای مختلف درباره مفاهیم نشانهشناختی محراب نیز باز به نظریه گرابار در اینباره استناد میکنم که محراب در دین ا سلام نمادی مذهبی محسوب میشده و نه ویژگی شاهانه و شکوهی زمینی که وارد بافت آسمانی مسجد شده است.
گرابار در این نگاه خویش به همسانی وجود اولین محراب مقعر در مسجد اموی مدینه استناد میکند که یادمانی است از مکانی که «پیامبر(ص) در خانه اصلی خود در هنگام امامت یا وعظ برحسب عادت در آنجا میایستاد» و به این ترتیب بهنظر گرابار پیدایی محراب برای یادآوری حضور پیامبر بهعنوان اولین امام بود. از منظری هنرشناختی نیز درباره شکل کلی محراب (قوسی که بر بالای 2ستون قرار دارد) میتوان اشاره داشت بهصورت تعالی هندسی شکل. اینکه در عین سادگی و بهصورتی کلاسیک نمای محراب اشاره دارد به ایستادگی در زمین و سرداشتن در آسمان. در این میان قرآن نوشتههای خوشنویسیشده به همراه اسلیمیها معمولترین تزئینات محراب است که گویا در پیوند و استکمال این تعالیخواهی است؛ جایی که امام در آن میایستد تا به مثابه سردار مأمومین در آستانه ربالارباب، نمادی باشد از درآویختن در نردبام آسمان.