این بود که هفته گذشته مرکز هنرپژوهی نقشجهان در ادامه سلسله نشستهای خود درباره «تبیین ماهیت هنر اسلامی» به برگزاری نشستی با موضوع «خوانشی نو از گفتمان مسجد» با سخنرانی دکتر علی عباسی، دانشیار زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه شهیدبهشتی مبادرت کرد. دکتر عباسی با استفاده از رویکرد نشانه شناختی به ویژه مکتب
نشانه شناختی پاریس (گرماس، کوترز و...) به تحلیل نشانه شناختی و معناشناختی مسجد پرداخت.
مسجد دالی است که میتواند حکم گفتهای را داشته باشد. این دال، مدلول غالب معنویت و قدرت را القا میکند. میتوان چینش عناصر در معماری مسجد را به 3مقوله افق (در ارتباط با زمین)، عمودیت (در ارتباط با آسمان) و تکثر (القای اندیشه بیپایانی و جاودانگی قدرت و معنویت الهی) تقسیم کرد. در واقع، آنچه در این گفته (مسجد) به چشم میخورد، موزونیت عناصر گفتهپردازی در آنهاست که دقیقا به دلیل وجود همین موزونیت میتوان آن را یک متن واحد یا یک گفته بهحساب آورد و خوانشی از آن داشت.
دکتر عباسی با طرح این سخنان هدف سخنرانی خویش را نشان دادن این سه موضوع عنوان کرد: 1 – نشان دادن چگونگی «ظاهر شدن معنا»در لایه سطحی گفتمان مسجد،
2 - ارائه دادن الگویی معنایی مشخص از مسجدها، 3– بومیسازی نظریه نشانه – معناشناسی به کمک گفتمانهای مربوط به فرهنگ ایرانی. پس از طرح این کلیات وی سخنان خویش را اینگونه ادامه داد: هر دالی را میتوان با 2 رویکرد مورد مطالعه و بررسی قرار داد.
هر نشانه رابطهای درونی با خود دارد و همین نشانه با توجه به ارتباطات بیرونی نیز میتواند مورد مطالعه قرار گیرد. در واقع ارتباط بیرونی، بررسی جایگاه نشانه در ترکیبی است که تولید معنا میکند. مثلا در جمله «من علی را دیدم»، «من» به عنوان یک دال، هم میتواند در ارتباط با خودش بررسی شود، هم در ارتباط با عناصر دیگر ترکیب، مورد مطالعه قرار گیرد و به دلالت معنایی آن پی برده شود.
این ارتباط درباره مسجد نیز صادق است. گاه میتوان آن را از درون خودش مورد بررسی قرارداد و گاه آن را در ترکیبی که در آن قرار گرفته است. مسجد در ترکیبی قرار گرفته است که همان بافت شهری است و به همین دلیل به شناخت ارتباط آن با اجزای بیرونی نیز برای پی بردن به دلالت معنایی آن نیاز داریم.
وی در ادامه افزود: براساس روششناسی خوانش، ما در ابتدا باید پرسشی را مطرح کنیم و خوانش را در راستای آن ادامه دهیم. بعد از بررسی و خوانش اولیه مسجد به این نتیجه رسیدیم که تمام عناصر تشکیلدهنده نظام مسجد، تکرار 2 عنصر اصلی یعنی گنبد و گلدستههاست و حتی محراب نیز که عصاره تمام مسجد است از این قاعده مستثنا نیست. پس، براساس مبنای روششناختی و با توجه به نکته مذکور، این سؤال اولیه را مطرح میکنیم که چرا تمام اجزای تشکیلدهنده مسجد تکرار گنبد و گلدستههاست؟ در این تحلیل ما مسجد را به عنوان گفتمانی درنظر گرفتهایم و هر گفتمان مستلزم گفتهخوان، گفتهپرداز و زمان و مکان است.
در مسجد کنشگرهای متعددی نیز وجود دارد: امام جماعت، مؤذن و... اما معماری مسجد خود نیز به نوعی کنشگر است. حال این سؤال نیز مطرح میشود که گفتهپرداز مسجد کیست؟ گفتهپرداز مسجد در مرتبه نخست خداوند و پس از وی خرد جمعی و جامعه مسلمین است.
دکتر عباسی در تشریح بیشتر مقالهاش فرضیهای را که با توجه به این سؤالها سامانیافته بود مورد بررسی قرار داد؛ اکنون فرضیه ما این است که گفتهپرداز مسجد، با تکرار این عناصر القاکننده این معانی ضمنی است:
1 – وحدت در عین کثرت
2 – کثرت در عین وحدت
3 - حرکت
4 - معنای ضمنی کثرت به عنوان جاودانگی و بیپایانی
5 – اتصال زمین به آسمان.
یکی از اهداف تکرار، القای معنای حرکت است و مسیر حرکت از پایین به بالاست.
مسجد به عنوان گفتمان، نشانگر 2 امر بسیار مهم دیگر نیز هست: قدرت و معنویت. بنابراین اکنون که فرضیه خود را تدقیق کردهایم باید براساس معنا با توجه به ارتباط درونی و بیرونی دال، درصدد اثبات آن باشیم. معنای هر دال را از 2 جهت میتوان مورد بررسی قرار دارد: یکی معنا در زبان و دیگری معنا در عمل که همان گفتمان است. دسترسی ما به معنا در زبان ممکن است مشکلتر از دسترسی ما به معنا در عمل باشد.
دکتر عباسی پس از طرح این نکات عناصر سازنده مسجد را چنین برشمرد:
مسجد به عنوان یک دال از عناصر متعددی پرداخته شده است که آنها را در یک تقسیمبندی سهگانه میتوان اینچنین طرح کرد:
1 - عناصر اصلی: بنای کل مسجد (واحد)، گنبد، گلدسته و... .
2 - عناصر غیراصلی: مانند غذاخوری
3 - عناصر اضافه شده: مانند کلاس درس، صندوق قرضالحسنه و... .
این به نوعی خوانش مسجد از لحاظ درونی بود اما باید مسجد را از بیرون نیز مورد مطالعه قرار داد و جایگاه آن را در ترکیبی که همان بافت شهری است از نظر دور نداشت. در فرضیه ما مسجد القاکننده قدرت و معنویت بود. در بافت شهری نیز میتوان همین معنا را از مسجد صادق دانست.
مسجد همه جا به ما میگوید: « من هستم، مرا ببینید» و از این طریق القای قدرت میکند. برخلاف کاخ که معمولا در انتها یا میان یک باغ واقع شده است و از مردم فاصله میگیرد، مسجد هیچ فاصلهای با مردم ندارد، سریعا خود را نشان میدهد و بر ما ظاهر میشود. این همان معنای قدرت است.
دکتر عباسی در ادامه شرح و اثبات فرضیه خود، چنین گفت: اکنون سعی ما بر این است که ثابت کنیم گنبد و گلدسته در حال تکرارند و دلیل آن هم القای کثرت و جاودانگی است. وی همچنین مسجد را القاکننده لایهلایه بودن و درهمرفتگی عناصر دانست.
تعدد طاقها و تکثری که در شبستان مسجدها میبینیم نمایانگر همین امر است. نکته دیگری که بسیار خیرکننده است، انباشتگی فضا در طراحی گفته مسجد است. در محراب هیچ جای خالی مشاهده نمیکنیم و ایده انباشتگی و حالت قرینهسازی در آن وجود دارد و همین انباشتگی ایجادکننده نوعی دلالت معنایی است.
در ادامه، سخنران جلسه برای روشنتر کردن خوانش خود از گفتمان مسجد، مسجد آقابزرگ کاشان را به عنوان نمونه برگزید و به بررسی آن پرداخت: در بافت قدیمی شهر کاشان(ترکیبی که مسجد در آن قرار دارد و دلالت معنایی را در آن باید مورد بررسی قرار داد) همه ساختمانها ارتفاعی برابر دارند ولی مسجد ارتفاعی بیش از سایر ساختمانها دارد و این همان القای قدرت است.
سطوح دوگانه و اشکال ناتمام و مکرر موجود در این مسجد القاکننده حرکتی به سمت بینهایت در همه جهات (بهخصوص پایین به بالاست). در این مسجد، اشکال ناتمام که دنباله اشکال زیرین هستند و به صورتی لایهلایه دیده میشوند، معنای حرکت را بیشتر القا میکنند.
دکتر عباسی پس از طرح این مباحث به قسمت پایانی سخنرانی خود و شیوه خوانش ارتباط مسجد و بانک در عصر حاضر پرداخت.
وی به عنوان مقدمه به تشریح مرجع معناشناسی و نقش آن در این خوانش به عنوان اصلی روششناختی روی آورد: در آخرین تحلیل از یک روایت، ما همواره به 2 عنصر مرگ و زندگی برمیخوریم.
سیر از زندگی به مرگ از لحاظ عمومی و منطقی سیری تدریجی است و همین امر باعث میشود تا علاوه براین 2 مفهوم، مفهوم دیگری به معنای «نه- زندگی» نیز وجود پیدا کند.
«نه-زندگی» در واقع همان سیر تدریجی قریب به مرگ است (مثلا کما). اما تا اینجا 3 مفهوم از این مربع معناشناسی را یافتیم و مفهوم کاملکننده مربع «نه- مرگ» است.
چیزی که در مذهب به آن اشاره شد و به عنوان آموزهای دینی آن را میپذیریم (برزخ). حال حرکت در این مربع معناشناسی چگونه است؟ از زندگی به «نه- زندگی) و از «نه – زندگی» به «مرگ» و از «مرگ» به «نه-مرگ» و از «نه-مرگ» مجددا به زندگی که همان حیات اخروی است؛ این چرخش و حرکتی است که در این مربع معناشناسی یافت میشود. همین مربع را میتوان براساس 2عنصر معنویت (جنبه اصلی مسجد) و مادیت (جنبه اصلی بانک) برای خوانش چگونگی حرکت مسجد و بانک در سیر ارتباطیشان با یکدیگر مورد استفاده قرار داد.
دکتر عباسی با نگاهی به گذشته، تحولات این حرکت را بدینسان شرح داد: پس از انقلاب اسلامی، مسجد در راستای وظیفه اصلی خویش که خدمت کردن به مردم در راستای اهداف دینی بود، بانکها را به خویش جذب کرد و به مسجد عناصری مانند صندوق قرضالحسنه اضافه شد که این امر حرکتی از مادیت به «نه- مادیت» بود ولی این حرکت بدانسان استمرار نیافت تا سویه دیگر خویش یعنی از «نه-مادیت») به معنویت را کامل کند.
در حال حاضر رابطه مسجد و بانک در مربع معناشناسی مسئلهای است که باید بدان پرداخته شود و مشخص شود آیا بانک، مسجد را به سمت «نه- معنویت» میکشاند یا مسجد، بانک را از مادیت خارج میکند؟ طرح این بحث در اثر جرقهای بود که با مشاهده بانکها در دل مسجدها به ذهن رسیده بود.