محققان برای مدتها تصور میکردند که میان اختلال و بیماری ذهنی با خشونت رابطه مستقیمی برقرار است اما اکنون یافتههای اخیر بیانگر آن است که این تفکر قدیمی درست نبوده و لزوما افراد دارای مشکلات ذهنی افراد خشنی محسوب نمیشوند.
محققان انگلیسی و سوئدی در تحقیق خود که درباره میزان ارتکاب جرایم خشونتبار از سوی بیماران ذهنی انجام گرفت، به این نتیجه رسیدند که خطر بیشتر بروز خشونت در میان افرادی به چشم میخورد که میزان مواد شیمیایی مغز آنها کم و زیاد میشود.
آنها همچنین متوجه شدند درحالیکه میزان جرایم خشونت بار در میان افراد دچار مشکلات ذهنی و افرادی که دچار اسکیزوفرنی و روانگسیختگی هستند بیش از افراد عادی جامعه به چشم میخورد اما موارد ارتکاب جرایم خشونتبار میان افراد مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی و افرادی که دچار بیماری ذهنی نیستند اما دچار عارضه اختلال کم و زیاد شدن مواد شیمیایی در مغزشان هستند بهطور یکسان دیده شده است. این اختلال یا به دلایل جسمانی یا به دلایل بیرونی رخ میدهد.
سینا فاضل محقق ایرانی ارشد این تحقیق از دانشکده روانشناسی آکسفورد در این باره میگوید: تغییرات مواد شیمیایی در مغز عامل اصلی ارتکاب خشونت توسط افراد است و اگر عامل اختلالات و کم و زیاد شدن مواد شیمیایی در مغز را حذف کنیم، بیماری ذهنی و اسکیزوفرنی به تنهایی نمیتواند محرک خشونت در افراد باشد.
این محقق میافزاید: بیماران روحی و روانی اغلب از داروهای غیرقانونی و الکل جهت فرو خواباندن اثرات بیماری در خود استفاده میکنند که این مسئله اغلب باعث تشدید تغییرات شیمیایی در مغز آنها و بروز فعالیتهای خشونتبار میشود اما خود بیماریهای روحی و روانی را نمیتوان منشأ خشونت دانست و باید گفت که صرفا بروز تغییرات شیمیایی در مغز عامل اصلی بروز خشونت در میان افراد دچار بیماریهای روحی و روانی است.
برخلاف تصور مردم، بیمار مبتلا به روان گسیختگی، لزوما بیمار خطرناکی نیست. ولی همان قدر ممکن است به افراد دیگر آسیب برساند که هر آدم دیگری احتمال دارد؛ اما نباید فراموش کرد که ۵۰ درصد افراد مبتلا به این بیماری حداقل یکبار اقدام بهخودکشی میکنند؛ بنابراین ابتلا به این بیماری بیش از آنکه برای دیگران خطرناک باشد، برای خود آن فرد خطرآفرین است.
در برخورد با چنین بیماری مهمترین نکته این است که درک کنیم او واقعا بیمار است و همان طور که یک بیمار جسمی ممکن است در شکم احساس درد داشته باشد، بیمار مبتلا به روان گسیختگی هم امکان دارد احساسات آنچنانی داشته باشد.
باید درک کنیم که این بیمار قصد آزار کسی را ندارد و ذاتش همین است. سیر این بیماری به این ترتیب است که دورههای تشدید و بهبود دارد، بهخصوص در دورههای تشدید بیماری، باید بیشتر مراقب بیمار بود و سعی کرد که با علائم بیماری کنار آمد. متأسفانه تنها ۱۰ تا ۲۰درصد، پیش آگهی خوبی دارند و بقیه بهرغم روشهای درمانی هم تا مدت کوتاهی علائم بیماری را مهار میکنند. اما نکته اینجاست که فقط تا زمان مصرف دارو، حال بیمار بهتر است و قطع یا بالا و پایین کردن میزان مصرف دارو میتواند وضعیت بیمار را نهتنها مثل همان روز اول بلکه حتی بدتر از آن کند.
توارث در شیوه کاربرد بعضی مواد شیمیایی به مغز انسان یاری میکند، معمولا تعادل مواد شیمیایی مغز روانگسیختگان مثل سروتونین و دوپامین برهم میخورد. این انتقالدهندههای عصبی مغز، سلولهای عصبی را به ارسال پیام به یکدیگر وامیدارند. عدمتعادل چنین مواد شیمیایی در شیوه واکنش مغز اثر میکند. این ناراحتی در پردازش آواها، مناظر و بوهای مختلف نیز ممکن است به توهمات یا هذیانگوییها انجامد.
در این میان اما درمان بیمار برای جلوگیری از حوادث خشونت بار بعدی بسیار مهم است. مراحل بروز خشونت و چگونگی پیشگیری از خشونت در بیمار روحی و روانی چندین مورد است.
شرایط قبل از تحریک و علائم خشونت قریب
در چنین شرایطی به پرستاران یا نزدیکان بیمار توصیه میشود به محض آشکار شدن علائم اولیه در فرد بیمار که نشان از بروز خشونت زود هنگام از سوی وی داشت، خطر خشم را ارزیابی کنید. تلاش کنید بیماران و همراه مشکل دار را با دارو یا مهار فیزیکی یا رواندرمانی آرام کنید. تهدید نکنید بلکه با قاطعیت و اعتماد به نفس، عدمپذیرش خشونت را برای بیمار یا همراه بیان کنید. با قاطعیت دعوت به آرامش کنید و بخواهید مشکل را در محیط مناسب بهصورت کلامی بیان کند. درصورت احتمال خطر آسیب دیدن از بیمار فاصله بگیرید، نیروهای انتظامی را مطلع کنید، مراقب موارد خودزنی در بیماران و همراهان با اختلال روانی باشید.
درصورت بروز خشونت شدید از سوی بیمار از جرح خویشتن و خودکشی وی جلوگیری کنید. ضمن ارزیابی به هر طریق ممکن از آسیب زدن بیماران بهخود جلوگیری کنید. از اعمال خشونت بیمار نسبت به دیگران جلوگیری کنید. ضمن ارزیابی میزان خطرناکی بیمار را ارزیابی کنید.