اگر محله، محله نباشد آدمها دیرتر همدیگر را میشناسند و کمتر با هم همدلی و تعامل میکنند و کمتر کارهای محله راهمیافتد. نداشتن حس همکاری و تعامل با اهل محل گره به کار و روابط آدمها میاندازد و احساس تعلق خاطر را که لازمه سالم نگه داشتن محیط زندگی است از آدمها میگیرد.
با تغییر در شرایط و عوامل گسترش و توسعه شهری در دوران اخیر، محلههای مسکونی جایگاه ویژهای در شکلگیری شهرها پیدا کردهاند. دیدگاههای مختلفی در این زمینه وجود دارد اما از تلفیق دو دیدگاه مختلفی که به توسعه پایدار و مکتب محیطگرایان فرهنگی معروفند، به توسعه محلهای پایدار میتوان رسید.
در این دیدگاه محلات شهری دارای درونمایه عظیم اجتماعی و فرهنگی هستند که تنها بازآفرینی فرهنگ شهروندی و توجه به محلات بهعنوان بستر زندگی اجتماعی ساکنین، به توسعه پایدار محلی میانجامد.
سلمان معصومی، پژوهشی را برای دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران انجام داده است تا با آن به 2 سؤال اصلی که آیا امکان تحقق رویکرد جدید «محله محوری» در نظام برنامهریزی و مدیریت شهری تهران وجود دارد و چگونه میتوان به آن رسید؟ پاسخ دهد.
وی در مورد این پژوهش میگوید: بهطور کلی هدف اصلی این پژوهش، بهبود ساختار فضایی و تقویت هویت مکانی از طریق نمادهای اجتماعی و در راستای استفاده از سرمایههای اجتماعی است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است. اطلاعات جمعآوری شده از اسناد و منابع مکتوب بهصورت توصیفی سازماندهی شده و آن دست از اطلاعات که جنبه آماری و کمی داشته، به روش تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.
در این تحقیق از محله نارمک بهعنوان یک محله پایدار یاد شده است که محصول برنامهریزی و طراحی برنامهریزان دوران معاصر است. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد اصول و معیارهای پایداری محله نظیر هویت، سرزندگی، دسترسی، تنوع، تأمین خدمات و امنیت، در حد بالایی در نارمک تحقق یافته است اما این محله به آستانه ظرفیتهای جمعیتی و ساختمانی رسیده و چنانچه نظارت مستمر بهعنوان یک اصل مهم مورد غفلت قرار گیرد، اصول و معیارهایی که پایداری محله را تاکنون تضمین کردهاند، از دست خواهند رفت.
این پژوهشگر میگوید: محلات شهری بهرغم اهمیت تاریخی خود، امروزه در نظامدهی به الگوی سکونت شهری نقش کم اهمیتی را دارا هستند. این درحالی است که در چند دهه اخیر در چارچوب نظریه توسعه پایدار، تأکید مجددی بر احیای آنها صورت گرفته است. برای مدیریت توسعه پایدار شهری، نیاز به مدیریت و برنامهریزی (به دلایل اجتماعی و زیستمحیطی) در سطح محلی هماهنگ با مدیریت کل شهری و بلکه منطقهای است. تمام فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و کالبدی در سطح محله را میتوان بهعنوان ابتکار توسعهای پایدار و در خور محله قلمداد کرد و این امر تحقق نمییابد مگر با ظرفیتسازی و زمینهسازی برای حضور هر چه فعالتر شهروندان در قالب اجتماعات و نهادهای محلی.
وی میگوید: آنچه در این پژوهش هدف ما را تبیین میکند ارائه نوعی از سیاستگذاری شهری است که موارد و اصول آن از متن نظریههای شهری استخراج شده است. بهطور کلی محله نارمک از لحاظ شکل کالبدی و کارکرد اجتماعی یکی از محلههای موفق شهر تهران محسوب میشود.
در این محله و میادین مرکزی آن زمینههای لازم برای جذب افراد پیاده و تطابق داشتن شرایط محیط و همچنین معانی که محیط را القا میکند با توقعات ذهنی شخص استفاده کننده، که براساس نیازهای او شکل میگیرد، باعث شده که احتمال بروز تعاملات اجتماعی و گفتوگو در این مکان افزایش یابد. برای این منظور و اینکه شهروند در قبال شرایط کنونی و حال حاضر محل زندگی خود احساس مسئولیت کند و خود را در قبال کوچکترین رخداد، مسئول ببیند نیازمند برنامهریزی مداوم و ممتد در فرهنگ شهرنشینی ما ست تا در آیندهای نه چندان دور مرحلهگذاری برای عبور از شهرنشین کنونی به یک شهروند قدرتمند تصمیمگیر و مسئولیتپذیر باشد.
سلمان معصومی با اشاره به اینکه شرط لازم برای توسعه مدیریت محلهای ارائه برنامههایی است که منجر به افزایش پیوند اجتماعی شود، میگوید: برای این منظور باید رویکردی مناسب انتخاب کرد که در آن به زمینهها، بافت اجتماعی، ترکیب کالبدی شهر تهران و انرژیهای درونی اجتماعات شهری از یکسو و سیاستهای کلان کشور و ساختار حکومتی ایران از سوی دیگر توجه شود چرا که توجه به هنجارها، مناسبات اجتماعی، شبکههای گوناگون اجتماعی مثبت و منفی و سایر انرژیهای اجتماعی درون شهری ایجاب میکند تا از این منبع در جهت مدیریت بهینه و کارآمد کشور استفاده شود.
وی با اشاره به ویژگیهای ساختاری محله نارمک میگوید: با توجه به اینکه عدمانسجام در ساختار فضایی و کالبدی خود منجر به بیهویتی کالبدی و به تناسب آن زائل شدن سرمایه اجتماعی میشود، پس لازم است بهمنظور حفظ هویت محله، اقدام به تقویت یکپارچگی و پیوستگی ساختار فضایی محله شود. این هویتبخشی و ایجاد انسجام در عناصر و اجزای ساختار محلی سبب بهبود رفتارهای ناشی از آنها در سطح محله و در نتیجه ایجاد زمینههای مناسب برای کسب سلسلهای از تجارب پیوسته و مشترک در میان ساکنان و استفادهکنندگان میشود.
البته هدف مشارکت محلهای این است که سکنه فعال محله هم بهعنوان موتور تغییر و تحول و هم بهعنوان نتایج تغییر تلقی شوند.
سلمان معصومی میگوید: در این تحقیق این هدف با این سؤال مورد توجه قرار گرفت که مؤثرترین راهکار برای بهبود وضعیت دمکراسی محله چه میتواند باشد؟ با این تأکید که مشارکت فینفسه هدف نیست بلکه هدف رسیدن به دمکراسی محلی است. بنابراین حکمرانی یا مدیریت محله است که میتواند چنین دمکراسی مشارکتی با حضور همه اقشار مردم برای شرکت فعالانه در سرنوشت خویش را تعریف کند. به عبارت دیگر همه ساکنان محله میتوانند منافع خویش را در ارتباط با هممحلیبودن دنبال کنند.
از طرف دیگر اگر مردمسالاری در همه سطوح طلبیده شود یکی از این سطوح میتواند محلات باشد. این در حالی است که مباحث عمده نظری و اجرایی توسعه اجتماعات محلهای در ایران مانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه با چالش و موانع عمده روبهروست. در مقابل تجربه بسیاری از کشورهای توسعه یافته مانند کشورهای عضو اتحادیه اروپا و کانادا نشان میدهد مفاهیم مدیریت محلهای بیش از هر چیز درگیر با 3 عامل کلیدی تمرکززدایی، همگرایی افقی و مشارکت محلهای بوده است.