سوم اردیبهشت ماه امسال 2قلاده ببر از روسیه به ایران آورده شدند تا به گفته مسئولان سازمان حفاظت محیطزیست، نسل منقرض شده ببر مازندران احیا شود. برخی اسناد تاریخی نشان از آن دارد که آخرین ببر مازندران در سال 1332 در روستای کلاله، یکی از روستاهای استان گلستان شکار شد. تصویر این شکارچی و همراهانش که با افتخار بر لاشه پرهیبت ببر پا گذاشتهاند موجود است؛ تصویری تأثربرانگیز که جز فقر فرهنگی و عقب ماندگی، تفسیر دیگری ندارد. خبر مبادله 2قلاده ببر سیبریایی با 2پلنگ ایرانی اما با واکنشهای مختلفی مواجه شد.
گروهی از کارشناسان از همان آغاز طرح این موضوع، همواره بر این نکته پای فشرده و میفشارند که با شکار آخرین ببر مازندران ( با نام علمی panther tigris virgata )، اینگونه منقرض شده است؛ سند آن را هم کتابهای معتبر علمی عنوان میکنند. روی دیگر سکه، کارشناسانی هستند که معتقدند ببر سیبری در واقع همان ببر خزری است با تفاوتی اندک آن هم دریک نوکلوئید؛ دلیلشان هم تحقیقاتی است که به تازگی در 4 مرکز تحقیقاتی مهم جهان در آمریکا و انگلیس روی دی ان ای (DNA )پوستهای برجای مانده ببر مازندرانی صورت گرفته است.
میبینید که هر دو گروه براساس اسنادی متقن، دلیل و برهان میآورند اما گزارشی که در پی میآید فارغ از این دو نگاه از زاویه دیگری به مسئله پرداخته است. گفته میشود ببرها در 4 سالگی بالغ میشوند و در اسارت 30 سال عمر میکنند... و اکنون 2 قلاده ببر میهمان باغوحش تهرانند.
بیش از 50 سال است که دیگر کسی غرش سهمناک ببر مازندران را نشنیده است. ببر مازندران که روزگارانی نه چندان دور، قلمرویی گسترده به وسعت جنگلهای هیرکانی داشت و صیدگاهش سراسر منطقه جنگلی مازندران و گیلان تا سرخس را در بر میگرفت اکنون به افسانه تبدیل شده است اما مسئولان سازمان محیطزیست با آوردن 2 ببر از روسیه میخواهند زیستگاه میانکاله را احیا کنند. این دو ببر که در سیبری و قفقاز زندهگیری شدهاند یکی، 5/2سال و دیگری 4سال دارد.
پای سخنان مشاور طرح
هوشنگ ضیایی، مشاور معاون طبیعی سازمان حفاظت محیطزیست، درباره آخرین وضعیت پروژه انتقال ببرهای سیبریایی به میانکاله میگوید: «نقشههای مربوط به محل نگهداری ببرها تهیه شده، محل مورد نظر هم دقیقا مشخص شده و پیمانکار قرار است بهزودی ساخت و ساز ساختمان محل نگهداری ببرها را آغاز کند».
وی کمبود بودجه را مهمترین عامل تعلل در اجرای طرح عنوان میکند و با ابراز رضایت از کلیت کار میافزاید: «خوشبختانه ریاست سازمان محیطزیست بهطور خاص مسئله را پیگیری میکند بهطوری که دستور داده است هر 15 روز یکبار جلساتی با حضور معاون طبیعی و قائم مقام سازمان برگزار و طی آن مسائل و مشکلات مربوط به طرح برطرف شود و ردیف بودجه هم برای آن پیشبینی شده است. مدیران محیطزیست مازندران هم در کم و کیف ماجرا هستند».
ضیایی از تلاشهای سازمان محیطزیست برای رفع موانع اجرایی احیای زیستگاه میانکاله خبر میدهد و تصریح میکند: «معارضات و مستثنیات موجود در میانکاله شناسایی شده، از سوی دیگر، 2 پاسگاه محیطبانی غیرفعال در منطقه وجود داشت که تجهیز شده و اکنون فعال است».
اما این همه اقداماتی نیست که مشاور طرح احیای زیستگاه ببر در میانکاله به آن اشاره میکند؛ ضیایی خبر خوش دیگری هم دارد: «پیگیری ریاست سازمان در یکی از جلسات در خارج از کشور به نتیجه رسیده است. تخصیص یک میلیون و 200 هزار دلار بودجه از طرف سازمان ملل برای احیای زیستگاه ببر در میانکاله، حاصل تلاشهای رئیس سازمان محیطزیست است. البته سازمان هم باید به همین میزان، بودجه برای پروژه اختصاص بدهد. بدین ترتیب بخش عمدهای از مشکلات برطرف میشود» .
در عین حال برخی مشکلات اداری وجود دارد که ضیایی ناگزیر به آن اشاره میکند: «زیستگاهی که برای ببرها در نظر گرفته شده، در حال حاضر چراگاه دام است. باید این دامها از محل خارج بشوند. خروج دامداران و رفع معارضات هم نیاز به بودجه دارد. هر چند انتظار میرود با بودجه اختصاص یافته از طرف سازمان ملل و بودجهای که سازمان به این امر اختصاص میدهد مشکلات برطرف شود، اما اگر اسپانسری (حمایتکننده) پیدا شود، یقینا پروژه سرعت خواهد گرفت».
ضیایی درادامه میگوید:«مرحله اول خروج دام، برای احیای پوشش گیاهی است. در مرحله بعدی، قرار است گونه مرال از سمسکنده به این زیستگاه منتقل شود. طرح انتقال شوکا و دیگر گونههای جانوری (طعمه ببرها) نیز در دستورکار قرار دارد». به گفته ضیایی روزگاری میانکاله مملو از مرال و شوکا بوده است. تلاش سازمان هم بازگرداندن میانکاله به همان حال و هوای آن روزگاران است. با این تفاوت که همه این تمهیدات برای آن است که میانکاله به پارکی تبدیل شود که علاقهمندان به طبیعت و حیات وحش بتوانند با خودروهای خودشان داخل پارک رفت وآمد کرده و از نزدیک ببر و دیگر گونههای جانوری را مشاهده کنند.
باید 10 سال منتظر بمانیم
ضیایی درباره زمان اجرای طرح میگوید: «برای عملیشدن این طرح حدود 10سال زمان نیاز است. آنچه مهم است ما توانستهایم ببر خزری را مجددا پیدا کنیم. ببرهای سیبری در واقع فرق چندانی با ببر خزری یا مازندران ندارند. این نکتهای است که مراکز تحقیقاتی مهم در آمریکا و انگلیس بر آن صحه گذاشتهاند؛ یعنی این مراکز و برخی مراکز معبتر تحقیقاتی دیگر با بررسی 20نمونه دی ان آی پوست ببر مازندران که در موزههای مختلف نگهداری میشوند به این نتیجه رسیدهاند که ببر خزری همان ببر سیبری است تنها تفاوت این دو فقط در یک نوکلوئید است که البته این تفاوت چندانی نیست».
ضیایی اما نمیتواند گله خود را از منتقدان طرح انتقال ببر سیبریایی به ایران پنهان کند و با وجود آنکه پیش از این هم در گفتوگو با برخی رسانهها به منتقدان پاسخ داده است با جملاتی احترامآمیز منتقدان را مخاطب قرار میدهد: «در حالی که در کشور ما برخی منتقدان سعی میکنند با طرح مباحثی در اصل ماجرا شک و تردید ایجاد کنند، در روسیه براین مسئله پافشاری میکنند که پلنگهای دریافتی از ایران همان پلنگ قفقازی هستند. البته گلهای هم وجود ندارد چون همه کارشناسان از روی دلسوزی اظهار نظر میکنند و این انتقادها ناشی از آن است که از نتیجه تحقیقاتی که پیش از این به آن اشاره شد اطلاعی ندارند».
وی، ریشه نقدهای مطرحشده در این زمینه را به ضعف دانش و عقب ماندگی کشور ما در تحقیقات ژنتیک نسبت میدهد و یادآور میشود:«درکشور ما از نظر تحقیقات ژنتیک از کشورهای دیگر بسیار عقب ماندهایم. نتیجه آن شده که سنجاب ایرانی به سنجاب قفقازی شهرت دارد چراکه در آنجا تحقیقات گستردهای در باره اینگونه صورت گرفته است. اما امیدواریم قبل از آنکه هندیها بتوانند شیر ایرانی را به نام هندی مصادره کنند بتوانیم اینگونه بینظیر را در کشورمان احیا کنیم». این نکتهای است که دیگر مسئولان سازمان محیطزیست هم به مناسبتهای مختلف به آن اشاره کردهاند.
آخرین پرسش ما از ضیایی در باره وضعیت ببرهاست که میگوید: «وضعیت ببرها فوقالعاده رضایت بخش است. البته ببر ماده اوایل، بیتابی میکرد اما الان شرایط بهگونهای فراهم شده که دیگر بیقراری نمیکند. قفس ببرها در باغ وحش در فضای باز و نزدیک به هم قرار دارد. با این حال، تلاش میکنیم جفتگیری در پارک تحقیقاتی میانکاله صورت بگیرد».
بخت بلند پلنگها
صرفنظر از کشمکش مخالفان و موافقان این طرح، چند نکته مطرح است؛ نخست اینکه رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در مراسم مبادله این دو ببر با دو پلنگ ایرانی گفته بود: «ببرها یک ماه در اسارت و در باغوحش نگهداری خواهند شد، سپس بهصورت نیمه اسارت در پناهگاه حیات وحش میانکاله رها میشوند». محمدیزاده همان روز تأکید کرده بود:«اگر شمار ببرها به 50 الی 60 قلاده برسد خطر انقراض برطرف میشود و پس از این مرحله نخستین ببر در بیشه و زیستگاه جدید رهاسازی میشود».
نکته دیگری که رئیس سازمان محیطزیست همان روز به آن اشاره کرد فنسکشی 4هزار هکتار از پناهگاه حیات وحش میانکاله بود با این هدف که زمینه امکان زیست ببرها در محدوده فنسکشی فراهم شود ضمن آنکه مرکز تکثیر هم در منطقه احداث شود.
اکنون 6ماه از وعدههای رئیس سازمان محیطزیست گذشته است و ببرها همچنان در باغ وحش تهران بهسر میبرند؛ تنها یک چهارم از منطقه 4هزار هکتاری که قرار بود فنس کشی شود فنس کشیشده و 2پاسگاه محیطبانی هم در منطقه فعال شده است. این موارد، همه کاری است که سازمان محیطزیست از زمان ورود ببرها به ایران انجام داده است.
به سراغ پلنگها میرویم. شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که 2ماده پلنگی که برای مبادله در نظر گرفته شده بودند هر دو یکساله بودند با این وصف که یکی از آنها گرفتار تله شده بود و دیگری سم خورده بود. وضعیت این دو پلنگ در زمان مبادله به اندازهای نامطلوب بود که بیم آن میرفت روسها آنها را نپذیرند، اما اکنون در روسیه از شرایط بسیار مطلوبی برخوردارند. دلیل این مسئله کاملا روشن است، پلنگهای ایرانی این اقبال را داشتند که پوتین، نخستوزیر روسیه شخصا بر پروژه نظارت داشته باشد؛ همه چیز در همین توجه ویژه خلاصه میشود. شک نکنید که پلنگهای ایرانی در آیندهای نزدیک در زیستگاههای روسیه زاد و ولد خواهند کرد و روسها بهرؤیای خود دست خواهند یافت؛ آنها این پلنگها را از همان آغاز به اصرار قفقازی میخواندند!
اما در باره روزگار ببرها چه میتوان گفت جز اینکه ببر سیبریایی یا قفقازی چه همان ببر مازندران باشد چه نباشد، انتقالش به میانکاله در نخستین گامها با اما و اگرهای متعددی مواجه شده است. این طرح بیش از هرچیز آزمونی است برای مسئولان سازمان حفاظت محیطزیست؛ آزمونی که آینده نزدیک نشان خواهد داد مسئولان این سازمان تا چه اندازه میتوانند در اجرای طرحی در قد و قواره احیای یک گونه جانوری در زیستگاهی به وسعت پناهگاه حیات وحش میانکاله موفق باشند؟ هرچه هست ما از رقیب جا ماندهایم! درست نمیگویم؟