چون به عقیده کارشناسان در غیراین صورت این اختلال با اشکال بدتری در بزرگسالی همراه فرد خواهد بود. این در حالی است که مطالعات نشان میدهد 4 تا 6درصد دانشآموزان مقطع ابتدایی شهر تهران مبتلا به بیماری بیشفعالی هستند.همچنین تقریبا بیش از 50درصد مراجعهکنندگان به مراکز روانپزشکی کودک و نوجوان را مبتلایان به اختلال بیش فعالی و کمبود توجه تشکیل میدهند. علاوه بر این طبق آمارهای سازمان بهداشت جهانی حدودا 3 تا 4درصد از شاغلان بزرگسال مبتلا به بیشفعالی هستند و بررسیهای بهعملآمده نشان میدهد که این شرایط روی نحوه تمرکز و میزان کیفی کار آنها تأثیر منفی دارد.
اختلال بیش فعالی معمولا در سنین مدرسه تشخیص داده میشود و مهمترین عارضه آن اختلال در عملکرد کودک در تحصیل و با برقراری ارتباط با والدین و خانواده است. البته بیشفعالی ممکن است قبل از سنین مدرسه هم شروع شده باشد ولی باید از سنین مدرسه مورد توجه قرار گیرد.
این بیماری دارای 2 جزء است؛ یعنی کودک ممکن است بیشفعال باشد یا بیتوجه و یا هردوی این دو خصوصیات را با هم داشته باشد.
براساس آمارها تعداد کمی از بیماران یعنی حدود 20درصد کودکان بیشفعال هستند و 75تا 80 درصد آنها فقط مبتلا به بیتوجهیاند، درحالیکه گفته میشود کودکی که بیش فعال باشد، درمان سریعتر و بهبودی بیشتری نسبت به کودک بیتوجه دارد.
برای تشخیص هر کدام از این دو ویژگی، 9مشخصه در کتابهای روانپزشکی وجود دارد و اگر از این 9 مشخصه کودک 6 مشخصه را داشته باشد، بیش فعال به حساب میآید. در مورد بیتوجهی هم همینطور است. البته ناگفته نماند که از نظر شیوع آماری، پسرها 2 تا 3 برابر بیشتر از دختران مبتلا به این بیماری میشوند، بهطوری که براساس آخرین آمارها 12درصد دانشآموزان مبتلا به بیشفعالی هستند.
البته تأثیر منفی این بیماری فقط در تحصیل نیست. صرفنظر از تحصیل، کودکان بیشفعال اگر درمان نشوند، دچار صدمات جبرانناپذیری خواهند شد؛ مثل افسردگی و کاهش اعتماد بهنفس.
این کودکان در مدرسه و در خانواده مدام توبیخ میشوند. اگرچه در خیلی از موارد این کودکان باهوش هستند و اگر درمان شوند، در جامعه بسیار موفق خواهند بود ولی چون اغلب درمان نمیشوند، این اختلال در آنها منجر به ترکتحصیل شده و حتی در آینده به اعتیاد روی میآورند یا دچار رفتارهای ضداجتماعی متعددی میشوند.
ادامه بیشفعالی تا بزرگسالی
قبلا اعتقاد بر این بود که با بزرگ شدن این کودکان، مشکل بیشفعالی و کمتوجهی در آنها حل میشود. البته این امر در درصد بسیار کمی از کودکان مصداق دارد چون حتی اگر بیشفعالی در این کودکان از بین برود، بیتوجهی در بزرگسالی هم با آنها ادامه پیدا میکند و منجر به صدمات مختلفی در زندگی فردی و اجتماعی از قبیل بیثباتی زندگی زناشویی و بیثباتی شغلی میشود. البته این مسئله درست است که کودک ممکن است بیشفعال باشد ولی به تحصیل او لطمهای وارد نشود.
کودکان باهوش مشکلی از این نظر ندارند چون هوش خیلی زیاد آنها مشکل بیتوجهی را حل میکند اما در مراتب بالاتر تحصیل بیتوجهی خودش را کاملا نشان میدهد. پس هوش یکی از مشخصههایی است که میتواند بیتوجهی را تحت پوشش قرار دهد. ولی اگر بیشفعالی درمان نشود، این عامل هم در برابر بیتوجهی موثر خواهد بود.
ژنتیک، مهمترین عامل
حالا برویم سراغ اینکه اصلا آیا علتی برای این اختلال شناخته شده است؟
جواب این سؤال این است که مثل همه اختلالات اعصاب و روان علت این اختلال تکمحوری نیست، بهطوری که در جدیدترین و جامعترین نگاه بهعلت این اختلال، علل زیستی، روانی و اجتماعی شناخته شده است.
منظور از علل زیستی همان نقش ژنتیک است. به احتمال 60تا70درصد، فردی که مبتلا به بیشفعالی است، کودک او هم دچار این اختلال خواهد شد. علاوه بر این اتفاقات دوران بارداری، نوع تغذیه مادر، بیماریهای این دوره، نوع تربیت کودک، نوع رفتار بیش از اندازه پرخاشگرانه و عجول بودن والدین، نوع چیدمان خانه، ترافیک و آلودگی از عوامل شناختهشده برای این بیماری هستند.
با توجه به اینکه نوع بارداری مادر هم میتواند در ایجاد این اختلال مؤثر باشد، از همان بدو تولد هم میتوان متوجه بیشفعالی در کودک شد. مادر حتی در دوران بارداری از نوع لگد زدن جنین هم میتواند متوجه شود که او بیشفعال است. علاوه بر این، این کودکان بعد از به دنیا آمدن هم معمولا آرام و قرار ندارند و معمولا کودکان سختی هستند؛ از نوع شیر خوردن گرفته تا گریه کردن. برای همین است که هرچه بارداری امنتر باشد، احتمال بروز این اختلال کمتر میشود؛ مثل تغذیه مناسب.
متأسفانه رژیم غذایی بدون کلسترول و چربی در این دوران و اینکه مادر رژیم متناسب با این دوران را نداشته باشد، بسیار خطرناک است. همچنین تروماها و یا ضربهها روی کودک در دوران بارداری مادر تأثیر میگذارد، چون ضربههای روحی بهصورت استرس و ضربههای جسمی بهصورت ضربه مغزی خود را در این کودکان نشان میدهد. علاوه بر این، بیماریهایی که مغز را درگیر میکنند، مثل مننژیت در بروز این اختلال مؤثرند. محققان بهتازگی فهمیدهاند که بیماریهای دستگاه گوارش و مصرف غیرضروری آنتیبیوتیکها هم در بروز بیشفعالی مؤثرند. اما با توجه به اینکه این بیماری از همان بدو تولد هم میتواند خودش را نشان دهد، تشخیص آن فقط در سنین مدرسه حائز اهمیت است.
مسلما برای یک کودک 2ساله که بیشفعالیاش صدمهای به او نمیزند، نیازی به شروع درمان نیست. معمولا هم توصیه کلی بر این است که تا سنین قبل از مدرسه این اختلال تشخیص داده نشود مگر اینکه آنقدر حاد باشد که صدمات بسیار جدی به زندگی کودک بزند؛ مثل آویزان شدن از پنجره و سایر کارهای پرخطر. با این حال مهمترین اختلالی که بیشفعالی در زندگی کودک ایجاد میکند لطمههای آموزشی است.
مربیان هم باید آموزش ببینند
با این اوصاف در درمان این بیماران باید بدانیم که آیا بهدنبال تغییر رفتار هستیم؟ جواب این سؤال این است که برای کودکانی که دچار بیتوجهی هستند خانواده به هیچ وجه موفق به تغییر رفتار نمیشود. پس در اینجا ما یکسری مداخلات رفتاری مدرسه محور داریم که برای اجرای آنها حتی معلم و مدیر مدرسه هم باید آموزش ببینند و درک کنند که باید با این دانشآموز چه برخوردی داشته باشند. دادن تکالیف کوتاه و پاداشهای کوتاه در این مورد خیلی مؤثرند چون در مورد این کودکان به هیچ وجه تنبیه تأثیر ندارد. حتی دادن این پاداشهای کوتاه باید در خانواده هم ادامه پیدا کند.
بازی درمانی و کاردرمانی هم در درمان این کودکان بسیار مهم است. اما این نوع مداخلات در تعداد زیادی از این کودکان بهمدت طولانی مؤثر نیست و در اینجاست که دارودرمانی (ریتالین) برای این کودکان ضروری میشود، در غیراین صورت این کودکان در بزرگسالی به سمت مواد و داروهایی کشانده میشوند که برانگیختگی مغز را زیاد میکند چون عملکرد قسمتی از مغز آنها کند است. پس یکی از بهترین درمانها در این افراد دارویهای محرکی هستند که برانگیختگی مغز را اصلاح میکنند.
گاهی اوقات هم برای این کودکان داروهای آرامبخش تجویز میشود. ممکن است همراه بیشفعالی، تیک، وسواس، افسردگی و یا اضطراب هم وجود داشته باشد که در این موارد داروهای ضداضطراب یا ضدوسواس هم برای این کودکان تجویز میشود؛ البته این داروها به هیچ وجه درمان قطعی محسوب نمیشوند.