در واقع آنچه در ماه ژوئن بهصورت شورش همگانی در قرقیزستان رخ داد، پای قدرتهای منطقهای و جهانی را بار دیگر به صفحه شطرنج بسیار پیچیده آسیای میانه باز کرد.آسیای میانه طی قرون اخیر، حیاط خلوت روسیه محسوب میشده است و مسکو با حساسیت، شرایط آن را تحت نظر دارد. از آن سو، آسیای میانه در جوار چین قرار دارد؛ کشوری که یکی از وزنههای قابل اتکا در تعاملات جهانی است و از هماینک ابرقدرت آینده جهان محسوب میشود. با در نظر گرفتن نیاز حیاتی چین به انرژی برای حفظ و رشد ظرفیت اقتصادیاش و نیز وجود منابع سرشار انرژی در آسیای میانه، اهمیت این منطقه محصور در میان خشکیها، برای پکن، مسکو و حتی سایر اقتصادهای بزرگ جهان از جمله کشورهای اروپایی و آمریکا، بیش از پیش آشکار میشود. علاوه بر چین و روسیه، ایالات متحده، با اتخاذ استراتژیهای جاهطلبانه، متفاوت و پیچیده، تلاش میکند ضمن نفوذ در آسیای میانه، کنترل این منطقه مهم و حساس را که بین دو قدرت جهانی چین و روسیه قرار دارد، به دست آورد.
ناآرامیهای اخیر قرقیزستان توجه سهقدرت جهانی یعنی آمریکا،روسیه و چین را متوجه این کشور تماما کوهستانی کرده است. واشنگتن از یک سو قرقیزستان را جای پای محکمی در حیاط خلوت روسیه و همسایگی چین میداند و از سوی دیگر تلاش میکند ضمن تداوم جنگ جهانی خود علیه تروریسم، به جنگ افغانستان پایان داده و بار سنگین نیروهای خود را در این کشور کاهش دهد. از آن سو، روسیه حضور هر قدرت خارجی را در حیاطخلوت خود با بدبینی ارزیابی میکند و همچنین نگران بهخطر افتادن جریان انتقال انرژی از آسیای میانه به اروپاست؛ جریانی که شیر ورودی آن در اختیار رهبران کرملین است و بهنوعی اهرم فشار و اعمال نفوذ آنان علیه اروپا و غرب بهحساب میآید.
چین نیز با نگاه به آینده، نگران آن است که منابع گرانبهای انرژی منطقه، در اختیار ایالات متحده یا روسیه قرار گیرد؛ اتفاقی که میتواند ضربه سنگینی به اقتصاد رو به رشد این کشور باشد. حضور آمریکا در آسیای میانه همچنین به نوعی چین را بیش از پیش در محاصره مناطق تحت نفوذ واشنگتن قرار خواهد داد.
در بحبوحه این تحولات، ناظران همچنین از خودنمایی دو قدرت منطقهای ازبکستان و قزاقستان سخن میگویند. ازبکستان قدرتمندترین کشور آسیای میانه محسوب میشود و با توجه به قرار داشتن اقلیت ازبکتبار در یک سوی ناآرامیهای اخیر قرقیزستان، به نوعی مستقیما درگیر وقایع این کشور است. ازبکستان آن قدر ظرفیت دارد تا روسها را از اقدامات بیمحابا و یکجانبه در آسیای میانه بازدارد و بهدنبال آن است تا با بهره گرفتن از شرایط پیچیده کنونی و در بحبوحه رقابت قدرتهای جهانی، ظرفیت خود را در عرصه دیپلماسی و حتی نظامی نشان دهد. قزاقستان، دیگر کشور قدرتمند آسیای میانه که پیشتر قراردادهای مهمی را در زمینه صدور انرژی با ایالات متحده منعقد کرده است، تلاش میکند با اولویت بخشیدن به دیپلماسی، ضمن هموار کردن مسیر نفوذ غرب و چین بهعنوان شرکای اقتصادی خود، راه نفوذ سنتی روسیه را بیش از پیش محدود کند.
کوزووی آسیای میانه
برخی ناظران، استراتژی جاهطلبانه آمریکا را در آسیای میانه و بهخصوص در قبال بحران اخیر قرقیزستان، بدون خطرات واقعی نمیدانند، این در حالی است که چشمانداز قرقیزستان در میان مدت، نگرانکننده است. روند سیاسی این کشور مختل شده و هیچ اطمینانی وجود ندارد که قانون اساسی جدید این کشور در عمل قابل اجرا باشد. حتی درباره اینکه انتخابات ماه اکتبر قرقیزستان به شکلی آزادانه و منصفانه برگزار شود، تردیدهایی وجود دارد. روابط بین قبایل، بحرانی است و دولت موقت بیشکک همچنان ضعیف و ناتوان مینماید.
علاوه بر این، اختلافات منطقهای در قرقیزستان در حال شدت گرفتن است. فریادهای میهنپرستانه در این کشور بلندتر از همیشه به گوش میرسد، ناآرامی ادامه دارد، شکاف قومی بین قرقیزها و ازبکها همچنان وسیع است و نارضایتی اقلیت ازبک همچنان مورد بیتوجهی قرار دارد. با توجه به اینکه سازمانهای امنیتی و نهادهای اعمال قانون در قرقیزستان، نسبت به ازبکها با تعصب و پیشداوری عمل میکنند، احتمال حملات انتقامجویانه بالاست.
در این بین، آنطور که مارتا اولکات، کارشناس امور آسیای میانه در واشنگتن میگوید، بعید بهنظر میرسد که ازبکها به این سادگی از میدان خارج شوند. گروههای کوچکی از مردان جوان هر روز راهی اردوگاهها و شبکههای جهادی در افغانستان و حتی پاکستان میشوند. این تحولات به معنای آن است که حتی اگر دولت قرقیزستان بتواند برتنشهای قومی در کوتاه مدت سرپوش بگذارد، ناآرامیهای ماههای اخیر میتواند طی سالهای آینده، پیامدهایی جدی برای قرقیزستان و ازبکستان داشته باشد.
یک کارشناس امور قرقیزستان اخیرا در روزنامه گاردین چنین نوشت: برای آینده کشور، 3الگوی احتمالی مطرح است؛ الگوی سریلانکا، کشوری که در آن، یک سازمان چریکی قدرتمند پس از ناآرامیهای قومی بهوجود آمد؛ الگوی چچن، جایی که جنبش ملیگرای نو بنیاد، به دام شبکههای شبهنظامی افتاد و الگوی ازبکستان که واکنش دولت آن به شورشهای سال2005 اندیجان، سرکوب شدید بود. هیچ کدام از این سه الگو، دلگرمکننده بهنظر نمیرسند.
در واقع ناظران روس، سناریوی چهارمی را بهعنوان محتملترین الگو برای آینده قرقیزستان مطرح میکنند: الگوی کوزوو. آنان بر این باورند که ایالات متحده براساس یک برنامه از پیش طراحیشده، در داخل منطقه آسیای میانه پیشروی میکند؛ برنامهای که طبق آن، حضور نیروهای حافظ صلح غرب در منطقه، گام اول محسوب میشود.
در نهایت 52 نیروی حافظ صلح غیرمسلح غربی که در منطقه مستقر شدهاند، نمیتوانند به حفظ ثبات در قرقیزستان کمکی بکنند. آنها احتمالا در محیطی سرشار از دشمنی، جایی که اکثر قرقیزها مخالف دخالت غرب هستند کاری از پیش نخواهند برد. یک دولتمرد روس در این باره میگوید: چنانچه برای نیروهای غیرمسلح غربی اتفاقی بیفتد، دستور اعزام واحدهای مسلح به قرقیزستان صادر خواهد شد. چه کسی میخواهد نظامیان غربی را روانه منطقه کند؟ پاسخ البته ناتو است. ایالات متحده یک پایگاه هوایی در ماناس دارد. فرانسه نیز دارای یک پایگاه هوایی در دوشنبه است و حدود 154هزار نیروی ناتو در افغانستان مستقرند. خب، مشکل چیست؟ چنانچه اتفاقی رخ دهد، ما شاهد موقعیت جالبی مشابه کوزوو خواهیم بود و... و تهدید مداخله فعال غرب در منطقه، در شرایط مشابه کوزوو، بسیار واقعی است.
ورای این نظرات، استقرار نیروهای غربی ممکن است با هدف آرام کردن تنشهای اجتماعی باشد، هرچند چنین ماموریتی میتواند نتیجه معکوس بهبار بیاورد. حضور ناظران بینالمللی ممکن است به ازبکتباران ساکن جنوب قرقیزستان این جسارت را ببخشد که در پی کسب خودمختاری بر آیند.
ایالات متحده پیش از این، تا حدی به احساسات جداییطلبانه ازبک تبارهای جنوب قرقیزستان دامن زده است. اینکه آیا اقدامات آمریکا، برنامهای تدریجی و ازپیشطراحی شده و هماهنگ با ازبکستان است، پرسشی مهم با پیامدهایی جدی برای ژئوپلیتیک آسیای میانه در آینده و انسجام و تمامیت ارضی خود قرقیزستان است.
غلیان احساسات جداییطلبانه ازبکتباران جنوب قرقیزستان، به یقین به احساسات ملیگرایانه قرقیزها دامن خواهد زد و تنها زمان تعیین خواهد کرد که دیکتاتورهای قرقیزستان چه موقع خود را به کانون ماجرا وارد کرده، دمکراسی خواهان این کشور را که مورد حمایت آمریکا قرار دارند، کنار خواهند زد؛ اتفاقی که درصورت تحقق، قرقیزستان را به نقطه غیرقابل بازگشت خواهد رساند.
اگر چنین شرایطی تحقق یابد، به احتمال بسیار زیاد پای ازبکستان و تاجیکستان به میان کشیده خواهد شد و 3کشور از 5کشور آسیای میانه وارد درگیری پیچیده و شرایط لاینحلی خواهند شد. در مجموع، آنچه رخ خواهد داد، تکرار ماجرای یوگسلاوی است.
آسیا تایمز