بهطور معمول در انتخابات میاندورهای، رئیس جمهوری که بر سر کار است از موقعیت ضعیفتری برخوردار است و شانس از دست دادن بعضی از کرسیها را بیشتر دارد. بسیاری از کارشناسان انتخاباتی در آمریکا معتقدند اگر در زمان انتخابات میاندورهای، مقبولیت رئیس جمهوری به زیر 50درصد سقوط کند، حزب او در خطر از دست دادن جدی بسیاری از کرسیهای سنا و کنگره است.
براساس آخرین نظرسنجی گالوپ در ماه اوت امسال، مقبولیت پرزیدنت اوباما به محدوده 42درصد نزدیک شده است. عدمرضایت مردم آمریکا از عملکرد اقتصادی و بعضی مواضع اوباما- برای مثال موضوع ساخت مسجد مسلمانان در منهتن نیویورک و... - از جمله عوامل ذکر شدهاند. با توجه به این نشانهها و شرایط اقتصادی آمریکا که بهرغم بعضی بهبودها هنوز با اهداف اعلامی آقای اوباما فاصله قابلتوجهی دارد، احتمال تنزل مقبولیت اوباما در ماههای آینده بیشتر بهنظر میرسد.
بیکاری اگر چه به زیر 10درصد (حدود 6/9 درصد) تنزل یافته و بهطور متوسط ماهانه برای بیش از 50هزار نفر شغل (در بخش خصوصی) ایجاد میشود ولی این مقدار هنوز از رقم 125 تا 150 هزار شغلی که مورد احتیاج است، کمتر است و بههمین دلیل انتقادها به برنامههای اقتصادی انبساطی دولت اوباما تشدید شده است. پیشنهاد 50میلیارد دلاری اوباما برای بهبود زیرساختها و ایجاد اشتغال با مقاومت جدی روبهرو شده است.
کسری بودجه و بدهیها و خلاصه مشکلات اقتصادی آمریکا بدون شک یکی از عمدهترین موضوعات انتخاباتی است که بر سر کاندیداهای حزب دمکرات سنگینی میکند. بهقول یکی از کارشناسان بهنظر میرسد که اوباما و حزب دمکرات در مقابل این انتقادها ضمن برشمردن موفقیتهای اقتصادی که البته قابل توجه نیز هستند و روندهای اقتصادی که اگرچه سرعت کافی را ندارند و لیکن مثبت هستند (برای مثال رشد مثبت تولید ناخالص داخلی 7/1درصدی 4ماهه دوم سال2010 که البته از رشد پیشبینی شده 4/2درصدی کمتر است) عمدتا در دفاع از خود یادآوری میکنند که مشکلات اقتصادی که امروز با آن مواجهند از زمان تصدی جمهوریخواهان به ارث رسیده است.
حال سوال این است؛ با فرض باخت دمکراتها بهصورتی که گفته شد چه پیامدهایی را در سیاست خارجی آمریکا و بهخصوص در زمینه موضوع ایران طی سال های آینده باید انتظار کشید؟
این سوالی است که تحقیق و بحث گسترده ای را طلب میکند ولی این نوشته کوتاه فقط به چند اشاره بسنده میکند.
1- با فرض پیروزی جمهوریخواهان، امید آنها برای شکست اوباما در 2سال آینده افزایش خواهد یافت و استراتژیهای انتخاباتی آنها بهصورت کلی تحتتأثیر قرارخواهد گرفت و لبه انتقادهای آنها نیز تیزتر خواهد شد و اوباما را هر روز بیشتر تحت فشار قرارخواهند داد. وضعیت اقتصادی بهخصوص در ارتباط با بیکاری نقشی کلیدی را ایفا خواهد کرد و دولت اوباما به خوبی به این موضوع واقف است و به این دلیل موضوع بیکاری را در سرلوحه برنامههای اقتصادی خود قرار داده است و امید دارد سیاستهایی که در حال تنظیمشدن بهوسیله وزارت کار آمریکاست و به اجرا درآوردن دور جدیدی از تزریق حدود 50میلیارد دلار بتواند شرایط را متحول کند.
2- جمهوریخواهان با سیاست خارجی اوباما نیز مشکل دارند و از زمان رقابت او با مک کین به بیتجربگی او در این زمینه تأکید میکردند. احتمالا آنها با انتقاد از سیاست خارجی بهطور غیرمستقیم بار دیگر شخصیت اوباما را نیز به نقد میکشند. به هر صورت نمیتوان پنهان داشت و از تحلیل نظرسنجیها نیز میتوان فهمید که سیاهبودن اوباما، سابقه خانوادگی او و مواضع او به مذاق بسیاری از آمریکائیان نه لزوما فقط جمهوریخواهان خوش نمیآید. این مطلب که بسیاری اوباما را مسلمان میدانند یا در مورد مسیحی بودن او شک دارند یا تظاهرات اخیر ضداوباما با شرکت گسترده عمدتا سفیدپوستان، قابل ملاحظه و دقت است.
جمهوریخواهان سعی خواهند کرد با نقد اوباما در سیاست خارجی او تفاوت شخصیت او با شخصیت معمول مورد نظر آمریکاییان برای ریاست جمهوری را مورد تأکید قرار دهند؛ تقریبا چیزی همانند آنکه برای کارتر اتفاق افتاد (کارتریزه کردن اوباما)؛ او را شخصی ضعیف و بیش از حد متواضع و در مواضع ملایم دانسته و برای رهبری آمریکا و جهان مناسب ندیدند. انقلاب ایران، حمله اتحاد شوروی به افغانستان، موضوع سفارت آمریکا در تهران، تأکید بر حقوق بشر، افزایش قیمت نفت و ... از جمله عواملی بود که به این تصویر احتمالا کمک کرد و به همین جهت مردم آمریکا در انتخابات سال1980 به یکباره موضع خود را از جناح لیبرال حزب دمکرات تغییر دادند و به محافظهکارترین و دست راستترین جناح حزب جمهوریخواه روی آوردند و هنرپیشهای که بیش از هر چیز به شخصیت تیپیک آمریکاییها برای قهرمان بازی و ریاستجمهوری نزدیک بود را انتخاب کردند؛ جناحی که در تمام دوران بعد از جنگ جهانی دوم در انتخابات مقدماتی کاندیدایش (والس و...) به کاندیداهای میانهروتر حزب جمهوریخواه (آیزنهاور، نیکسون و فورد) باخته بود و نتوانسته بودند به مواضع قدرت نزدیک شود. بنابراین شاید در سیاست خارجی، همانطور که در زمان کارتر، جمهوریخواهان از موضوع ایران برای شکست او و حزب دمکرات و لیبرالها در کنار عواملی دیگر بهره جستند، این بار نیز از ایران در کنار موضوعات دیگری چون عراق، افغانستان و صلح خاورمیانه غافل نشوند.
3- وضعیت عراق پس از خروج نیروهای جنگی آمریکا هنوز نامشخص است. سیاست آمریکا و ناتو در افغانستان مبهم است و در روند صلح خاورمیانه نیز بهرغم دیدار اخیر واشنگتن هیچ خوشبینی جدیای وجود ندارد. این موضوعها و پیشرفت در آنها همانند مسائل اقتصادی میتواند در سالهای آتی به کمک اوباما برای انتخاب مجدد به عنوان ریاست جمهوری بیاید اما چنانچه پیشرفت مشخصی حاصل نشود و وضع کم و بیش همین بماند یا اگر بدتر نیز بشود که احتمال آن بیشتر از موفقیت است، چطور؟
جمهوریخواهان از هماکنون با توجه به شناخت موضوع روی مسئله ایران تأکید کردهاند. در یک هفته گذشته بار دیگر جان بولتن سیاستهای اوباما را در مورد ایران کارساز ندانست و توصیه به حمله هوایی بدون درگیر کردن نیروی زمینی را داد؛ توصیهای که احتمالا اسرائیل و شاید بسیاری از لابیهای دیگر در آمریکا به آن بیتمایل نیستند.
4- در حدود 18 ماه دیگر رقابتهای انتخاباتی برای ریاست جمهوری آمریکا وارد مراحل تعیین کننده خود میشود. پیشبینی در چنین موضوعهای پیچیدهای که به عوامل بسیار و حوادث غیرقابل پیشبینی بستگی دارد تقریبا غیرممکن است، تنها میتوان با فرض ثبات شرایط در حدود کم و بیش زمان حال، وضعیت را بهصورت مدلی ساده درآورد و تحول را با توجه به تغییر یک عامل در نظر گرفت تا حداقلی از تصویر را داشت. حال فرض کنیم تمامی عوامل اقتصادی، داخلی و موضوعات سیاست خارجی برای دولت اوباما کم و بیش بهصورت فعلی باقی بماند یعنی نه بدتر شود و نه چندان بهتر، ولی اوباما و حزب دمکرات شکست سنگینی در سال 2010 در انتخابات میان دورهای را تجربه کردهاند و جمهوریخواهان برای حذف اوباما، همانند کارتر شروع به فشار و بهرهبرداری از موضوع ایران کردهاند. در اینصورت حزب دمکرات و اوباما برای جلوگیری از شکست دیگر چه خواهند کرد؟
در این حالت فرضی، احتمال تشدید مواضع آمریکا در ارتباط با ایران با توجه به تمامی زمینههای موجود بیشتر نمیشود؟ تاریخ آمریکا بعد از جنگ دوم جهانی نشان میدهد لیبرالهای دمکرات کمتر از جمهوریخواهان در جنگ های آمریکا مسئول نبودهاند، کندی در شرق آسیا و کوبا، کلینتون در اروپای شرقی و آفریقا، ترومن در جنگ کره چند نمونه است. از طرف دیگر تشدید مواضع علیه ایران با توجه به جو جهانی و شرایط داخلی ایران نسبتا کم هزینه و در آمریکا و بیشتر دنیا بدون مخالفان مؤثر و رسمی است. در دور جدید تحریمها بسیاری از کشورها حتی فراتر از تحریمهای شورای امنیت تحریمهای جدیدی وضع میکنند. کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی و استرالیا و بهطور غیررسمی کویت که طرفهای تجاری عمده ما بودند و منافع فراوانی در ارتباط با بازار ایران داشتند قابل توجه هستند. باخت اوباما و دمکراتها در انتخابات میاندورهای آمریکا شاید بتواند دل بعضیها را خنک کند ولی احتمال فشار به ایران را افزایش میدهد!
* عضو هیأت علمی دانشکده روابط بینالملل