دیوید هارسنت / ترجمه هدا حدادی:

دوچرخه 572

تو را
با همین قلب کتانی‌ام دوست دارم
نمی‌بینی
که بازوهای پنبه‌ای‌ام
چه‌طور می‌لرزند در چنگت
یا جمع‌شدن اشک را
پشت لکۀ آبی چشم‌هایم
خیره به بی‌خیالی تو

شب‌ها که خوابی،
نگاهت می‌کنم
و تو هرگز نخواهی دانست
چگونه صورتم را فرو می‌برم
در جریان نفس‌های گرمت
و چگونه
کلمات عاشقانه
در پشت این دهانِ دوخته
خفه‌ام می‌کنند

کد خبر 117508
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز