این نویسنده پرویی 74 ساله که مانند نویسندگان بزرگ دیگری در آمریکای لاتین، سالهای سال در فهرست احتمالی برگزیده نوبل قرار میگرفت، در نخستین اظهارنظر پس از اعلام رای آکادمی نوبل گفت: «شگفتزده شدهام؛ هنوز نمیتوانم باور کنم. این جایزه تأکیدی بر اهمیت ادبیات آمریکای لاتین است.
امیدوارم زنده بمانم تا جایزه نوبل را بگیرم. من تا آخرین روز زندگیام نوشتن را ادامه خواهم داد. فکر نمیکنم کسب جایزه نوبل تغییری در نگارش، سبک و موضوعات انتخابی من ایجاد کند؛ امیدوارم این جایزه فقط زندگی روزمره مرا تغییر دهد.»
این اظهارات تقریبا همان چیزهایی است که همه برگزیدگان نوبل پس از اعلام برندهشدنشان میگویند. اعلام رای آکادمی هر سال خیل عظیمی از خبرنگاران را به سمت محل سکونت برگزیده هدایت میکند و نویسنده چارهای ندارد تا در همان نخستین دقایق اعلام رای، هر جا و در هر شرایطی که هست، به سؤالات جواب دهد.
جوابهای اولیه اما معمولا چیز ویژهای در خود ندارند؛ جز همان که یوسا گفت. با این حال، یوسا یک تفاوت بزرگ با برگزیدگان چند سال گذشته نوبل ادبیات دارد. گرایشهای سیاسی او در همین چندسال چنان بوده است که نام او بیش از آنکه بهعنوان نویسندهای جهانی مطرح شود، بهعنوان یک فعال سیاسی منتقد و تند و تیز، در خبرها منعکس شده است. انتظار میرفت این ویژگی بارز او، با پشتوانه شگفتانگیز جایزه 1.5 میلیون دلاری نوبل، در سخنانش نمود واضحی بیابد اما این اتفاق نیفتاد و یوسا بیآن که اشارهای به مسائل سیاسی جهان کند، تنها به مطالعه، اینترنت و چیزهایی از این دست پرداخت.
او گفت: «دوست دارم کتابها روی کاغذ به چاپ برسند تا در اینترنت. در عصر کتابهای الکترونیکی و دیجیتال، چیزهای ارزشمندی ممکن است از دست بروند. امیدوارم فناوریهای جدید منجر به پیشپاافتادگی محتوای کتابها نشود. نسلهای جدید را باید به مطالعه تشویق کرد. آنها باید بدانند که ادبیات فقط دانش و وسیلهای برای رسیدن به ایدهها و مفاهیم مشخص نیست؛ بلکه یک لذت فوقالعاده است.»
البته یوسا به هر حال علاقهاش را به مسائل سیاسی نشان داد. او گفت: «اگر میخواهیم در آینده در آزادی زندگی کنیم، ادبیات خوب ضروری است؛ اما وجه دیگر انتشار خبر یوسا، متوجه آکادمی سوئدی نوبل است. نوبل که تنها جایزه بینامزد جهان محسوب میشود، تا پیش از اعلام نام برگزیده، از انتشار هر خبر رسمیای جلوگیری میکند و همین نکته سبب میشود پس از اعلام نتیجه، گروهی از خبرنگاران به طرف رئیس آکادمی و همکارانش حمله کنند.
اعضای آکادمی که این نکته را بهخوبی میدانند، هر سال بیش از سال قبل از اعلام فهرستهای رسمی نامزدهای جایزه جلوگیری میکنند و خودشان را بیشتر برای توضیحات توجیهکننده بعد از اعلام رای، آماده میکنند. این موضوع البته در طول 5-6 سال گذشته اهمیت بیشتری داشت؛ چراکه اعلام نامهایی چون هرتا مولر (2009)، ژان ماری گوستاو لوکلزیو (2008)، دوریس لسینگ (2007) و اورهان پاموک (2006) در 4 سال گذشته، آنها را با سیل انتقادهای روشنی مواجه میساخت.
این انتقادها یکصدا نامهای بزرگی چون کارلوس فوئنتس و غولهای بزرگ دیگری از آمریکای لاتین مثل همین یوسا و برخی نویسندگان اروپایی نظیر میلان کوندرا را تکرار میکردند و از برگزارکنندگان نوبل میخواستند برای نادیده گرفتن نویسندگانی به این بزرگی و دادن جایزه به نویسندگان درجه دوم، دلیل روشنی بیاورند. حتی هارولد پینتر که جایزه سال 2005 را گرفت نیز با وجود عظمتش در دنیای تئاتر، از نظر ادبیاتیهای جهان، گزینه مناسبی نبود؛ چراکه او بیش از آنکه به دنیای ادبیات تعلق داشته باشد، متعلق به دنیای هنرهای نمایشی و البته مثل یوسا، سیاست بود.
حالا با انتخاب یوسا که در طول 20 سال گذشته، یکی از احتمالات جدی دریافت نوبل فرض میشد و از نگاه همه منتقدان و نویسندگان جهان، یکی از بزرگان ادبیات داستانی است، برگزارکنندگان نوبل نفس راحتی میکشند و میتوانند با خیال راحت از رایشان دفاع کنند؛همانطور که دبیر آکادمی نوبل، پیتر انگلوند، او را با ویکتور هوگو مقایسه کرد.
بعد از سال 1999 که گونتر گراس آلمانی نوبل ادبیات را گرفت، 10 سال تمام، برای ایرانیها نویسنده نامآشنایی موفق به دریافت این جایزه نشده بود. اما یوسا، همین حالا، بینوبل، در ایران نویسنده بسیار محبوبی است و بیشتر آثارش حتی بیش از یک بار ترجمه شدهاند.
«گفتوگو در کاتدرال»، «جنگ آخرالزمان»، «مرگ در آند»، «سور بز»، «عیش مدام» و «چرا ادبیات» کتابهایی هستند که تنها توسط عبدالله کوثری، مترجم اصلی آثار این نویسنده به بازار آمدهاند. علاوه بر اینها «سالهای سگی» و «چه کسی پالومینو مولرو را کشت»، «عصر قهرمان»، «ماهی در آب»، «سردستهها»، «راه بهشت»، «واقعیت نویسنده» و... از دیگر آثار یوسا هستند که مترجمان دیگر ترجمه کردهاند.