وقوع چنین زلزله مهیب و ویرانگری و نیز این که ایران یکی از کشورهای زلزلهخیز جهان است که هر چند سال یکبار زلزلهای مرگبار در آن رخ میدهد، تاکنون باید درسهای بسیاری به ما آموخته باشد.
نخستین و مهمترین درس این است که مدیریت بحرانهای طبیعی چون زلزله قبل از وقوع بحران آغاز میشود و اگر میشنویم و میبینیم که مشابه زلزله بم در ژاپن اتفاق میافتد اما تلفات آن از انگشتان یک دست تجاوز نمیکند و خسارات به مراتب کمتری به بار میآورد دقیقاً به دلیل مدیریت پیش از بحران است.
در واقع اگر بحران را مجموعه شرایطی بدانیم که روال معمول و متداول کار و فعالیت، زندگی، سلامت و ارتباطات را به یکباره تغییر میدهد، مدیریت موفق چنین شرایط بحرانی نیازمند تدارک تدابیر قبلی است.
پیشبینی و پیشگیری اولین مرحله مواجهه با یک بحران است. شناخت سیکل و فرایند بحرانها، نقاط حساس، شدت و ضعف حادثه احتمالی، تجارب سایر کشورها و نیز علائم و نشانههای احتمالی و... از جمله اقدامات و تدابیری است که دستگاههای مسئول میبایست مدتها قبل از وقوع بحرانها آغاز و به شکل منظم و منسجم پیگیری کنند. به تعبیر دیگرمدیریت دانایی نخستین گام برای مقابله با بحران است و آن هم فقط پیش از وقوع بحران امکانپذیر است، چرا که در شرایط بحرانی دسترسی به اطلاعات، آمار و ارقام به شدت کاهش مییابد و اصولاً یکی از پیامدهای بحران در هم ریختگی اطلاعات و ارتباطات است.
چنانچه در زلزله بم امکان دقیقی برای دسترسی به ابتداییترین آمارها چون میزان جمعیت شهر وجود نداشت، جمعیت بم پیش از زلزله بین 80 تا 100 هزار نفر اعلام میشد اما در هنگام وقوع زلزله و پس از آن به 130 تا150 هزار نفر رسید، این در حالی بود که براساس آمارهای رسمی بیش از 40 هزار نفر در اثر وقوع زلزله جان باختند!دومین مرحله در مدیریت پیش از بحران برنامهریزی و آموزش است.
مدیریت دانایی زمینه انجام این مرحله است. بدون داشتن اطلاعات پایه در مورد بحران و بستر اجتماعی آن هر نوع برنامهریزی و آموزش غیرممکن است. در این مرحله با توجه به نوع بحران مورد انتظار، شدت و ضعف و آثار و نتایج احتمالی آن از یک سو میتوان ذهنیت اجتماعی و افکار عمومی را با آموزش و تمرین یا مانور آماده مقابله کرد و از سوی دیگر دستگاهها و نهادهای مسئول با توجه به سناریوهای خوشبینانه و بدبینانهای که از قبل برای بحران مورد انتظار نوشته شده میتوانند امکانات و نیروهای خود را بسیج و سازماندهی کنند تا دچار غافلگیری، اقدامات نسنجیده و شتابزده و موازیکاری نشوند.
تجربه مدیریت زلزله بم مملو از اقدامات نسنجیده، بیسازمانی و موازیکاری از مرحله اعلام خبر وقوع زلزله تا امداد و نجات مجروحان، کمکرسانی، اسکان و بازسازی است.
بخش عمده این بیبرنامگی و اقدامات غلط و نسنجیده محصول فقدان دادهها و اطلاعات دقیق و نیز عدم آمادگی ذهنی و عملی برای تصمیمگیری و برنامهریزی است.
آخرین مرحله در مدیریت بحران که پس از وقوع حادثه انجام میشود هدایت و کنترل است.
متأسفانه تصویر موجود از مدیریت بحران در جامعه، تنها ناظر به این مرحله است و از آنجا که به مراحل قبلی کمتر توجه شده است علیرغم تلاش و کوشش بسیار طاقتفرسا نتایج مورد انتظار برای مهار و کنترل بحران نیز به دست نمیآید.
طولانیشدن مدت زمان امداد و نجات، فقدان شناخت و اطلاعات درست در مورد روشهای نجات مصدومان و نیز انجام اقدامات خودسرانه شمار تلفات را فوقالعاده افزایش میدهد، نبودآمار و اطلاعات دقیق از جمعیت، امکان کمکرسانی دقیق و منظم را سلب و موجبات نارضایتی و اعتراض زلزلهزدگان را فراهم میکند، بیتوجهی به الگوهای زیست بومی و اعمال روشهای متمرکز و از بالا در اسکان و بازسازی و به مشارکت نگرفتن ساکنان محلی به کندی بازسازی و نیز عدم استقبال و رویگردانی مردم از اماکن مسکونی جدید میانجامد و...
خلاصه آن که تجربه زلزله بم بسیار گران به دست آمده است امید است با درس گرفتن از این تجربه «مدیریت» را پیش از بحران آغاز کنیم.