لیکن عدم توفیق در نوگرایی و انگشت شمار بودن خلاقانی که آثار بدیع خلق کنند، نبود نگاه استراتژیک به خوشنویسی و سوءمدیریت در سطوح خرد و کلان، جا ماندن از قافله هنر مدرن جهانی،سنت گریزی اجتماعی، فقر نقدهای کارشناسانه، کمبود پژوهشهای ساختاریافته، عدم تعمیق و استوار نساختن فلسفه هنر خوشنویسی، تعصبهای خشک و بیجا، اعمال سلیقههای شخصی در مدیریت فرهنگی این هنر و... از آن هنری به ظاهر رو به زوال ساخته است.
باید بپذیریم که در عصر حاضر، هنر خوشنویسی از قله اقبال به دامنه کمتوجهی و از متن به حاشیه فرود آمده، به گونهای که این رکود هم در کمیت(پذیرش اجتماع) و هم در کیفیت (خلق آثار فاخر) خودنمایی میکند و اگر در تندباد تقلب احوال و روزگار ما، نبودند عده قلیل و پهلوانانی که شعله لرزان این هنر گرانقدر را با عصاره جان خویش فروزان نگاهدارند، مشخص نبود چه بر خوشنویسی میگذشت.
از میان تمامی عوامل یاد شده، «نوگرایی» و خلاقیت به دلیل تقارب با فردیت هنرمند خوشنویس از اهمیت بسزایی برخوردار بوده و شایسته است به این مقوله با دقت نظر بیشتری پرداخته و مشخص شود که کندی ضرباهنگ نوگرایی در خوشنویسی(معاصر) به دلیل ساختار درونی هنر خوشنویسی است یا سستی خوشنویس یا هر دو.
به تعبیر یکی از استادان خوشنویس: «خوشنویسی یعنی ایجاد تعادل بین سواد و بیاض».
باباشاه اصفهانی در رساله آداب المشق (قرن دهم هجری قمری) میگوید:«بدانکه کاتب باید از صفات ذمیمه احتراز نماید زیرا که صفات ذمیمه در نفس، علامت بیاعتدالی است و حاشا که از نفس بیاعتدال کاری آید که در او اعتدال باشد(از کوزه همان تراود که در اوست!)». تعریف «تعادل در هنر» از حوصله این بحث خارج است ولی میتوان گفت که تعادل، رشته تسبیح اتصال تمامی هنرهاست و خلاقیت علاوه بر آنکه مخالف «تقلید» است از طرفی به مثابه ایجاد هر نوع «تعادل جدید» است. خلاقیت وقتی به اجرا درمیآید «نوآوری» است و از مجموع خلاقیت و نوآوری به «نوگرایی» یاد میشود. حال اگر بپذیریم که زبان جهانی خوشنویسی، فرم بصری آن است و محتوای یک اثر، نقش کم اهمیتتری در گفتمان بینالمللی خوشنویسی دارد آن وقت باید پذیرفت که نوگرایی در فرمهای بصری بسیار اثربخشتر از نوگرایی در محتوا خواهد بود.
البته ذکر این نکته ضروری است که جامعه خوشنویسی ایران(به واسطه ظهور شاهراههای اطلاعاتی جدیدی مانند اینترنت) چنان سریع با مفاهیم مدرنیسم و مکاتب هنری جوامع غربی آشنا شد که سردمداران خوشنویسی مجال نیافتند تا انگارهها و مبانی فکری این هنر اصیل را آماده این تقابل (یا تعامل) کنند و شاید اساسا خوشنویسی امروز ما دانش چنین هماوردی را نداشت. در میان قدما، سیاه مشقهای پهلوانانی همچون میرزا غلامرضا اصفهانی، میرحسین خوشنویس و میرزا کاظم خوشنویس (نستعلیق)، درویش عبدالمجید و سید گلستانه(شکسته) و در میان معاصرین، فرمهای اعجابآور ثلثنویسی در کتیبهها و ضریح جدید رضوی (به قلم استاد موحد) از جمله آثاری هستند که بیننده را از تلاش برای ادارک متن بینیاز میکنند و مصادیق بارزی برای خلاقیت و نوآوری در فرمهای بصری خوشنویسی هستند.
رساله آداب المشق بابا شاه اصفهانی که یکی از غنیترین منابع خوشنویسی ایران است، نیز به دو مقوله فرم و خلاقیت توجه بسیار زیادی نشان داده است. در این رساله علاوه بر اینکه در تمامی اصول دوازدهگانه خط (ترکیب، کرسی، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازی، نزول حقیقی، اصول، صفا و شأن) صرفا به فرم پرداخته شده است، در توضیح اصل دوازدهم یعنی شأن میگوید:«اما شأن ، وآن حالتی است که چون در خط موجود شود کاتب از تماشای آن مجذوب گردد و از خودی فارغ شود. چون قلم کاتب صاحب شأن شود از لذت عالم مستغنی گشته بهکلی روی دل بسوی مشق کند و پرتو شاهد حقیقی در نظرش جلوهگر شود.»
علیرضا هاشمینژاد در مقالهای که در شماره پیاپی 5 گلستان هنر منتشر شده است، پس از بیان مطالبی در باب معنی «شأن» به اینجا میرسد:«نویسنده رساله (آداب المشق) میان اصل دوازدهم خوشنویسی به نام شأن و باطن این اصطلاح، یعنی معنای شأن در نزد عارفان و نسبت آن با بالاترین مراتب تجلی که همانا حقیقت محمدی است، آگاهانه رابطه برقرار میکند. ذات احدیت در فیض دائم است «کل یوم هو فی شأن/ الرحمن 29» در تفسیرالمیزان جلد 19ص 204 این آیه آمده است:«خدای تعالی در هر روز کاری دارد غیر از آن کاری که روز بعدش دارد. پس هیچ یک از کارهای او تکراری نیست و هیچ شأنی از شئون او از هر جهت مانند شأن دیگرش نیست. هرچه میکند بدون الگو و قالب و نمونه میکند، بلکه به ابداع و ایجاد میکند. به همین جهت خود را «بدیع» نامیده، فرموده بدیع السموات و الارض».
بر این اساس و به اعتبار معنای آیه، شأن همان مرحله ابداع است. انسان به واسطه خلیفهالله بودن قادر است به مرتبه ابداع و درک فیض الهی نائل آید. او درادامه مینویسد:« بر اثر «شأن» خوشنویس حالی دیگر را میآزماید که شاید بتوان آن را «رهایی» خواند. او از آنچه مانع وصل او به عین الیقین است رها شده و روشنی و شفافیت خط او نتیجه رهایی از قواعد این جهانی و تقلید است. شکی نیست که خوشنویس تقلید را تا تحصیل اجزای تسعه و رسیدن به «اصول» باید وجهه همت خود سازد اما توقف در آن باعث کدورت است. به تعبیر دیگر خوشنویس باید از تکلف رهایی یابد تا خط او تجسم عالم معنا شود و ذهنیت متعالی او را که شاید بشود از آن به خلاقیت تعبیر کرد، ظاهر سازد. این ویژگی ظهور فردیت خوشنویس است.» از این گفتهها چنین استنباط میشود که در نزد بزرگان خوشنویسی، علاوه بر آنکه تقلید امری مذموم است بلکه خوشنویس برای رسیدن به مرحله «رهایی» و «نوگرایی» میبایست مدارج دشواری را طی کند که نقطه عزیمت و مهمترین قدم، کشف خویشتن هنرمند است.
این مسیر دشوار در کنار پیچیدگیهای ذاتی خوشنویسی باعث میشود که بروز خلاقیت در این هنر با آهنگ ملایمی صورت پذیرد ولی میتوان گفت هنرمند خوشنویس با رعایت تمامی شرایط لازم، میتواند شاهد موفقیت را در آغوش گیرد و به نوگرایی ناب دست پیدا کند. لذا برخی بدعتها که به اسم خلاقیت و نوآوری به خورد مخاطب معاصر، داده میشود و حائز شرائط یاد شده نیست، حرکاتی عجیب، غریب و غیرقابل تحمل از آب در میآید و گهگاه شکستن قواعد این فن شریف (که بدون تسلط، تحمل مرارتهای مورد نیاز و بعضا سوار بر امواج اقتصاد حاکم بر فضای فعلی خوشنویسی انجام میشود) به مراتب سادهتر از نوگرایی با شرایط یاد شده است.
«نوگرایی ناب» به عنوان یکی از مهمترین ارکانی که میتوانست ( و میتواند) از تهدید مدرنیسم، فرصتسازی کند و مسیر خوشنویسی را از مسیر هنرهای کیچ (آثار تقلیدی و دم دستی) جدا سازد، در بین اصحاب خوشنویسی چه سهوا و چه عمدا مورد غفلت واقع شده و حتی شاهد این اتفاق دردناک هستیم که برخی از نوابغ و نوادر خوشنویسی در عصر حاضر که در پی پالایش مدرنیسم امروزی و استفاده از انگارههای مفید مدرن به نفع هنر خوشنویسی هستند، مورد غرضورزی، بی مهری و تغافل هوشمندانه قرار میگیرند.