آیا دیوید کامرون، جورج بوش جدیدی برای جهان است؟ این تشبیه عجیب بهنظر میرسد. بوش بدنام، نیمههای دوره بازنشستگی خود را میگذراند. یکی از موقعیتهایی که اخیرا مردم آمریکا او را مشاهده کردند، قبل از شروع مسابقه گاوچرانهای دالاس و هنگامی بود که داشت برای شرطبندی سکه پرتاب میکرد. این در حالی است که کامرون پس از گذشت دههها، در حال لذت بردن از فعالترین دوران زندگیاش یعنی نخستوزیری است. با وجود این، سابقه کامرون و بوش، نحوه معرفی خطمشیهای سیاسی و مهمتر از همه نوع دولتمداری آنها، شباهتهای مهمی با یکدیگر دارد. این شباهتها ممکن است به ما بگویند، نخستوزیری کامرون که5 ماه از آن میگذرد، چه مسیری را طی میکند.
کامرون و بوش هر دو جزو خانوادههای سیاسی کشورهایشان هستند اما خودشان را با کمکهای مفید رسانههای جناح راست و«ضدنخبگان سیاسی»مانند روزنامه سان و فاکسنیوز بهعنوان شهروندان عادی معرفی کردهاند. آغاز فعالیتهای سیاسی هر دوی آنها کند و آهسته بود. برای مثال، برخلاف مبارزات ایدئولوژیک بسیار مهم و جالب دهه1980 میلادی، کامرون در جنبشهای سیاسی دانشجویان این دهه نقش فعالی نداشت. بوش پیش از اینکه بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا انتخاب شود، در سال1995 و در سن 48سالگی بهعنوان فرماندار ایالت تگزاس انتخاب شد. کامرون و بوش به جای آنکه مانند برادران جوان و مشتاق میلیبند دورههای اولیه کارآموزی سیاسی را بگذرانند، بهدنبال لذتها و خوشگذرانیهای دوره جوانی خودشان بودند. این موضوع باعث خوشحالی مخالفان آنها شد و توجه زندگینامهنویسان را برانگیخت.
کامرون و بوش برای رسیدن به اهداف دوران طلایی و اوج شکوفایی مارگارت تاچر و رونالدریگان شکست خوردند اما هنگامی که رأیدهندگان اشتیاق خود را برای راهحلهای تندتر سیاست محافظه کاری کشورهای آن طرف اقیانوس اطلس از دست دادند، زمینههای پیشرفت کامرون و بوش بهوجود آمد. سرانجام آنها خودشان را در مقام«محافظهکاران مهربان» قرار دادند. اکثر خبرنگاران این موضوع را با دقت زیر نظر داشتند و آن را بهعنوان میانهروی سازمانیافتهای که فقط ارزش ظاهری دارد، در نظر گرفتند.
رای دهندگان به خاطر این موضوع کمتر تحتتأثیر قرار گرفتند. در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که سال2000 میلادی برگزار شد، با وجود رفتار اجتماعی بسیار پیچیده و سفت و سخت الگور و طرح اقتصادی ناپایداری که وی ارائه داد، بوش بهطور شرمآوری تقریبا نیم میلیون رأی کمتر از وی کسب کرد.
با توجه به مشکلات سیاستهای اجرایی گوردون براون، نخستوزیر پیشین انگلیس که شبیه به سیاستهای الگور بود و با وجود اینکه اقتصاد انگلیس مانند گذشته خیلی متزلزل و ناراحتکننده نبود اما حزب محافظهکار کامرون در انتخابات پارلمانی انگلیس که ماه میسالجاری برگزار شد، 36درصد از آرا را به دست آورد و در مقایسه با شکستهای سنگینی که در انتخابات سالهای 2001و 2005 میلادی متحمل شده بود، این موضوع فقط پیشرفت اندکی در جهت پیروزی حزب محافظهکار به حساب میآمد.
با وجود این، پس از نتایج انتخاباتی ضعیفی که بوش و کامرون در سال2000 و 2010 میلادی به دست آوردند، سیاست محافظهکارانه جدیدتری در آمریکا و انگلیس بهوجود آمده است، بهصورتی که شما میتوانید این سیاست را افکاری واهی و پوچ یا بلوف در نظر بگیرید.
نخست اینکه کامرون و بوش درحالی که آرای انتخاباتی اندکی را کسب کردند، این مسئله را بهعنوان حمایتهای قاطع مردم جامعه از خودشان در نظر گرفتند، بنابراین در طول یک ماه جنجال و آشوبی که برای شمارش دوباره آرای انتخاباتی و چالشهای دادگاه پس از انتخابات ریاستجمهوری سال2000 در آمریکا بهوجود آمد، بوش بهعنوان برنده و الگور بهعنوان بازنده این رقابت مشخص شدند. شواهد زیادی وجود داشت که نشان میداد وضعیت این انتخابات نامشخص یا حتی برعکس است.
به همین صورت، در شب انتخابات پارلمانی انگلیس که ماه میبرگزار شد، مقامات انتخاباتی اعلام کردند که حزب کارگر فقط
3 کرسی را کسب کرده است و نتایج نهایی، تشکیل یک پارلمان معلق را پیشبینی میکرد. جورج اوزبورن، متحد مهم کامرون در مصاحبه با بیبی سی گفت: من فکر نمیکنم که حزب کارگر بتواند همچنان در قدرت باقی بماند و در این رابطه هیچ سؤالی وجود ندارد. بعضی از مفسران و کارشناسان مسائل سیاسی بهدلیل پیشبینی زود و نابههنگام جورج اوزبورن که از نظر شخصیتی فرد مغروری هم بود تعجب کردند اما این موضوع باورهای متداولی را درباره نتیجه انتخابات پارلمانی بهوجود آورد که بهطور مستقیم باعث تشکیل دولت ائتلافی در انگلیس شد.
هنگامی که کامرون دولت خود را تشکیل داد، همانند بوش دستورالعملهای انتخاباتی را نادیده گرفت. وی که محافظهکار محتاط و مهربانی بود، ناگهان به یک راستگرای افراطی و تفرقه افکن تبدیل شد. کامرون و بوش از وضعیتهای اضطراری و فوقالعادهای که در کشورشان و در سطح ملی اتفاق میافتاد، بهعنوان پوششی برای فعالیتهای سیاسی خود استفاده کردند. از آنجایی که سیاست دولت بوش پس از حملات 11 سپتامبر، نشأتگرفته از استراتژی نومحافظهکاران بود، این امر باعث شد که بوش تجربه خود را توجیه کند. این وضعیت فوقالعاده برای کامرون هم بهصورت خلاقانهتر و پیچیدهتری طرحریزی شده بود و پارلمانی معلق و کسربودجه وسیع در سطح ملی در انگلیس بهوجود آمد. وقوع هیچیک از این عوامل، بعید و کمسابقه بهنظر نمیرسید اما این مشکلات برای مردم انگلیس که اخیرا شاهد رشد و ثبات سیاسی و اقتصادی کشورشان بودهاند، باعث ترس و نگرانی شد. کاهش هزینههای دولتی به اندازه کافی مؤثر بود تا باعث خوشحالی دیوانهترین افرادی شود که در دهه80 میلادی طرفدار سیاستهای مارگارت تاچر بودند و 55درصد از رأی دهندگان را شامل میشدند.
آیا افراط گرایی سطحی و فرصتطلبانه کامرون باعث موفقیت وی میشود؟ سابقهای که بوش از این راه برای خودش فراهم ساخت، نشان میدهد که امکان دستیابی به این موفقیت وجود دارد اما فقط برای چند سال دوام میآورد. بوش در سال2004 میلادی بار دیگر به مقام ریاستجمهوری آمریکا انتخاب شد و میزان محبوبیت وی در میان مردم ایالات متحده تا اواسط سال2005 میلادی همچنان پایدار ماند. پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر، بعضی اوقات بهنظر میرسید که دولت بوش فقط با لفاظی توانست از انتقادهای گسترده در امان بماند؛ بدون اینکه افکارزیرکانه و توانایی مدیریتی اولیه و قانونگذاری هوشمندانهای داشته باشد که بتواند از سیاست دولتهای تاچر و ریگان حمایت کند.
یکی از دستیاران بوش در سال2002 میلادی در مصاحبه با خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز اظهار داشت که وی این موضوع را که منتقدان رئیسجمهوری آمریکا اعضای جامعهای هستند که پایه و اساس آن بر واقعیت استوار است، قبول ندارد. دستیار بوش در این رابطه گفت: هنگامی که ما اقدام به کاری میکنیم، واقعیت را بهوجود میآوریم و هنرپیشگان تاریخ هستیم. شما هم فقط بررسی میکنید که ما چه کارهایی انجام دادیم.بعضی اوقات هم رد پایی از خودپسندی و تکبر در دولت ائتلافی انگلیس مشاهده میشود. درحالیکه مردم انگلیس خواستار تغییر سیاستهای کشورشان هستند و برای دستیابی به این هدف رأی دادند اما کامرون میخواهد که دولتش بهطور معین و ثابت 5سال در قدرت باقی بماند.
هنگامی که انگلیس و آمریکا با مشکلات فراوانی روبهرو میشوند، مقامات دولتی برای رفع آنها به جاهطلبی و لفاظی روی میآورند. دولت بوش در سال 2005 میلادی بهدلیل وقوع توفان کاترینا و جنگ آمریکا در عراق، به دولتی بیکفایت تبدیل شد و میزان محبوبیتش که بهشدت کاهش یافته بود، هرگز بهبود نیافت.
چند ماه نخستینی که کامرون در قدرت بود، تقریبا بدون اینکه حادثه یا اتفاق بدی بیفتد، سپری شد اما نخستوزیر انگلیس باید با اقتصادی دست و پنجه نرم کند که در مقایسه با دوره ریاستجمهوری بوش، ضعیفتر است. کامرون احتمالا باید با رهبر حزب مخالفی که از او قویتر است، مبارزه کند و ائتلافش را راضی و خوشحال نگه دارد. اگر دیوید کامرون بتواند 5 سال نخستوزیریاش را مانند دوره ریاستجمهوری بوش به سلامت سپری کند، باید بگوییم که او واقعا خوششانس است.
گاردین