معلوم هم نیست کی این برق خیال دارد بیاید! راستی قدیمها مردم چهکار میکردند؟ آن زمان که برق به همه خانهها نیامده بود یا هنوز اختراع نشده بود، چهطوری لباسهایشان را صاف میکردند؟ اصلاً این کار را میکردند یا لباسهایشان را چروکچروک میپوشیدند؟
در همین فکرها بودم که مادرم با یک اتو آمد تو اتاق. گفت: « این کارت را راه میاندازد. اما خطرناک است، بگذار من برایت اتو میکنم!» و شروع کرد به اتوکردن. از تعجب داشتم شاخ در میآوردم؛ اتو بیبرق هم مگر داغ میشود؟ تازه اتویش سیم و دو شاخه هم نداشت! مادرم همینطور که به کارش ادامه میداد، برایم گفت که قدیمها از اتوهای زغالی استفاده میکردند. زغال را در منقل داغ میکردند و آن را در محفظه فلزی اتو میریختند و درش را میبستند. تا زمانی که زغالها داغ بودند، اتو هم کار میکرد. بعد از مدتی باید زغالها را با زغالهای تازه و داغ عوض میکردند.
***
پذیرفتن این موضوع که قدیمها به جای اتوی برقی از اتوی زغالی استفاده میکردند خیلی سخت نبود، اما این که هنوز هم در بعضی جاهای دنیا از اتوی زغالی استفاده میکنند دیگر برایم خیلی عجیب بود.
چند وقت پیش که به هند سفر کرده بودیم، همینطور که داشتیم در خیابان راه میرفتیم، چشمم به مردی افتاد که کنار دکهای نشسته بود و داشت زغال روشن میکرد. کنار دستش یک اتوی زغالی با در باز قرار داشت. مرد زغالها را روشن کرد، در اتو ریخت، درش را بست، رفت پشت دکه و شروع کرد به اتو کردن.
رفتم جلو و از او درباره این کارش پرسیدم. او که یک مرد جوان بود، برایم توضیح داد که در هند هم مثل همهجای دنیا، بعضی از آدمها شغلشان اتو کردن است، اما شیوه کار در این کشور با بقیه جاها فرق میکند. راستش هند کشور فقیری است و همه آدمها نمیتوانند مغازه داشته باشند. آنها بهجای مغازه، دکههای کوچک متحرک دارند؛ اتاقکهایی که زیرشان چرخ دارد و میشود بهراحتی آنها را اینور و آنور برد. آنها دکههایشان را کنار کوچهها یا خیابانها میگذارند و کارشان را انجام میدهند. دکههای اتوکشی هم از همین دکهها هستند. خب این دکههای کنار خیابان که نمیتوانند از برق استفاده کنند، پس مجبورند از اتوی زغالی استفاده کنند.
در حقیقت بدون اتوی زغالی شغل او معنایی نداشت. با خودم فکر کردم احتمالاً برای قدیمیها اتوی برقی مثل یک معجزه بوده است، اما حالا اتوی زغالی است که گرهگشای کار ما آدمهای امروزی شده!