مجموع نظرات: ۰
پنجشنبه ۷ دی ۱۳۸۵ - ۱۶:۴۷
۰ نفر

چهره به چهره با لاله صدیق؛ راننده‌ترین زن ایران: او در مسابقات سرعت در پیست آزادی تنها زنی بود که در کلاس 1600 شرکت کرد و اول شد

پیچ اول
از بچگی دوست داشتم کارهای بزرگ‌ترها را انجام بدهم. از 13 سالگی رانندگی را یاد گرفتم. پدرم رانندگی را یادم داد، حالا از دستم عذاب می‌کشد. سر نترسی داشتم. خیلی زود یاد گرفتم. خیلی هیجان داشتم. همه چیز را هم امتحان می‌کردم. دور زدن در سرعت، دستی کشیدن و... تا این که پایم به رالی باز شد. در دانشگاه یکی از بچه‌ها از رالی گفت. من اصلا نمی‌دانستم رالی چی هست و چه‌طوری برگزار می‌شود. پی‌گیر شدم و ثبت نام کردم. رالی سه روزه تهران- همدان- اصفهان بود.

 با یک خانم نقشه‌خوان در مسابقه شرکت کردم. تجربه خیلی خوبی بود. تا آن زمان کویر را ندیده بودم. چه برسد به این که در کویر رانندگی کنم. در آن مسابقه مقامی نیاوردیم، ولی به خاطر این که تنها راننده خانم این مسابقات بودم، از من تقدیر کردند و یک کاپ یادگاری هم جایزه دادند.
پیچ دوم
از تصادف جاده‌‌ای خیلی می‌ترسم. من که از خودم مطمئن هستم، ولی نمی‌دانم طرف مقابل در چه سطحی است. ممکن است در یک پیچی من با سرعت بپیچم، ولی او نتواند ماشین را جمع کند و فاجعه‌ای به وجود آید. در رانندگی همیشه وجدانم حاضر است. دلم نمی‌خواهد به خاطر تفریح و سرگرمی من، کسی تصادف کند و آسیب ببیند. خوشبختانه تا حالا که وجدانم ناراحت نیست، از این به بعد هم نمی‌شود.
پیش آمده که کسی مرابشناسد و برای رو کم‌کنی، جلوی ماشینم بپیچد، ولی من همیشه کوتاه می‌آیم. در یک تصادف خیابانی، فقط دو تا ماشین که به هم برخورد می‌کنند، آسیب نمی‌‌بینند. ممکن است چند تصادف دیگر هم بشود، به همین دلیل همیشه کوتاه می‌آیم. سرعتم را کم می‌کنم تا فکر کند ترسیده‌ام. این جوری خیلی بهتر است.
 پیچ سوم
من عاشق سرعتم. رالی‌های ایران دیگر ارضی‌ام نمی‌کند. عاشق پیست‌های فرمول هستم، این که گاز بدهم و جلو بروم. وقتی باخبر شدم بحرین مسابقه فرمول برگزار می‌کند، هر کاری کردم تا به آرزویم برسم. البته اولین بار فقط برای آشنایی با شرایط، پیست و برآورد هزینه‌ها رفتم. خیلی هم مرا جدی نمی‌گرفتند. مثل روزهای اولی که در رالی شرکت می‌کردم. بیشتر مردها می‌گفتند تو را چه به رالی، آن هم رالی بیابان و کویر. وقتی دیدند از همه آن‌ها زودتر به خط پایان رسیدم، زبان شان بند آمد و دیگر هیچ حرفی نزدند. در بحرین هم همین مشکل را داشتم، ولی وقتی در تمرینات از همه جلو زدم، تشویقم کردند که در مسابقات شرکت کنم.
پیچ چهارم
در هفت دوره مسابقات فرمول سه شرکت کرده‌ام و در شش دوره آن روی سکو بوده‌ام، یا دوم می‌شدم یا سوم. البته اگر تمریناتم بیشتر بود و با پیست آشنا بودم، می‌توانستم روی سکوی اولی هم بایستم. پیست اتومبیل‌رانی بحرین، پیچیده‌ترین پیست است. باید از روی تپه مارپیچ رد شوی. قلق پیست دستم نیامده بود. من پیست آزادی را مثل کف دستم می‌شناسم. می‌دانم کجا باید ترمز کنم، کجا بپیچم و کجا با چه سرعتی بروم، با این وجود خیلی راضی‌ام. مسوولان مسابقه‌ها هم خیلی راضی بودند، به عنوان تنها خانمی که در این مسابقات شرکت کرده، از من تقدیر کردند. یک کاپ کریستال هم جدای کاپ‌های مقام‌هایم، به من اهدا کردند.
پیچ پنجم
تا حالاچند بار دنده‌ام شکسته، ولی بدترین تصادف، سه ماهی خانه‌نشین‌ام کرد. گردنم به بدترین شکل ممکن شکست، تا یک ماه مشکوک به قطع نخاع بودم و انگشتان دست و پایم را نمی‌توانستم تکان بدهم. سه ماه تمام روی تخت بودم، فقط چشمانم تکان می‌خورد. کمرم هم، به خاطر این که روی آسفالت پیست کشیده شده بود، زخم شد. وضعیت خیلی بدی داشتم، به خاطر همین هم هست که مادرم همیشه با کارهای من مخالف است. ولی من خیلی پوست کلفت هستم. گفتم که من سر نترس دارم.
پیچ ششم
فعلا هم خیال خداحافظی ندارم. مسابقه در ایران که اصلا راضی‌ام نمی‌کند. تازگی‌ها یک دعوت‌نامه از فرانسه به دستم رسیده، که برای شرکت در رالی فرانسه، به مراکش دعوت شده‌ام. این رالی 10 روز تا دو هفته طول می‌کشد. آن‌جا دیگر رالی واقعی است، حالا مرد می‌خواهم که در این مسابقات شرکت کند و مقام بیاورد. مسابقه بزرگی است. از اوایل فروردین ماه برگزار می‌شود. همه هزینه‌ها هم با خودشان است؛ ماشین و تیم فنی. نقشه‌خوان فرانسوی هم دارم. خانمی است که تا حالا دو دوره در این رالی شرکت کرده و با تجربه است. مسابقه محشری است. همه چیز حرفه‌ای و سطح اول جهان است. 70 شبکه تلویزیونی این مسابقات را به صورت زنده، پخش می‌کنند. آرزویم شرکت در این رالی است.

کد خبر 12074

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز