این تنها فاجعه وضعیت موجود نیست بلکه فاجعه بزرگتر این است که کسانی یافت میشوند تا از سستی بهوجود آمده دفاع کنند و خواستار ادامه آن شوند. محمود عباس در مراسم بزرگداشت یاسر عرفات در رامالله هفته گذشته چنین گفت: جبهه پایداری و مقاومت، دروغی بیش نیستند و فقط سردادن شعار در کانالهای ماهوارهای است. روزنامه الشرقالاوسط روز بعد، گفته محمود عباس را در صدر صفحه اول خود قرارداد.
چند روز پیش از سخنرانی محمود عباس، دکتر صائبعریقات در همایش برگزارشده در مرکز و درو ویلسون در واشنگتن چنین گفت: تشکیلات خودگردان برای حل مشکل شهرکسازی که دولت اسرائیل بر ادامه آن پای میفشرد به دولت آمریکا وقت بیشتری میدهد.
دادن مهلت توسط صائب عریقات داستانی دارد که حتماً باید بازگو شود:
آمریکاییها پس از اینکه فلسطینیها را به بازی مذاکرات غیرمستقیم و پس از آن مستقیم کشاندند دریافتند که فلسطینیها به بن بست رسیده و دقیقاً در 26 سپتامبر گذشته یعنی روزی که نتانیاهو رسماً و آشکارا شهرکسازی را آغاز کرد همه برگهای برنده خود را از دست رفته دیدند.
حرکت نتانیاهو به مثابه ضربهای سخت بهصورت ابومازن و گروهش بود و ناچار شد که به دامن کمیته پیگیری صلح عربی در اتحادیه عرب چنگ اندازد. ولی حتی این کمیته که نقش محلل را بازی میکرد نتوانست برای تشکیلات خودگردان مشروعیت ایجاد کند. کمیته پیگیری عربی مهلتی یک ماهه به اوباما داد و در واقع مهلت یکماهه یعنی به پایان رسیدن انتخابات میان دورهای کنگره بود و هدف این بود که اوباما ازکارهای داخلی فارغ شود و به موضوع فلسطینیها توجه بیشتری نشان دهد. منتها این مهلت در 9 نوامبر به پایان رسید ولی ازسوی دولت آمریکا هیچ بیانیهای به سود فلسطینیها صادر نشد و این امر در حالی صورت پذیرفت که اسرائیل شهرکسازی را بهشدت دنبال کرده و تصمیم گرفت که در قدس اشغالی 1300 و در شهرک آریل یکی از بزرگترین شهرکها در کرانه باختری 800واحد مسکونی ایجادکند.
تنها کاری که اوباما انجام داد این بود که اعلام کرد اینگونه برنامهها به صلح کمکی نخواهد کرد و فرانسه و کشورهای اتحادیه اروپا تأسف خود را اعلام داشتند.
از آنجا که تشکیلات خودگردان برموضع آمریکاییها اتکا داشت تنها کاری که کرد این بود که اعلام کند مهلتی سه هفتهای میدهد گویی که کاخ سفید نیز در عید قربان همانند کشورهای عربی تعطیلی طولانی مدت دارد!
بهترین توصیف در مورد اوباما پس از شکستش در انتخابات میاندورهای کنگره این است که بگوییم او در 2سال باقیمانده ریاستجمهوریاش همچون اردکی لنگ خواهد بود. اوباما که در 2سال گذشته کاری به سود فلسطینیها انجام نداد با وجود حضور پررنگ جمهوریخواهان در 2سال آینده نیز هرگز کاری به سود آنها انجام نخواهد داد.
پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای موجب تقویت موضع بنیامین نتانیاهو که سرسختانه در برابر اوباما ایستادگی کرد خواهد شد.
نتانیاهو در پاسخ به گفتههای اوباما چنین گفت: قدس یک شهرک یهودی نیست، قدس پایتخت ابدی کشور اسرائیل است. در گزارشی که روزنامه الشرقالاوسط در2010/10/10 از تلآویو درخصوص همین واقعه منتشر کرد آمده که این سخن در صدر گفتههای نتانیاهو با هیلاری کلینتون قرار داشت. کارشناسان آگاه این موضوع را نوعی بالن آزمایشی برای نمایش ضعف اوباما تلقی کردند. برای اینکه از میزان خشم آمریکاییها مطلع شویم کافی است به مورد زیر توجه کنیم: کنگره در ماه گذشته برای افزایش حجم تجهیزات نظامی در انبارهای خود جهت ارسال به اسرائیل اعلام موافقت کرد و میزان آن از 800 میلیون دلار به یک میلیارد و 200میلیون دلار افزایش یافت.
نتانیاهو بهتر از هر کس دیگری میداند که اوباما پس از انتخابات میاندورهای چقدر ضعیف شده است. او همچنین از بیتدبیری و بیچارگی تشکیلات خودگردان نیز آگاه است. آگاهی داشتن نسبت به امور فوق موجب شده که نتانیاهو سقف درخواستهای خود را افزایش دهد. نتانیاهو یکبار از متوقف ساختن محدود شهرکسازی سخن میگوید و بار دیگر از شرط به رسمیتشناختن یهودی بودن کشور اسرائیل صحبت به میان میآورد و دیگر بار از شرطهای معامله امنیتی بزرگ با آمریکا که جزئیات آن به روزنامهها کشیده شده سخن میگوید. از نکات بسیار عجیب این است که نتانیاهو در دیدار 7ساعته با هیلاری کلینتون از موانع فراروی مذاکرات مستقیم و موضوع شهرکسازی سخن گفت ولی در بیانیه صادره پس از نشست از موضوع شهرکسازیها صحبتی به میان نیامده و فقط بر پایبندی آمریکا نسبت به امنیت اسرائیل تأکید شده بود.
به این نکته باید به خوبی توجه شود که نتانیاهو فقط آمریکا را مستقیماً مورد خطاب قرار میدهد و این ویژگی را شایسته فلسطینیها نمیداند. او حتی کشورهای میانه رو عرب را شایسته این مورد نمیداند. این بدان معناست که اسرائیل و آمریکا تولیدکننده هستند واجرای موارد توسط فلسطینیها و کشورهای میانهروی عرب صورت میپذیرد و کمیته پیگیری عرب باید عیبهای موجود را پوشش دهد.
همه گفتوگوها و تلاشها فقط درمورد امکان برگزاری مجدد مذاکرات دور میزند و با اینکه اوباما برای امضای توافق نهایی مهلتی
یک ساله را مطرح ساخته ولی هیچگونه بارقه امیدی دیده نمیشود و از قدس و از اشغالگری و موضوع پناهجویان هرگز صحبتی به میان نمیآید.
همه این موارد در حالی اتفاق میافتد که کرانه باختری روزبهروز کوچکتر میشود و مصر به سود اسرائیل محاصره غزه را کاملتر میکند و اسرائیل موضوع یهودی ساختن قدس و همه نقاط فلسطین و اخراج فلسطینیهای سال 1948 را بهشدت دنبال میکند.
انجام همه این موارد فقط یک هدف را در پی دارد: فرو بلعیدن فلسطین و نابود ساختن حضور عربی. کار به جایی رسیده که یکی از اعضای کنست به نام اربیه الداد خواستار آن شده که درماه دسامبر همایشی برگزار شود و طی آن اعلام شود که موضوع ایجاد دو کشور موضوعی منتفی است و کشور اردن به کشور قومی فلسطین تبدیل شود.
با وجود این همه رخداد، تشکیلات خودگردان و کشورهای میانهروی عرب همچنان در انتظار رسیدن به راه حل از سوی آمریکاییها هستند. آنها میدانند با وجود موازنه قوایی که فقط به سود اسرائیل است هرگز نمیتوانند به راه حل مناسب برسند. آنها با اینکه میدانند با این شرایط به جایی نخواهند رسید ولی با شدت هر چه تمامتر با جبهه پایداری و نیروی مقاومت در میافتند و مقاومت را نوعی دروغ میدانند و آن را واژهای میدانند که صحبت کردن از آن پیگرد قانونی دارد.
گفتنی است که پس از تشکیل دستگاه امنیتی پیشگیرانه در کرانه باختری و ایجاد هماهنگیهای امنیتی با اسرائیل، خشکاندن ریشه مقاومت به هدف اصلی تبدیل شده است. ابومازن و همدستانش از گزینههای دیگر همچون رفتن به شورای امنیت سخن میگویند و اگر شورای امنیت با وتوی برخی کشورها مواجه شد به مجمع عمومی سازمان ملل متحد خواهند رفت. آنها با مطرح ساختن این موارد به ریش همه ما میخندند و تلاش دارند بگویند که تصمیمگیرنده اصلی آنها هستند.
اکنون همه میدانند که تصمیمگیرنده اصلی، آمریکا و اسرائیل هستند زیرا آنها حقوق ابومازن و دار و دستهاش را میپردازند. آنها به خوبی میدانند که عرفات به قتل رسید چون بهرغم امتیازدهیها بر برخی اصول ثابت تأکید میکرد. پرسش مهم این است که آنها چگونه میتوانند تصمیمگیری کنند در حالی که تصمیم اصلی را آمریکا اتخاذ میکند؟
کسانی که گدایی میکنند حق انتخاب ندارند و بیشترین کاری که میتوانند به انجام برسانند این است که خواستههای طرف مقابل را قبول کنند.
السفیر- فهمی هویدی