همان شاعر مهربان و خندهروی کودک و نوجوان. متولد 8 شهریور سال 61 است و در تهران به دنیا آمده. اما به گفته خودش اصالتاً شمالی است. کبری بابایی نویسنده دو کتاب شعر است: «ستارهات گم شد» و «من آدم آهنی شدم». یک مجموعه شعر «دل کوچک مترسک» را هم در دست چاپ دارد که خیلی دوستش دارد. با این شاعر جوان گفتوگو کردهایم:
چه مدت است برای کودک و نوجوان شعر میگویید؟
اوایل شعرهایی که میگفتم مخاطب بزرگسال داشت، کمی که گذشت متوجه شدم که باید برای نوجوانها شعر بگویم و راهم را عوض کردم. اولین کارهای کودک و نوجوانم را در سال 81 نوشتم.
چهطور شد سراغ شعر رفتید؟ اولین باری که شعر گفتید چند ساله بودید؟
باید یک اعتراف بکنم. دبستان که بودم، برای خودم توی ذهنم، وقت بازی، توی مدرسه یا هر جای دیگری شعر میساختم. خیلی از این شعرها را حفظ میکردم و مدام تکرارشان میکردم. کلاس چهارم دبستان یک گنج بزرگ را کشف کردم یا بهتر بگویم کش رفتم! برادرم یک دفتر شعر داشت که توی آن شعر شاعران مورد علاقهاش را مینوشت. یواشکی میرفتم دفتر را برمیداشتم و با اضطراب شعرهایش را توی ورقه رونویسی میکردم. روز بعد آن را به مدرسه میبردم و توی کلاس برای بچهها میخواندم، میگفتم که شعر خودم است! آنها هم باور میکردند، حتی گاهی درباره معنیاش میپرسیدند و من هم یک چیزی سر هم میکردم. بزرگتر که شدم فهمیدم بیشترشان از حافظ و سعدی بوده! اما اولین شعر جدیام را از وقتی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدم گفتم. آن موقع 13 ساله بودم.
آثارتان در چه جشنوارههایی برگزیده شدهاید؟
کتاب اولم برگزیده جشنواره گام اول، پروین اعتصامی و کتاب سال مجلههای پوپک و سلام بچهها شد و کتاب دومم برگزیده انجمن فرهنگی ناشران و کاندیدای کتاب سال شد. یک مجموعه چاپ نشده برای جشنواره شعر فجر فرستادم و با آن هم مقام اول این جشنواره نصیبم شد. راستش را بخواهید جایزه گرفتن خوب است، ولی من از گرفتن جایزه هم خوشحال شدم و هم نگران، نگران اینکه آیا میتوانم در نوشتههای بعدیام یک گام جلوتر باشم؟
به نظر شما دنیای نوجوانها چه رنگی است؟
قرمز! فکر نکنید که پرسپولیسیام، نه! دنیای نوجوانی واقعاً قرمز گوجهای است! نه راهراه است، نه خالخالی! دلیلی هم ندارد، همین است دیگر!
چه توصیهای برای نوجوانها دارید؟
این سختترین کاری است که ممکن است کسی از من بخواهد! راستش توصیهکردن نه کار من است، نه اصلاً بلدم! فقط بلدم یک چیز را به نوجوانهای دوچرخهای توصیه کنم! خوشحال باشید، حتی وقتی که خیلی غصه دارید! من این کار را یاد گرفتهام! اولش خیلی سخت است، ولی وقتی یاد گرفتید، میفهمید خیلی مزه میدهد. چون میتوانید دو تا کار برعکس را با هم انجام دهید. خوشحال باشید، چون شاد بودن حق شماست. از هر فرصت کوچکی برای لبخند زدن استفاده کنید. لبخند زدن و خندیدن و قهقهه زدن از ته دل!