و چهطور پیش بروند و آن را چگونه به پایان برسانند. جوابگفتن به تمام این سؤالها و ارائۀ راهحل این مشکل، هدیۀ ما به شما به بهانۀ روز شعر و ادب فارسی است. در ادامه سعی میکنیم بهصورت پلهپله و جزئی، پیشنهادهایی به شما بدهیم که میتواند در سرودن یک شعر کامل کمکتان کند.
پلۀ اول: موضوع
سوژه، ایده یا همان موضوع، مادۀ اولیۀ موردنیاز برای خلق شعر است. از بین اینهمه موضوع که در دنیا وجود دارد، کدام را انتخاب کنم؟ این همان سؤال گیجکننده است که درست در ابتدای راه سرودن، همهچیز را خراب میکند. برای رهایی از این مشکل، تنها به چیزهایی فکر کنید که با آنها سروکار دارید یا تجربهشان کردهاید و موضوعهایی را که شناخت کافی از آنها ندارید، کنار بگذارید. سرودن از حس یک کارگر معدن برای کسی که در مبل خانهاش فرو رفته، کار راحتی نیست!
پلۀ دوم: احساس
احساس و عاطفه، مهمترین محرک و غنیترین منبع خلق بسیاری از شعرها است. احتمالاً بهترین نقطه برای آغاز سفر شاعرانۀ شما هم همینجا خواهد بود. پس همۀ توان عاطفی و حسیتان را جمع کنید و یکبار دیگر، موضوعهای مرحلۀ قبل را مرور کنید. برای این کار، خوب است که بهطور جزئی به علاقهها، تنفرها، آرزوها، دلتنگیها و... خود دقت کنید و آنها را زیر و رو کنید.
پلۀ سوم: انتخاب
حالا وقت انتخاب یک موضوع (از بین تمام موضوعها) است که یک حس خاص (از بین تمام حسها) نسبت به آن دارید. بعد از آن خودبهخود لوازم موردنیاز برای ادامۀ سفر مشخص خواهند شد. موضوعی را انتخاب کنید که با آن ارتباط بیشتری دارید و در عین حال بیشترین حس را نیز در شما برمیانگیزد.
پلۀ چهارم: تازگی حرفها
خب، حالا میتوانید اولین سطر یا حتی اولین بند شعرتان را به روی کاغذ بیاورید. فقط به این توجه داشته باشید که حرفهای شما نباید شبیه چیزهایی که قبلاً بقیه گفتهاند، باشد. مثلاً اگر میخواهید دربارۀ ماه شعری بگویید، گفتن جملههایی مثل این:
«ماه روشن یا روشنیبخش است»
«هلال ماه مثل داس است»
«ماه، مادر ستارههاست»
«ماه، دوست خورشید است»
نتیجهای تکراری و کلیشهای خواهد داشت. سعی کنید چیزی که مینویسید تازه و دستاول باشد.
بهترین کمک شما در این زمینه، توجه به حسها و تجربههای شخصیتان است که قبلاً به آنها اشاره شد. چیزی که تنها شما شنیده یا دیدهاید، میتواند برگ برندهتان در این زمینه باشد.
برای پیدا کردن این برگ برنده شاید لازم باشد که دیدهها و شنیدههایتان را دوباره و چندباره مرور کنید.
پلۀ پنجم: بیطرفی
سعی کنید سراغ صفتهای سیاه و سفیدی مثل «خوب» یا «بد» نروید و از قضاوت بیپرده و حکم صادر کردن راجع به آدمها، چیزها و اتفاقها دوری کنید. بهجایش سعی کنید تنها حس خود را نسبت به آن آدم، چیز یا اتفاق بهشکلی شخصی بهروی کاغذ بیاورید و بدون داوری و بد یا خوب خواندن این و آن، به تشریح و توضیح آن بپردازید. بگذارید هرکس با برداشتی که در نتیجۀ روبهرو شدن با حسها و حرفهای شما خواهد داشت، به قضاوت شخصیاش دست پیدا کند.
پلۀ ششم: پایانبندی
شعر یک نوشتۀ علمی یا سخنرانی نیست و قرار نیست نتیجۀ منطقی از آن گرفته شود. بنابراین سعی نکنید از حرفهایتان نتیجهگیری کنید. اشتباه خیلی از شاعران تازهکار این است که فکر میکنند «پایانبندی» همان «نتیجهگیری» است. شاعر، یک ابرقدرت و انسان غیرعادی نیست و ادعای حل مشکلها را ندارد. بنابراین بینگرانی از این که نوشتهتان مفید از آب دربیاید یا نه، آن را با یک جمعبندی حسی و نه صرفاً منطقی به پایان برسانید.
پلۀ هفتم: بازخوانی
حالا وقتش است که شعرتان را دوباره بخوانید و اشکالهایش را برطرف کنید. این مرحله، نقش مهمی در موفقیت شعرتان خواهد داشت. سعی کنید جملهها و کلمههای اضافی را که حذفشان لطمهای به شعر نمیزند، حذف کنید. مثلاً در جمله «من از راه آمدم تا که تو را ببینم» حذف کلمههای «من»، «از راه» و «تاکه» اخلالی در شعر ایجاد نخواهد کرد. هرجا که شعر از نظر روانی و راحتی خواندن با بقیۀ سطرها تناسب نداشت، کلمهای را با کلمۀ دیگر عوض کنید تا به نتیجۀ دلخواه دست پیدا کنید. حتی میتوانید قافیههایی در شعرتان ایجاد کنید. مثلاً در «آمدم تو را ببینم/ کنار تو بمانم» میتوانید با
قرار دادن کلمۀ «بنشینم» بهجای «بمانم» قافیهسازی کنید.
پلۀ هشتم: نام
شعر تمام شده، اما کار شما با آن هنوز به پایان نرسیده است. حالا موقع انتخاب نام شعر است. اسم شعر، مثل ویترین فروشگاه است. اگر دیدنش حس خوبی به آدم ندهد، کسی وارد فروشگاه نخواهد شد. بنابراین سعی کنید اسم تازهای برای شعرتان انتخاب کنید که در اولین نگاه جذاب بهنظر برسد.