صدام همه این نکبت و بدبختی برای ملت عراق را به بهانه «حفظ کرامت عرب» بهبار آورد. البته صدام همانقدر به کرامت عرب پایبند بود که به اسلام. صدام که همواره دشمنی راسخ خود را با اسلام و شعائر دینی پنهان نمیکرد، اما در شرایط دشوار تحریمهای کامل بینالمللی، از درج «اللهاکبر» بر پرچم عراق دریغ نداشت.
صدام فقط با همسایگان عرب و غیر عرب خود بد نبود، بلکه با مردم خود نیز خشن و نامهربان بود. صدام گرچه در جریان حمله به کویت 39 موشک به تلآویو شلیک کرد اما در سیاست داخلی و خارجی شاگرد مکتب رژیم صهیونیستی بود.
رژیم صهیونیستی با سیاست «نبود فلسطینیها یعنی نبود فلسطین و نبود فلسطین یعنی پایان مشکل» نسلکشی سازمان یافتهای را بر ضد فلسطینیها صورت میدهد. صدام نیز به تاسی از همین روش، بر ضد مخالفان خود مرتکب نسلکشی میشد. قتلعام شیعیان در جنوب عراق و قتلعام کردها در عملیات انفال و حتی خشکاندن چشمههای آب روستاهای کردنشین فقط بخش فاش شده جنایات صدام بوده است.
گرچه صدام به اتهام قتل 140 شیعه در روستای الدجیل عراق محاکمه و محکوم شد اما خود وی به قومیت و مذهب قربانیان توجهی نداشت. صدام حتی در ارتکاب جنایات نسبت به خویشان و بستگان خود نیز تردیدی به خود راه نمیداد.
ملاک برای کشتن و نکشتن، قوم و مذهب و رابطه خویشاوندی و سابقه رفاقت نبود، بلکه میزان اطاعتپذیری و نسبت قربانی با میزان پذیرش صدام ملاک اصلی بود.
صدام همانگونه که در سرکوب مردم عراق از روشهای اسرائیلی سرکوب فلسطینیها استفاده میکرد، در جنگ تجاوزکارانه با ایران نیز با روش اسرائیلی -حمله هوایی برقآسا به فرودگاهها- به ایران حمله کرد.
صدام خود را یک نظامی - سیاستمدار توصیف میکرد اما به واقع نه یک نظامی بود و نه یک سیاستمدار. وی زورگیری بود که اداره امور کشوری به نام عراق را در دست داشت.
آدمی مثل صدام در زمانی در عراق حکومت میکرد که ندای دمکراسی و حقوق بشر آمریکایی و اروپایی گوش فلک را کر میکرد و این ممکن نبود الا اینکه صدام در خدمت منافع آمریکا و اروپا بود.
صدام گر چه با شوروی قرارداد 20 ساله استراتژیک داشت اما اهداف آمریکا و اروپا را در منطقه تحقق میبخشید. نباید در این نکته تردید کرد که جنگهای تجاوزکارانه صدام بر ضد ایران و کویت، حضور نظامی آمریکا و انگلیس را در منطقه توجیه کرد و کرامت عربی که مدعای صدام بود را از بین برد.
اغراق نیست اگر گفته شود که صدام برای مسلمانان و اعراب یک نقطه ضعف و یک لکه ننگ بود. نکته آنکه با دفن صدام آثار پدیده صدام به این زودیها محو نمیشود. از زمان تاسیس عراق هیچیک از رهبران این کشور به مرگ طبیعی نمردهاند. صدام و حزب بعث بالغ بر چند دهه از ابزار خشونت استفاده کردهاند.
چنانکه مردم عراق در تعامل سیاسی و اجتماعی راهی جز ابراز خشونت بلد نیستند. همین ناآرامیهایی که در عراق شاهد هستیم برکنار از مقاومت در برابر اشغالگران، بخشی نیز ناشی از تربیت سیاسی دوره صدام است.
از طرف دیگر برخی رهبران عرب ریاکارانه با ابرازتاسف از مرگ صدام، از مرگ صدام به عنوان یک Dirty Bomb استفاده میکنند. این دسته از رهبران عرب، اعدام صدام را مرادف با «مرگ کرامت عرب» و «دسیسه علیه سنیها» معرفی میکنند.
غرب برای مقابله با جهان اسلام، Dirty Bomb شیعه- سنی را دامن میزند و برخی رهبران عرب نیز با مویه بر جنازه صدام، آتش بیار معرکه شدهاند.