آنها که لبیک گفتهاند و صهبای حج نوشیدهاند و طواف کعبه دل کردهاند و بر گرد خانهای که محاذات ببیتالمعمور و ضراح و عرش در آسمانهاست گشتهاند و درک عرفات و مشعر و منی کردهاند و قربانی کردهاند و از یوم ترویه تا عرفه و قربات و ایان تشریق را به اشراق نور الهی سپری کردهاند شاید بارها از خود پرسیدهاند روح این اعمال چیست؟
جسم این اعمال زیبا و خواستنی است و انسان را غرق لذت و بهجت میکند و شیرینی آن هرگز از کام جان بیرون نمیرود اما روح آن چه؟
آنچه تقدیم میشود بیانات عارفی دلسوخته معرفتجو و معارفگستر و اهل تحسس در زمانه ماست که دلها را بهسوی ظهور آماده میکند و در درون همه معارف اسلام امام را محور امور میبیند و چه زیبا؟ اسلامی که در علی(ع) و حج و قرآن مجسم شده است.
آری اگر خداوند فرمود و آتاکم من کل ماسألتموه در حج که رفتاری آخرالزمانی است همگان مطلوب خویش را که منجی همه عالم (و نهتنها عالم بشریت) است فرامیخوانند چرا که هرچه بخواهیم به ما داده شده است و حج نماد این اتی در برابر آن سؤال است و خواندن و تأمل در این بیانات بهاذن الله ابوابی از معارف زلال قرآنی و اسلامی بر خوانندگان خواهد گشود. از خداوند تبارک و تعالی توفیق حج ابراهیمی را برای همگان مسئلت دارم.
***
کل حج تمرین رفتار با امام(ع) است. در احادیث هم داریم که قالت فاطمة(س) قال رسولاللّه (صلىاللّه علیه و آله و سلم) مثل الإمام مثل الکعبة او مثل علی(علیهالسلام) مَثل امام(ع) مَثل خانه کعبه است، مردم در مناسک حج باید یاد بگیرند که چهجور باید با امام رفتار کنند، وقتی که میروند و خانه کعبه را طواف میکنند یاد بگیرند چهجور دور امام بگردند، دور امام چرخیدن یکجور کنایه است، یعنی مدام حواس انسان معطوف امام(ع) باشد، هفت بار دور خانه کعبه میچرخند سعی کنید حواسشان جمع باشد، کسی که مکه میرود به قصد خانه کعبه باشد، کسی دنیا میآید به قصد امام(ع) باید به دنیا بیاید.
بقیه چیزهایی که در مکه هست حاشیه بر اصل است؛ اگر مُحرم در یکی از مساجدی که در مکه هست وقتی میخواهد داخل برود به قصد خانه کعبه بروند، هر قسمت از ماجرا را که شما که نگاه کنید تمرین است برای یکی از رفتارهای با امام(ع).
ـ حج اکبر: ظهور امام زمان(عج)؛ در سوره توبه آیه3 داریم ـ سوره توبه با بسمالله شروع نمیشود ـ و أَذان من اللّه و رسوله الى الناس یوم الْحج الاکبرِ أن اللّه بری من الْمشرِکین و رسوله، ما یک حج داریم، یک حج اکبر داریم، حج معمولی آن حجی است که هر سال میروند، در حدیثی از قول امام صادق(ع) هست که حج اکبر ظهور امام زمان(عج) است، در حج معمولی مردم باید تمرین کنند تا در حج اکبر بدانند با خانه کعبه اصلی یعنی امام(ع) چگونه باید رفتار کنند. حج اصلی همان برنامه ظهور است.
ـ ابراهیم(ع) جزو صالحین بود و دنبال ظهور و یاد گرفتن رفتار در قبال امام(ع)؛ این حجی که الآن مردم میروند تمرین رفتار در زمان ظهور است، این تمرین نمادین که از زمان پدر ما آدم(ع) آغار شده و با پدر ملت اسلام ابراهیم(ع) قوام یافته و با پیامبر اعظم اسلام(ص) به کمال رسیده، تمرین چیست؟
ابراهیم(ع) جزو صالحین بود، طالب این نبود که بگوید: خدایا، یک خانه ساختم، به من یاد بده چگونه دور خانه بچرخم و یک رفتارهای خاصی انجام دهم! ایشان خانه کعبه را بنا کرد، ایشان دنبال ظهور امام زمان(ع) بود. ایشان جزو صالحین بود. رفتاری که به اسم مناسک حج از خدا درخواست میکند و میفرماید: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ، منظورشان این بود که خدایا، به من رفتار در قبال امام زمان را یاد بده که در قبال امام زمان میخواهم چهکار کنم؟ بعد خداوند یکسری رفتارهایی را به ایشان یاد میدهند.
ـ آخرالزمان تصویری واقعی برای عرفات، مشعر و منی؛ چرا خدا اینقدر برای حج قیمت قائل شده، چرا همه مردم اگر مستطیع باشند برایشان یکبار در همه عمر واجب است که حج بروند و حج برگزار کنند؟ همه باید یک رفتار انجام دهند، چرا این خیل مردم باید در سه بیابانِ به دنبال هم، یک بیابان به نام عرفات، مشعر و بعد منی جمع شوند، چرا سه مرحله باید جلو بروند؟ چرا در نهایت در منی باید به نمادهایی از شیطان سنگ بزنند؟
شما وقتی که این موضوع را دنبال میکنید، تنها تصویر واقعی که میتوانید برایش پیدا کنید آخرالزمان است؛ چند میلیون حاجی، قیافهها فرق میکند، اما لباسها همه یکی است، همهشان باید یکرنگ باشند، همه باید لباسهای خودشان را دربیاورند، به لباس جدیدی باید آراسته شوند. اول در عرفات مناجات میکنند، در عرفات باید تزکیه شوند شبی را در مشعر میگذرانند و صبح از آن عبور میکنند تا به سرزمین منی وارد شوند، در منی اولین کاری که انجام میدهند باید بروند به نماد شیطان سنگ بزنند، باید رمی جمره کنند و روز دوم و سوم هم که در منا هستند آن روزها هم باید بروند سنگ بزنند، هر روز باید بروند به هر سه نماد شیطان (جمرات) سنگ بزنند.
این رفتار کاملاً حاکی از رفتاری آخرالزمانی است، یعنی مصداق عینی آن را شما در آخرالزمان مییابید، مردم از این وضعیت زندگی معمولی که دارند هر کسی در هر شغلی هست، هر کسی در هر کسوتی هست، هر کسی در هر نوع خانوادهای دارد زندگی میکند، هر کسی زندگی برای خودش درست کرده، یکی در تکنولوژی غرق است، یکی در آموزش و پرورش مشغول است، هر کسی در یک کاری مشغول است، همه باید از آن حالت دربیایند، همه باید حرکت کنند، یک لباس باید داشته باشند، یعنی لباس سربازی امام زمان، لباس برای امام زمان، همه دست برای دعا بلند میکنند که خدایا پس امام زمان کی میآید؟ آن هم در عرفات و جالب است در عرفات تشریف میبرید نمیدانید که عموم فریادها برای امام زمان است، خدایا پس امام زمان کجاست؟
عمده دعاها در رابطه با امام زمان است، بعد عبور میکنند میروند به سرزمین منی که میرسند، جالب است از مشعر باید بیایند پشت مشعر، تا نیمهشب در مشعر باید جمع شوند، تا آفتاب طلوع کرد حرکت میکنند در منا میآیند برای اولین کاری که در منا انجام میدهند این است که باید به نماد شیطان سنگ بزنند، کی؟ وقتی که خورشید طلوع کرد، یعنی طلوع فجر، اسم ماجرای ظهور یومالله است، وقتی که یومالله طلوع کرد حرکت میکنند میروند و شیعیان اولین کسی را که نابودش میکنند ابلیس است، یعنی بهجای سنگ شیطان خود شیطان را پیدایش میکنند و سنگ میزدند.
ـ علت عظیم شمرده شدن حج (از باب تفکر صالحین)؛ چرا حج اینقدر عظیم شمرده شده، چرا خدا اینقدر دعوت کرده؟ یک حدیث در اول حیاتالقلوب هست، هر پیغمبری مأمور بوده که خودش با امام زمان آشنا شود و قومش را نیز آشنا کند، خودش به سمت امام زمان حرکت کند، قومش را نیز به آن سمت حرکت دهد. ابراهیم(ع) چهکار کرد، چهطور قومش را آشنا کرد و چهطور به سمت امام زمان حرکت داد؟ میگوییم در همین مناسک حج و این موضوع را باقی گذاشت، هر پیغمبری آمد گفت که این مناسک حج را بگیرید و دنبال کنید؛ حضرت رسولالله(ص) که تشریف آوردند فرمودند همین مناسک را دنبال میکنیم، چرا؟ این مناسک حج همان حدیث است که مردم را دعوت به امام زمان کنند.
بله این خیلی مهم است، مدخل ورود به بحث اگر تفکر صالحین باشد جالب است، انسان با تفکر صالحین آشنا شود، خواست کاری کند اینها را مطرح کند که یکچنین چیزی هست، تمام این پیغمبران یا جزو صالحین بودند و یا دوست داشتند میگفتند که خدایا ما را جزو صالحین قرار بده، همه پیغمبران دنبال امام زمان بودند، مأمور بودند که مردم را به امام زمان دعوت کنند، خب عملاً چگونه انجام دادند؟
شما در زندگی تمام پیغمبران به یک نماد میرسید و آن مناسک حج است، همهشان دنبال مناسک حج بودند، در حدیث داریم که همه دنبال امام زمان بودند؛ از جنبه دیگر شما پیدا میکنید که همه دنبال مناسک حج بودند، در صورتی که حدیث داریم که حجالاکبر همان ظهور امام زمان(عج) است.
اینها را کنار همدیگر بگذارید نتیجه میگیرید که حج باید در راستای همان دعوت به امام زمان و رفتار در قبال امام زمان باشد. چهطور میسر است، آیا امکان دارد؟ از این منظر که به حج نگاه کنیم و آن را تفسیر کنیم، در این صورت چیزهایی از مناسک باز میشود که واقعاً تعجب میکنید.
ـ سنگ عملی به شیطان بزنیم، نه سنگ نمادین؛ برای چه خدا اینهمه راه همه را میبرد که سنگ بزنند؟ مگر سنگ زدن به شیطان چهقدر اهمیت دارد؟ میبینید خدا خودش بزرگ شمرده اینهمه آدم را از اقصی نقاط جهان اینجا آورده تا به نماد شیطان سنگ بزنند، برای چه؟ چون هنگامی که سنگ میزنید تازه بحث شروع میشود که برویم سنگ عملی هم بزنیم، نه اینکه فقط سنگ نمادین بزنیم. مبارزه عملی با شیطان درس این حرکت است. شیطان در دوران ظهور نابود میشود تا بشر به حیات واقعی و آرمانی خود دست یابد.
حج نمادی از ظهور
حج نمادی از ظهور است. در قالب موضوع حج به ما یاد میدهند که چگونه با امام زمان رفتار کنیم. رفتارهای مختلف را به ما نشان میدهند؛ ظواهر اعمال حج از احرام تا طواف و سعی و وقوف و رمی جمرات و قربانی را شنیدهاید. آن چیزی که اهمیت دارد روح این صحنههاست. کل ماجرا نمادی از ظهور است.
شما نگاه کنید درباره قبله آیه قرآن هست که چهرههایتان را به سمت قبله قرار دهید. درباره امام زمان هم همین را داریم که به هر طرف که چهرهتان را قرار دهید، به هر طرف که رو میکنید، امام زمان را آن سمت میبینید، فأینما تولّوا فثم وجهُ اللّهِ، به هر طرف که رو کنید امام زمان را میبینید. خانه کعبه که قبله است نمادی از فأینما تولّوا فثمّ وجه اللّه است.
ـ در قبال آخرالزمان اول باید با مناجات و درخواست ارتقاء شروع کرد؛ خب در قبال امام زمان باید چهکار کرد؟ دارند به ما یاد میدهند. آقا! از خانه و زندگیات دربیا، مال هر محلی در هر کشوری، هر جایی هستی دست از زندگیات بکش، دست از موقعیت اجتماعی و مالی و خانوادگی و پست و مقام و زن و بچه و اموال دست از همه چیزت بکش، برو آنجا.
به آن حوالی که رسیدی لباست را هم عوض کن، یک لباس سفید بپوش، نه لباس معمول؛ یک لباس غیرمعمول، یک لباس غیرمعمول با رفتاری غیرمعمول، چون رفتارهای غیرمعمول نشان از آخرالزمان است.
در فضایی که با فضای زندگی معمولی بسیار تفاوت دارد، انسان خود این فضا را تجسم کند خیلی روی آدم اثر میگذارد. شما آنجا که میرسی قبل از اینکه مراسم حج شروع شود مدام میروید کنار خانه خدا در مسجدالحرام، انسان مدام نگاه میکند، ماجرا چیست؟ چرا به ما امر شده از زندگیمان دست بکشیم و به اینجا بیاییم، به این سمت با خدا صحبت کنیم.
قبله نماد وجهالله است. خدا میخواهد چه چیزی به ما یاد دهد. مدام انسان مینشیند، مناجات میکند، اخت میشود تا مراسمات شروع میشود. وقتی که افراد را در صحرای عرفات میبرند، میگویند از اینجا یعنی از صحرای عرفات شروع کن، خب باید چهکار کنیم؟ اینجا مناجات کنید. آنجا با خدا صحبت کنید. آنجا یک کوهی هست به نام جبلالرحمة ، وسط یک میدانگاهی است برای چه؟
ـ همه چیز در حج نماد است؛ کعبه نماد امام زمان(عج)، کوه جبلالرحمة نماد رحمت، آن سنگها (جمرات) نماد ابلیس؛ خب در عرفات میبینید این کوه سنگی بزرگ که آن وسط هست و پر از جمعیت هم میشود به آن میگویند جبلالرحمة، چرا؟ یکی میگوید آدم(ع) بر فراز این تپه پایین آمدند، یکی میگوید علتش آن است، با اینها کاری نداریم. کل حج نمادی از ظهور است. پس این جبل الرحمة یعنی کوه رحمت، این هم در ماجرای ظهور بهکار میآید.
جالب است، امام حسین(ع) مناجات معروفشان را ـ دعای عرفه ـ را جلوی آن کوه خواندند. خود مراسم حج هم از صحرای عرفات شروع میشود، اول شما در آن فضا میآیی، شروع میکنی مناجات کردن، انسان این نتیجه را میگیرد که چه جالب است، انسان در قبال آخرالزمان اول باید با مناجات، با درخواست، با تزکیه، با درخواست توبه، با طلب مغفرت، با دعا و درخواست ارتقاء شروع کند.
جالب است که در آن صحرای عرفات صداها بلند میشود، همه دارند دعای فرج میخوانند، همه دارند برای ظهور دعا میکنند در حالی که نمیدانند چرا دارند این کار را میکنند. یک گره عجیبی به امام زمان(عج) دارد، این را انشاءالله میبینید، چرا آن جبل الرحمة در عرفات؟ یعنی ابتدا خدا میخواهد بفرماید که ماجرا با رحمت شروع میشود، نگران نباشید. کوه رحمت در آن بیابان قرار داده شده، در آن بیابان مسطح وسطش یک کوه هست به نام جبل الرحمة، یعنی اگر هیچ چیز نباشد یک کوه رحمت خدا برایتان میفرستد در آخرالزمان نگران نباشید.
ـ در طلوع ظهور امام زمان باید به سمت شیطان حمله کرد؛ تا غروب آنجا مردم دعا میکنند ضمن اینکه مُحرم شدند و لباسشان را عوض کردند، همه تابع آن صحنهها هستند، بعد از محرم شدن که اعمالی انجام میدهند میآیند آنجا در صحرای عرفات.
بعد میآیند در مشعر، میگویند تا طلوع صبح شروع شد حرکت کنید بروید به سمت منی برای اینکه با ابلیس دربیافتید. چهقدر جالب است، در طلوع ظهور امام زمان(عج) باید به سمت شیطان حمله کرد. اولین کاری که خیل عظیم، آن دو سه میلیون نفر، که آنجا میآیند انجام میدهند، دنبال این هستند که بروند زودتر به نماد ابلیس سنگ بزنند. جالب است، همه چیز آنجا نماد است.
حالا کعبه نماد امام زمان است، آن سنگ هم نماد ابلیس است. این نماد بودن جالب است، خود آنها فینفسه چیزی نیست، آنها همهشان نماد است. بعد از اینکه انسان سنگ میزند
ـ شیعه دنبال باطنی پشت این ظاهر است؛ حجرالاسود ابتدا حجرالابیض بوده، بهتدریج شده حجرالاسود. اول سفید بوده، مشرکین و ملحدین که به آن دست کشیدند بهتدریج سیاه شده.
برخی به کم قانع میشوند و میگویند همین است و جز این چیز دیگر نیست. شیعه میگوید: نه، اینها نیست، پشت این ظاهر یک باطنی وجود دارد؛ هرچه میگردد آن باطن را پیدا نمیکند، به آن ظاهر هم راضی نیست، به آن ظاهر قانع نمیشود و از طرفی نمیتواند گمشدهاش را پیدا کند.
یک چنین ماجرایی آنجا هست. از هر منظری که نگاه کنید باز احساس میکنید که کم دارید. از منظر زیارت نگاه کنید در دلتان میگویی آخر یعنی چه، آدم که بخواهد بلند شود بیاید اینجا، در خانه خدا، دور کعبه بگردد و مدام بخواهد چه کسی را زیارت کند، خدا را؟! خدا که زیارتگاه نمیخواهد. بگویند برویم زیارت خانه خدا. شیعه میگوید برویم یا نرویم چه فرقی میکند؟| اگر بگوییم که ما میخواهیم برویم آنجا قبله را ببینیم، قبله دیدن ندارد.
اگر بگوییم میخواهیم برویم با خدا بیعت کنیم. بیعت با خدا مراسم نمیخواهد. اگر بگوییم میخواهیم یکسری از وظایف دینی انجام دهیم؛ خب اگر بخواهیم واقعیت را ببینیم برای خودمان خاصیت دارد. آدم احساس میکند برای اینکار توجیه ندارد مگر آنکه حقیقتی و سری ورای این ظواهر نهفته باشد.
ابراهیم(ع) درخواست میکند خدایا یک مناسکی برای من قرار بده که من اینجا در خانه تو با آن مناسک رفتار کنم. شیعیان با مناسک و با آن اعمال نمادینی که به عنوان حج هست نمیتوانند ارتباط برقرار کنند، چون با آن اعمال نمیتوانند ارتباط برقرار کنند و نمیفهمند یعنی چه، چون اگر بخواهند سطحینگر باشند نمیفهمند وگرنه برادران سنیام احساس میکنند حج همان چیزهای ظاهر است، همهاش همین است، به سرعت هم ارتباط برقرار میکنند.
شیعیان نمیتوانند با آن مناسک ارتباط برقرار کنند، برای همین چیزی که از قدیم یاد گرفتند یعنی مناجات، توسل، ارتباط روحی با اهلبیت(ع) برقرار کردن، دلدادگی، دل را روانه کردن، همان چیزهای قبلیشان را آنجا انجام میدهند، چیزهایی که در هیئتها، مساجد، چیزهایی که از قبل آموزش دیدند حالا آنجا چون از شهر و دیار خودشان و از کسب و کار فارغ هستند و تمام فکر آنجا هست راحتتر دل را و فکر را روانه میکنند.
در این جنبه بله موفق هستند، شاید بشود گفت به اندازه دو سه سال تهران بودنشان آنجا بهره میبرند از این توسلات و دلروانهکردنها و اینها، اما اسمش بهرهمندی از مناسک نیست. البته خداوند متعال به ایشان عطا میکند، موضوع این نیست که اینها چون مناسک نفهمیدند پس مثلاً حاجی نشدند و یا اجرشان ضایع شد! همین که ارتباط روحی برقرار میکنند خدا بسیار به اینها محبت میکند.
عرض بنده این است که به چه دیدی نگاه کنیم که مناسک برایمان معنا پیدا کند؛ در دور خانه خدا شما نگاه کنید مردم طواف میکنند چون نمیفهمند این طواف یعنی چه همانجا هم میروند در حال و هوای توسل و مناجات، در حال و هوای طواف نیستند، فکرشان در طواف نیست، فکرشان در مناجات است.
ما دعوت نشدیم به یکسری رفتارهای بیخودی. مسلماً اینها معنا دارد. حجّی که اینقدر مهم شمرده شده مسلماً معنایش هم مهم و عظیم است. خداوند که میفرماید دنبال لهو و لعب نباشید مسلماً خودش لهو و لعب برای مردم قرار نمیدهد. خداوند که دنبال تبیین آیات است، خداوندی که دعوت به تعقل و تفکر میکند مسلماً کار غیر عاقلانه انجام نمیدهد. پس در این مناسک حج خاصیتی هست؛ رمزش چیست؟ از چه رمزی انسان استفاده کند؟ عرض بنده متوجه این موضوع است.
ـ به حج از منظر نماد ظهور بودن نگاه کنیم؛ از یک منظر نگاه کنیم مناسک حج معنای عظیمی پیدا میکند و آن اینکه مناسک حج نمادی از آخرالزمان است.
این را حدیث هم داریم ذیل آیه سوم سوره توبه، و أَذان من اللّه و رسوله إِلَى النّاس یوْم الْحج اْلأَکبرِ أن اللّه بری مِن الْمشرِکین و رسوله.
ما یک حج داریم یک حج اکبر داریم. حج اکبر چیست؟ برادران سنی ما با این آیه خیلی راحت برخورد میکنند، میگویند حج هر چهار سال یک بار حج اکبر گفته میشود، مثل اینکه ما میگوییم هر چهار سال یک بار یک سالش کبیسه است، به جای 365 روز 366 روز است، آنها با این آیه هم خیلی راحت رفتار میکنند، میگویند: بله هر چهار سال یکبار حج، حج اکبر است اگر امسال نرسیدیم بیاییم سالی که حج اکبر است خودمان را حتماً برسانیم. حالا اهلبیت(ع) میفرمایند حج اکبر قیام امام زمان(عج) است.
اگر حج اکبر قیام امام زمان باشد حج اصغر چیست؟ یک ربطی باید با این داشته باشد، یک ربطی باید با قیام داشته باشد. اگر از منظر نماد ظهور بودن ما به حج نگاه کنیم فکر میکنم که حج معنا پیدا میکند و هر چیزی در جای خودش قرار میگیرد. علتها را آدم میفهمد.
ـ اول از ظاهر دنیا و از مادیات دربیایید (و محرم شدن)؛ میگویند که آقا از شهر و دیارتان دربیایید، همهتان در یک سرزمین به نام مکه جمع شوید، خب این نمادی از آخرالزمان است.
میگویند که آقا از هر شهر و دیاری که هستید بیایید به سمت مکانی که امام زمان(عج) هست. میگویند آقا باید محرم شوید؛ برای چه محرم شدن؟ لباسهایی که خودتان برای خودتان درست کردید و جورواجور و رنگارنگ است و نماد قومیّت و ملیّتتان است، نماد موقعیت شغلی و چه و چه هست اینها را دربیاورید.
همهتان یکلباس شوید. دو تا پارچه که ندوخته باشید. سفید باشد، یکی را دور کمرتان ببندید، یکی را روی دوشتان بیاندازید، یعنی از ظاهر دنیا و از مادیات دربیایید. در آن زمان ظهور دنیا تمام میشود. آنجا به ما یاد میدهند از دنیایتان دربیایید و با این موضوع وارد ماجرای جدیدی میشویم.
ـ عرفات: پاک شدن از گناهان و رذایل (تزکیه در روز عرفه)؛ خب چهکار کنیم؟ این کار را کردی، محرم شدی؟ بیایید همهتان بروید در صحرای عرفات. چرا عرفات؟ اول معرفت کسب کنید، درباره آخرالزمان هفتاد بار در قرآن هست که اول ایمان، بعدش عمل؛ هفتاد بار در قرآن این موضوع آمده.
جالب است، وقتی محرم شدیم، یعنی دست از دنیا کشیدیم حالا میفرماید بیایید بروید در صحرای عرفات. اول تزکیه، آنجا به دعا و مناجات و تزکیه بپردازید. در صحرای عرفات نیاز است تفکر کنید، توبه کنید، خودتان را از افکار بیخودی تزکیه کنید و جالب است، میفرماید آن روز عرفه مطمئن باشید خدا گناهانتان را پاک کرد.
پس موضوع اول پاک شدن از گناهان و رذایل است. موضوع اول تزکیه است. میفرماید مطمئن باشید روز عرفه گناهانتان پاک شده. این جالب است، اگر کسی شک کند که روز عرفه گناهانش بخشیده شده یا نه، خود آن گناه است.
انسان حتی شک نباید کند. پس بعد از اینکه از دنیا درآمدیم قدم اول تزکیه است، توبه است، معرفت است. بعد از اینکه این کار انجام شد تا غروب روز عرفه حاجیها در صحرای عرفه هستند از حوالی غروب حرکت میکنند به سمت صحرای دومی یعنی صحرای مشعر.
ـ مشعر: نماد یومالله ظهور (مطلع الفجر)؛ در آنجا تا صبح هستند و منتظرند که بعد از طلوع آفتاب به سمت صحرای سوم حرکت کنند. چرا بعد از طلوع آفتاب؟ چرا بعد از طلوع آفتاب؟ طلوع آفتاب نماد چیست؟ نماد مطلعالفجر یعنی زمان ظهور امام زمان(عج). جالب است، یعنی قبل از ظهور خودتان را آماده کنید، قبل از طلوع امام زمان(عج) خودتان را آماده کنید.
چرا میگویند اول بیایید در عرفات و بعد در مشعر؟ یعنی مشعر نماد یومالله ظهور است، نماد مطلعالفجر است. قبل از اینکه وارد ظهور امام زمان شوید خودتان را تزکیه کنید، هم معرفت پیدا کنید، هم تزکیه کنید، هم توبه کنید و در آخرالزمان در شرایطی قرار داده میشوید که پاک میشوید. حوادث آخرالزمان برای پاک شدن مؤمنین است. اگر انسان از این دید اینطوری به مناسک نگاه کند خیلی معنا پیدا میکند.
ـ منی: ورود به صحنه کارزار با شیطان؛ انسان بعد از آن با طلوع آفتاب وارد سرزمین منی میشود. بعد از مطلعالفجر انسان بیاید وارد سرزمین منی شود یعنی چه؟ یعنی با ماجرای ظهور انسان وارد کارزار شود، این موضوع دوم است: ورود به صحنه کارزار با شیطان در منی، به سمت نمادهای شیطان (جمرات)، میروید که سنگ بزنید. دارند چه یاد میدهند؟
میگویند ای مسلمانها، بعد از مطلعالفجر که در آینده خواهد بود شما باید وارد کارزار شوید و با نمادهای شیطان بجنگید. خب، این نماد خیلی ساده شده، سنگ بردارید بزنید. برای اینکه همه بتوانند انجام دهند این نماد است. شما مطلب را بگیرید تمرین کنید؛ این نماد برای همه مسلمانها واجب است.
ما در این صورت قیمتش را میفهمیم که چرا واجب است؟ چرا در کنار نماز و روزه و زکات و این قبیل چیزها قرار داده شده. در آنجا سه روز که انسان میماند هر سه روز باید سنگ بزند، سه تا نماد هم هست. سه تا سنگ؛ یعنی باید جنگید. خب زدی، سه روز جنگیدی؟ این نماد این است که جنگهای زمان ظهور طول میکشد.
باید بروی در میدان و به مظاهر ابلیس سنگ بزنی، با مظاهر ابلیس باید بجنگی و دربیافتی. وقتی به مظاهر ابلیس سنگ زدی تمام شد، خب اینجا شما کارتان نسبتاً تمام شده، میروید یک قربانی میکنید و موهای سرتان را میتراشید، به این حالت میآیید میروید سمت کعبه، یعنی تا وقتی که ابلیس و نماد ابلیسی و مظاهر ابلیسی وجود دارد آدم چه انتظاری دارد که از امام زمان بهره ببرد. اول انسان باید با نمادهای ابلیس و با مظاهر ابلیس بجنگد.
اینها را پس بزند وقتی که اینها تمام شد، خب کارتان تمام شد حالا بیایید برویم مکه، این بیابانها در جوار مکه هست، میگویند حالا برویم مکه و بقیه اعمالتان را در مکه بجا بیاورید. این سه تا بیابان که آدم عبور میکند این یک نوع نماد است که سیرش هم به دنبال هم هست.
ـ طواف: زندگی یعنی پروانهوار به دور امام زمان(ع) چرخیدن؛ این موضوع سوم است. وقتی میروید در مکه، به نوعی ادامه ماجرای آن سه تا صحرا است، به نوعی داستان دیگری است، باز درباره امام زمان(عج). به اینکه آقا شما باید پروانهوار دور امام بچرخید، از جنبهای داستان ظهور است، از جنبهای داستان کل زندگی است.
میگوید آقا پروانهوار دور امام بچرخید. دارند به انسان یاد میدهند وقتی انسان عمره میرود با آن سه تا صحرا کاری ندارد، فقط در خود مکه هست اعمال داخل مکه را انجام میدهد، یعنی فقط درس زندگی را میگیرد، در حج تمتع انسان علاوه بر درس زندگی درس ظهور را نیز میگیرد.
آدم میرود دور خانه کعبه میچرخد تا یاد بگیرد همیشه پروانهوار دور امام(ع) بچرخد زندگی یعنی این. قبله انسان نماد امام زمان(عج) است، نماد وجهالله است و انسان باید پروانهوار دور آن بچرخد، نمازش را باید به آن سمت بخواند بیعتش را باید به آن سمت انجام دهد، به آن سمت سلام کند، به سمت حجرالاسود که میایستند سلام میکنند، میگویند سلام به حجرالاسود یعنی سلام به خدا و بعد طوافها را از اینجا شروع میکنند.
جالب است انسان خدا را کعبه نمیداند، یعنی امام زمان را هم خدا ندانید، جالب است همانطور که فرمودند صورتهایتان را به سمت قبله قرار دهید، در آیه قرآن هست وجههایتان را، صورتهایتان را به سمت قبله قرار دهید، همینطور درباره امام زمان مطرح میشود درباره ظهور گفته میشود أَینما تولُوا فثم وجه اللّه، حالا این مکه چون نماد است، یک جا همه باید صورتشان را به آن سمت کنند، ولی در ماجرای اصلی دیگر این نماد نیست، امام زمان(عج) دیگر نماد نیستند، انسان در زمان ظهور به هر سمت نگاه کند به معجزه امام(ع)، امام را در پیش روی خود میبیند. خیلیها میگویند دور خانه کعبه بچرخیم یعنی زندگی این است همیشه باید دور امام(ع) بچرخیم.
ـ سعی بین صفا و مروه: در زندگی دنبال قرب به اهلبیت(ع) و معرفت اهلبیت(ع) بودن، این موضوع چهارم است. خیلیها میگویند سعی بین صفا و مروه کنید، به خاطر آب آوردن، اگر این در زمان ظهور باشد به چه صورت میشود؟
یعنی به خاطر امام(ع) بدو، حرکت بکن، ولو شده مسافت دو تا کوه را چند بار هم بروی، خسته نشو، بدو، ولو قسمتی را هم شده به حالت نیمهدویدن (هروله) بدو؛ حرکت کن در جستوجوی آب، آب نماد چیست؟ آب نماد علم است، آب نماد معرفت است.
بگرد دنبال آب ولو مسافتهای طولانی. بین صفا و مروه حدوداً چهارصد متر است، مسافت حدود سه کیلومتر است؛ در آن شلوغیها نگران نباش، به کثرت هم کاری نداشته باش، شما به جستوجوی آب این رفتار نمادین را انجام بده. میگوید ای انسان در زندگی همیشه اینطوری باش، دنبال قرب اهلبیت(ع) باش.
نه اینکه برو دو تا کوه را پیدا کن بین آن دو تا کوه بچرخ، نه این دو تا کوهی که قرار داده شده، بین این دو تا کوه شما رفتار نمادین جستوجوی آب را انجام بده، ولی در آن محدودههایی که برایت قرار داده شده در قرآن، در احادیث اهلبیت(ع)، دنبال قرب اهلبیت(ع) بگرد، دنبال معرفت اهلبیت(ع) بگرد، در آن جایی که برایت قرار داده شده، نه اینکه خودت بروی یک کتاب غربی و شرقی پیدا کنی بگویی خب من این را انتخاب کردم بگردم ببینم چه علومی در آن هست!
اینطوری نه، انسان میرود آنجا دور خانه کعبه اول هفت دور طواف میکند، بعد میآید سعی بین صفا و مروه میکند، دوباره میرود هفت دور دیگر طواف میکند، یعنی اول برو با امام آشنا شو، یاد بگیر پروانهوار دور امام بچرخی، یاد گرفتی؟ بله، حالا برو معرفت پیدا کن، انسان میرود معرفت پیدا میکند، معرفت پیدا کردی؟ حالا باز برو پروانهوار دور امام بچرخ. یعنی هفت دور دوم به لحاظ اینکه معرفت باید داشته باشی از هفت دور اول قاعدتاً باید متفاوت باشد. به این صورت این میشود درس زندگی.
ـ خلاصهای از منظر نماد ظهور بودن حج و نکاتی در مورد برخی از اعمال حج؛ پس در ماجرای حج تمتع به چه صورت میشود؟ بعد از اینکه انسان از عرفات میآید وارد مشعر میشود و بعد در منا، یعنی بعد از اینکه دنیا تمام میشود و انسان وارد سرزمینهای ماقبل ظهور میشود، در خلال صحنهها تزکیه میشود، از مدت طلوع خورشید امام زمان(عج) انسان وارد کارزارهای زمان ظهور میشود و با مظاهر شیطان درگیر میشود، بعد از آن میگویند آقا صحنه عوض میشود، از صحنه کارزار دربیا برو در شهر کنار خانه کعبه.
جالب است وقتی که یومالله ظهور آن جنگهای زمان ظهور تمام میشود، میگویند حالا ملک عظیم میخواهد راه بیافتد، آن ملک بسیار زیبای اهلبیت(ع) میخواهد به راه بیافتد، یعنی فضا عوض میشود، فضای جنگ تبدیل میشود به فضای بسیار زیبای بهشتگونه.
آنجا هم میگویند از این صحراهای بیآب و علف و فضای جنگی، فضایی که باید دنبال نمادهای شیطان باشیم و آنها را بزنیم دربیا، بیا داخل شهر، بیا در آبادی، بیا در جوار کعبه. بعد شمای حاجی مظاهر شیطان را سنگ زدی و فضا برایت عوض میشود، میآیید کنار خانه کعبه، آنجا باید چهکار کرد؟
میگویید: خب ما فقط یاد گرفتیم به شیطان سنگ بزنیم، ماجرای شیطان تمام شد، حالا یاد بگیر که دور امام(ع) بچرخی، حالا بیا دوباره زندگی کن، یک زندگی را شروع کن؛ باز به همان ترتیب، مردم وقتی جنگها تمام میشود میآیند میگویند مولا جان! سلامعلیکم، حال شما چهطور است؟
الحمدالله، خدا را شکر که خداوند توفیقمان عطا کرد بالاخره ظهور شما را درک کردیم و الان در جوار شما هستیم، میبینید که آنهایی که عاقلترند چه رفتاری دارند، انسان سعی میکند در زمان ظهور آن رفتار را در قبال امام(ع) تقلید کند.
بعد میبیند آنها علاوه بر آن رفتاری که انجام میدهند دنبال معرفت امام(ع) هستند، دنبال علوم امام(ع) هستند، میروند همین این کار را هم انجام میدهند، یعنی اول آشنا شدن با امام(ع) یاد بگیرند که چهجور رفتار کنند، بعد دوباره میآیند معرفت پیدا کنند در صحنههایی معرفتشان نسبت به امام(ع) زیاد میشود، سپس با معرفت بیشتر وارد عرصه همنشینی با امام(ع) میشوند.
این خلاصهای است از اینکه ما از منظر نماد ظهور بودن به مناسک حج نگاه کنیم، واقعاً هم همینطور است ابراهیم(ع) تمام همّ و غمّشان ظهور بوده، طبق آیات و احادیث. خداوند میفرماید ما از اولواالعزم من الرسل پیمان غلیظ گرفتیم، در حدیث گفته شده از ایشان درباره امام زمان(عج) پیمان گرفته شده، یعنی تمام زندگیشان تمام همّ و غمّشان ظهور امام زمان بود، خب چرا کسی نمیآید، مسافتهای طولانی از عراق راه بیافتد زن و بچهاش را ببرد در مکه، در آن بیابانی که آن زمان بوده زن و بچهاش را آنجا بگذارد و چهار تا دعا کند و برگردد این اصلاً منطقی نیست مگر علت موجّهی داشته باشد، این آقا که مدام دنبال امام زمان است این رفتارش چه ربطی با امام زمان پیدا میکند، مگر اینکه اینطوری توجیه کنیم بگوییم که کل این رفتار نماد است، ایشان میخواهد به آیندگان یاد دهد، علت اینکه دارد اجازه میگیرد میگوید خدایا! اجازه میدهی؟ توفیقم عطا میکنی یک نمادی اینجا درست کنم؟ همه آیندگان را وادار میکنی این نماد را انجام دهند؟
تا زمانی که خب به امام دسترسی پیدا کنند امام زمان اجازه میدهی که ولو در قالب نمادین رفتار در قبال امام(ع) را تجربه کنند، جالب است از این منظر قسمت به قسمت مناسک حج معنا و قیمت پیدا میکند، خیلی هم قیمت دارد؛ حالا اگر از این منظر نگاه نکنیم، شما باید برای هر قسمت به سختی یک معنایی بچسبانید و قسمتهای مختلف را نمیتوانید کنار همدیگر بگذارید، چون ارتباطی با همدیگر ندارد.
ـ حاجی یعنی سرباز و یاور امام زمان(ع)؛ به تعبیری حاجی یعنی سرباز امام زمان، حاجی یعنی یاوران امام زمان، در این دنیا میروند این رفتار نمادین را انجام میدهند تا در زمان ظهور بیایند این رفتار نمادین را به صورت واقعی انجام دهند.
ـ حج مانور ظهور است؛ حج مانور ظهور است، اگر با این واژه بگوییم جالب میشود، حج مانور ظهور است. در مانور چهطور تیر مشقی میدهند و یک رفتارهای قراردادی و نمادین انجام میدهند، میگویند آن تپه روبهرو دشمن آنجا هست، حالا واقعاً دشمن نیست، بیینید آنجا دشمن هست، آن چند نفری که آنجا هستند دشمن هستند، شما حمله کنید آن تپه را بگیرید، چه خودی و چه دشمن تیرهایشان مشقی است، میگوییم خب چرا این کار را انجام میدهیم، چرا برای یک مانور اینقدر پول خرج میکنیم؟
چون در مانور حس جنگ به ما دست میدهد، حال و هوای جنگ به ما دست میدهد، ما یاد میگیریم، نیروهایمان را تمرین میدهیم، تجربه میکنیم، نقشههای جنگیمان را بررسی میکنیم، بهترین نقشهها را ما آنجا پیاده میکنیم و در مجموع آمادگی رزمیمان زیاد میشود.
پس اینکه پول خرج میکنیم مانور میگذاریم پولمان حرام نمیشود، تمام ارتشهای دنیا این منطق را دارند و برایشان منطقی است، چرا میگوییم برای ظهور امام زمان(عج) مانور منطقی نیست؟! چرا میگوییم شیعه نباید آموزش ببیند؟!
نه، شیعه باید آموزش ببیند، تمام مسلمانها باید آموزش ظهور ببینند و این موضوع به صورت حج برایشان واجب است؛ خداوند برایشان واجب قرار داده. همانطور که نماز و روزه را واجب قرار داده، مانور ظهور را هم برایشان واجب قرار داده.
میگوییم که درست است، واقعاً این موضوع نزد خدا قیمت دارد، نزد اهلبیت(ع) قیمت دارد وگرنه خدا نیازی به مانور من و شما ندارد، اینکه بخواهیم برویم به بیابانی به نام مکه، در آن گرما و در آن شرایط! نیازی نداریم.
ـ جبل الرحمة، نماد کوهی از رحمت در حوادث آخرالزمان؛ عرفات جای ریختن رذایل است، آنجا باید انسانها از رذایل پاک شوند تا بروند سراغ قسمتهای دیگر. در وسط صحرای عرفات این کوه جبل الرحمة جلب توجه میکند، یعنی چه؟
یعنی درون حوادث آخرالزمان که قرار گرفتی، در آن فضایی که انسانها باید تزکیه شوند یادتان باشد خدا کوهی را از رحمت قرار میدهد، فکر نکنید که رها شدید، فکر نکنید که آن صحنهها همهاش عذاب است! شما گرداگرد کوهی از رحمت قرار دارید، در این شرایط از رحمت خدا مأیوس نشوید. خیلی جالب است.
اینهایی که عرض کردم کلیاتی است که انسان در آن برود، جزئیات را هم میتواند بهدست بیاورد که چه ربطی به نماد ظهور بودن دارد؟ آدم از این منظر که نگاه میکند حج برایش قیمت دارد، یک وقتی انسان دور خانه کعبه دارد طواف میکند خود آن طواف برایش قیمت دارد، نه اینکه من که طواف را نمیفهمم پس گریزی بزنم به مناجات!
این رفتار مثل چه میماند؟ یک سخنران بالای منبر دارد صحبت میکند میبیند مردم دارند چرت میزنند، میگوید پس گریزی بزنیم به کربلا؛ نه، مناسک حج نیازی به گریز ندارد؛ خودش بهقدری پرقیمت است که نیازی ندارد که ما گریزی بزنیم به مناجات. اگر خود مناسک را بفهمیم یعنی چه، آنقدر قیمت دارد، آنقدر قیمت دارد که انسان حاضر نیست به این راحتی رها کند.
ـ حجرالاسود، نشانی از پیمان ما در عالم ذر است؛ از ما پیمان گرفتند که در دنیا که میآییم برای امام(ع) زندگی کنیم، نشان آن پیمان حجرالاسود است؛ حجرالاسود کنار خانه کعبه هست. حجرالاسود نشانی از پیمان ما در عالم ذر است، آن نشان را کنار نماد امام زمان گذاشتند، انسان بیاید نگاه کند چرا حضرت رسولالله باید کنار خانه کعبه باشد؟ چرا صد متر آنطرفتر نباید باشد؟
مدام به نشان نگاه کند، مدام نگاه کند به نماد. اینها چه ربطی به هم دارد؟ ما پیمان بستیم، باید دنبال مولایمان باشیم. مدام میخواهند به ما تذکر دهند، حواستان باشد. مدام به حجرالاسود میرسیم تجدید پیمان میکنیم، همان پیمانمان را تجدید میکنیم؛ که چه شود؟ دور خانه کعبه بگردیم، ما اصلاً برای همین به دنیا آمدیم.
این را آدم بیشتر فکر کند، یعنی ماجرای ظهور اینقدر مهم است برای نظام الهی؟ از آن پیمان الستمان ما باید به یاد امام(ع) باشیم، در دنیا هم که پا میگذاریم باید زندگیمان دور امام(ع) چرخیدن باشد، پروانهوار دور امام(ع) چرخیدن باشد. واقعاً معنای زندگی این است؟ خدا از ما این را خواسته؟
خوب آدم روی این موضوع فکر کند، روی جنبههای این ماجرا فکر کند، قبل از اینکه به موسم حج برسد آدم مدام این را تمرین کند که وقتی مراسم اصلی خود حج رسید آدم دیگر زرق و برق اطراف و نمای ساختمان و چه و چه برای انسان جلب توجه نکند، قبلاً دیده باشد بگوید خب قبلاً دیدم دیگر، در حال و هوای مناسک باشد.
ـ هفت طواف برای هفت جلوه امام(ع)؛ در قرآن داریم که و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم ، یا رسولالله! علاوه بر قرآن عظیم ما به شما سبع مثانی عطا کردیم. در احادیث داریم که اهلبیت(ع) میفرمایند که سبع مثانی ما هستیم، جالب است.
بعد اسامی اهلبیت هفت تا اسم است، مثلاً اسم محمد سه چهار بار تکرار شده در چهارده معصوم(ع)؛ اسم علی، فاطمه، حسن، حسین، موسی، جعفر. هفت تا اسم است. به عبارت دیگر هفت جلوه، هر جلوه را انسان یک بار طواف میکند، در مجموع میشود هفت بار طواف، یعنی آقاجان! به هر جور جلوه کنی ما دور شما میگردیم، حالا خودمانی میخواهیم صحبت کنیم، اگر در لباس جنگی باشید ما گرداگرد شما هستیم، اگر در لباس پادشاهی باشید ما گرداگرد شما هستیم، اگر در لباس غیبت باشید، اگر در لباس دوست باشید، در هر هیئت و لباسی باشید و به هر صورتی که ظاهر شوید ما با شما هستیم؛ ما در عالم ذر پیمان بستیم، در دنیا که آمدیم این تمرین و این مانور را انجام دهیم، اینکه ما با شما باشیم. احتمال دارد که هفت دور طواف به دور خانه کعبه به این خاطر باشد.
ـ هفت بار سعی بین صفا و مروه، هفت معرفت برای هفت جلوه امام(ع)؛ هفت جلوه هفت تا معرفت هم نیاز دارد، سعی بین صفا و مروه هم هفتتا است، هفت بار رفت و آمد بین صفا و مروه. انسان یک بار میرود به دور خانه کعبه هفت دور میچرخد اخت شود، بعد میآید هفت نوع معرفت پیدا کند، دوباره میرود آن هفت نوع جلوه را با معرفت طواف میکند.
پس اگر از این جنبه نگاه کنیم این هفت بار طواف تکرار نیست، اینها تکرار نیست، حتی هفت دفعه دوم یا هفت دفعه اول باز هم تکرار نیست، چون هفت دفعه اول آدم معرفتش زیاد نبود، رفته نمادی از معرفت را کسب کرده، حالا با معرفت آمده دوباره میخواهد هفت دور دوم را دنبال کند. اگر مثانی به معنای دو باشد سبع مثانی یعنی دو تا هفت تا، تعداد طوافها هم دو تا هفت تا است.