این گورخر کمیاب به گفته مسئولان محیطزیست فارس به هوای تناول علوفه تازه، قصد عبور از حصار فلزی آن منطقه را داشت، ولی در میان سیمهای مشبک به دام افتاد و تلف شد. در ظاهر مسبب اصلی مرگ این حیوان که در فهرست قرمز انقراض قرار دارد، خشکسالی بود. گورخر بینوا شاید با این تصور که آن سوی حصار باران بیشتری باریده و علفهای تازه روییده است، خطر گیر افتادن و مردن در میان حصار فلزی حائل را به جان خرید.
مرگ غمانگیز این گورخر موضوع مهم دیگری را یادآوری میکند و آن هم چیزی جز تداوم خشکسالیهای پیاپی در استان پیشتر حاصلخیز فارس نیست.
نیازی نیست که چند ده سال به عقب برگردیم تا به یاد بیاوریم این منطقه چه روزهای پربارش و حاصلخیزی داشت؛ حتی وجه تسمیه تنگه «الله اکبر» نیز تحتالشعاع همین موضوع بوده است، چرا که به گفته اهالی، هر غریبهای که به این بخش از دروازه ورودی شیراز میرسید و چشمانداز باغها و رنگهای الوان زمینهای این شهر را میدید، بیاختیار و از سر شگفتیالله اکبر میگفت. ورق زدن آرشیو روزنامهها نیز ما را با این واقعیت روبهرو میکند که تا چند سال پیش از شدت سیلاب و برف در استان حالت فوقالعاده و اضطراری اعلام میشد.
در دهه 60خیابانهای شیراز تا چند روز دچار آبگرفتگی شد، نیز در دی ماه سال 75 شدت بارش برف درختان شیراز را درهم شکست و حتی در محلههایی سقف خانهها از سنگینی این بارندگی فرو ریخت یا بارندگی سال 78 رودخانه خشک شیراز را چنان مملو از آب باران کرد که خانههای خیابانهای اطراف آن غرق در آب شد و قیمت املاک در آن حوالی ناگهان پایین آمد و سر آخر برف سال 85 این گمانه را تقویت کرد که مقدر شده است در هر10 سال برف سنگینی بر سر شهر شیراز ببارد.
اما در این چند سال اخیر گویی طبیعت بر مدار سابق نچرخیده است چون چشم اهالی فارس همیشه به آسمان بیابر دوخته میشود؛ آسمانی که حتی با وجود پیشبینی کارشناسان هواشناسی مبنی بر بارندگی در سراسر کشور، فقط در حد نمی چند دقیقهای به زمین خشک فارس لطف کرده است و دیگر هیچ.
هشدار بزرگ
رئیس مرکز پژوهشهای علوم جوی و اقیانوسی دانشگاه شیراز، هشدار میدهد که بسیاری از مناطق آباد استان فارس دستخوش بیابانی شدن است.
با شنیدن این عبارت علامت پرسشی در ذهن شکل میگیرد که جوابش شاید در گلستان سعدی نمود یافته است؛ « اگر باران به کوهستان نبارد / به سالی دجله گردد خشک رودی».
دکتر سادات اخوی روی جمله «این هشداری بزرگ است» تاکید میکند و میگوید: چنین پدیدهای حتی امنیت غذایی کشور را هم به مخاطره میاندازد.
امنیت غذایی کشور چگونه با خشکسالی در یک استان ارتباط مییابد؟ پاسخ این پرسش چندان دشوار نیست چون فارس پهناورترین و مهمترین استان در زمینه تولید محصولات کشاورزی و غلات کشور از جمله گندم است.
رئیس مرکز تحقیقات علوم جوی دانشگاه شیراز میگوید: «استان فارس سالها بود که در زمینه تولید گندم مقام ممتازی داشت و همه کشور از آن بهره میبردند، اما اکنون بهدلیل خشکسالی و کاهش منابع آب زیر زمینی، کشت گندم به هیچ وجه برای کشاورزان استان مقرون به صرفه نیست، چون برای تولید هرکیلو گندم باید حدود 2 هزار کیلو آب مصرف شود. »
او خطرهای دیگری را هم رصد کرده و آن هم پدیده گرد و غبار و ریزگردهاست.
وی میگوید: هر روز سامانه دریافت ماهوارهای دانشگاه شیراز اطلاعات جوی را دریافت میکند و ما شاخص خشکسالی را روزانه در 4 نوبت رصد میکنیم که با استناد به اطلاعات یاد شده به این نتیجه رسیدهایم که با تداوم خشکسالی و به تبع آن افزایش دما در تابستان، گرد و غبار پدید میآید.
وی اضافه میکند: «تحقیقات به ما نشان میدهد میزان انتشار ریزگرد در هوای استان فارس رو به افزایش است که مشکلات زیادی برای محیطزیست ایجاد میکند.»
معلوم میشود که این همه گرد و غباری که مداوم روی اثاثیه منزل شیرازیها مینشیند و صدای خانمهای خانه دار را در 3-2 سال اخیر در آورده است از کجا سرچشمه میگیرد.گرد و غباری که از بیابانهای کشورهای همسایه بلند میشود، طوری دست به دست ریزگردهای بیابانی ناشی از خشکسالی در فارس میدهد که گاه به گفته کارشناسان هواشناسی میزان آلودگی هوای استان را به 10 برابر حد مجاز هم میرساند.
همین چند ماه پیش، کارشناسان حوزه سلامت فارس از مردم خواستند که هنگام تردد در شیراز ماسک بزنند.
این شهر که زمانی چنان هوای رشکبرانگیزی داشت که در اشعار حافظ و سعدی نیز از آن یاد شده است، این روزها افزون بر خشکسالیهای اخیر، به یکی از کانونهای تولید گرد و غبار هم تبدیل شده است.
ابرهای خسیس
راه چاره در مقابله با بخل و خست ا برها و دست و دلبازی بیابان چیست؟ آیا نمیشود مانند برخی کشورهای دیگر ابرها را بارور کرد؟
رئیس مرکز پژوهشهای جوی و اقیانوسی دانشگاه شیراز در این باره میگوید: «سال گذشته هواپیمای بارورسازی ابرها در شیراز پرواز کرد که تأثیری نداشت. شاید بسیاری از دستاندرکاران فراموش میکنند بدون تحقیقات علمی، بارورسازی ابرها دستاورد پرمایهای نخواهد داشت.»
سادات اخوی میافزاید: «افسوس میخورم چرا از مرکز پژوهشهای جوی دانشگاه شیراز که شاید قویترین مرکز دریافت دادهها و اطلاعات زیستمحیطی کشور باشد و مانند آن در هیچ جای کشور وجود ندارد، استفاده نمیکنند.»