وسط یکی از پاساژهای بزرگ شهر درگهان جزیره قشم، مشغول خرید و پرس و جو از فروشندگان است. از جلوی مغازهای سریع میگذرد که چیزی توجهش را جلب میکند. دوباره بازمیگردد تا فروشنده را نگاه کند. در نگاه نخست تصور میکند جوان فروشنده افغان است، اما زود میفهمد که از آسیای دور آمده و چینی است. جوان چینی از مغازه بیرون میآید و با فروشنده بومی مغازه کناری، گپ میزند؛ آن هم با فارسی شکسته و ریختهای که به سبک چینیها حرف «ر» در آن بسیار سخت تلفظ میشود. این روزها در جایجای بازارهای قشم، مغازهداران چینی پراکنده شدهاند. اینان که به سختکوشی معروفند، از کیلومترها دورتر آمده، مغازهای اجاره کرده و کاسبی راه انداختهاند. مرد بندری پیراهن فروش در یکی از پاساژهای بزرگ درگهان قشم، به کنایه میگوید: «تا چند سال دیگه تعداد چینیها از ما بیشتر میشود.»
جزیره قشم علاوه بر دیدنیهای طبیعی یگانهای که دارد از جاذبه دیگری نیز برخوردار است که هر سال مسافران زیادی را به آنجا میکشاند؛ این جاذبه چیزی نیست جز فراهم کردن مجالی برای ارضای وسوسه خرید. این جزیره با 2 شهر اصلی به نامهای قشم و درگهان بازار بسیار بزرگی برای مغازهداران و مسافران داخل کشور بهشمار میرود. داخل شهر قشم پاساژهای بزرگی در یک راسته قد برافراشته است که هر جنسی را در آنها بسیار ارزانتر از دیگر شهرهای کشور میفروشند.
بازار قشم بزرگ است، اما بازار اصلی جزیره را در شهر درگهان باید یافت. درگهان شهری است بندری با یک خیابان اصلی که در 2 طرفش، پاساژهای بزرگ ساخته شده است. در این فروشگاهها لباس، لوازم منزل، اسباببازی، کیف، کفش و لوازم آرایش فروخته میشود. البته از لوازم خانگی بزرگ مانند یخچال و تلویزیون خبری نیست. درگهان بازار خردهریزهای ارزان است.
تا هر وقت که شمار مسافران قشم افزایش یابد، ساخت و ساز مجتمعهای فروشگاهی بزرگ در درگهان ادامه دارد و ساختمانهای نیمهکاره زیادی در معابر آن دیده میشود. در هر یک از پاساژهای بزرگ این شهر، یک فروشگاه چینی نیز باز شده است، البته این فروشگاههای بزرگ در برخی شهرهای دیگر مانند کیش و مشهد هم دیده میشود و منحصر به قشم نیست. ظاهر مغازههای چینی، مانند فروشگاههای زنجیرهای است؛ خریداران وارد فروشگاه میشوند و وسایل خود را در کمدهای مخصوص قرار میدهند. در محوطه فروشگاه میتوان انواع لوازم آشپزخانه، لباس و اشیای تزیینی را دید که همه را در چین ساختهاند. خریدار پای صندوق فروشگاه قیمت آنچه را از طبقههای مختلف برداشته پرداخت میکند. فروشندگان و متصدیان صندوق این فروشگاهها اغلب چینی هستند.
اما چینیها به فروشگاههای واقع در بازارهای سنتی درگهان بسنده نکردهاند. تعدادی از آنان در مجتمعهای تجاری «دلفین» و «نور» که پاساژهای مدرن و شیک درگهان محسوب میشوند، مغازه اجاره کردهاند و به کاسبی مشغولند. یکی از فروشندگان لباس در بازار دلفین به «همشهری» میگوید: «برای چینیها به صرفه است که به اینجا بیایند. پدر یکی از این فروشندگان چینی این پاساژ، تولیدی لباس دارد و تولیداتش را به قیمت خیلی ارزان اینجا میآورد و میفروشد. مشتریان نیز از این قیمتها استقبال میکنند.»
یک فروشنده کفش در بازار مروارید درگهان نیز میگوید: «چینیهای زیادی در قشم هستند. آنان در همین درگهان با اجاره ماهی 300 تا 400 هزار تومان خانه اجاره میکنند. کرایه مغازهشان هم ماهی یک میلیون تومان میشود، اما در عوض سود خیلی زیادی میکنند. به جای اینکه جنس خود را ارزان به دلالان بفروشند، خودشان با قیمت بیشتری در اینجا میفروشند.»
چینیها در بازار مرواید درگهان، به جای یک فروشگاه بزرگ، دو فروشگاه عرضه اجناس چینی اجاره کردهاند و هر یک بهطور انفرادی تعدادی از مغازهها را مدیریت میکنند. در پاساژ مروارید، با چند تابلوی بزرگ، فروشگاه «جکی جان» (به جای جکی چان) تبلیغ شده است. چینیها علاوه بر اینکه زبان و شیوههای تجارت ایرانیها را یاد گرفتهاند، از علایق جوانان ایرانی به برخی شخصیتهای سینمایی مانند جکی چان نیز آگاهند. بسیاری از آنها وقتی مشتری وارد فروشگاه میشود، بلند میشوند، به فارسی سلام میکنند و با لبخند در انتظار سؤال میمانند.
با این حال، چینیها اخلاق خاص خود را نیز حفظ کردهاند. آنان بهشدت با چانه زدن خریداران بیگانهاند. آرزو، دختر جوانی که در پاساژ دلفین از فروشگاه یک چینی کیف خریده است، به «همشهری» میگوید: «من یک کیف از یکی از فروشندگان چینی خریدم 12 هزار تومان و هر کاری کردم، یک ریال هم تخفیف نداد. همهشان میگویند: «نه نمیشه، نمیشه» بهنظر او بدون تخفیف هم واقعا جنسهایشان ارزان است.»
پاساژهای زیادی در درگهان قشم در حال تاسیس است و چینیها از همین حالا در انتظار گشوده شدن آنها و اجاره کردن مغازههای تازه هستند. چینیها بهصورت خانوادگی، پدر و پسر یا خواهر و برادر، به جزیره آمدهاند. شاید شما هم اگر به قشم بروید، چند نفر از این جوانان را ببینید که در مغازه نشستهاند و سریالهای چینی را در لپتاپهای خود به زبان اصلی
میبینند.
صد حیف بر قشم
قشم را با 100 هزار نفر جمعیتش، «رنگین کمان» خلیجفارس نام نهادهاند. از فراز آسمان قشم، زمین بایر به رنگ رس است. در این جزیره تا چشم کار میکند یا زمین بایر پوشیده از خاک و خار دیده میشود یا تپههایی که انگار از کسی لگد خوردهاند و نیمی از هیکلشان به زمین ریخته است. آنان که قشم را رنگینکمان نامیدهاند، به تنوع آدمها و گوناگونی همین خاک و سنگ نظر داشتهاند. اینجا جزیرهای است که هر گوشهاش نقش و نگار خود را دارد. تنوع آدمها را میتوان از زبانشان که مخلوطی از فارسی و هندی و عربی است، دریافت و رنگارنگی زمین را از جغرافیای یگانهاش.
دور از رونق بازار قشم ،جزیره هنگام دچار غربتی ناهنگام است؛ با ساحلی پوشیده از برادههای آهن.گوشهای دیگر ماهیان رنگین در انتظار خرده نانهای آدمیانند، در جایی دیگر دلفینها را میتوان دید شناور بر آبهای طبیعی و جنگلهای حرا که کمی از آب 80 درصد شور اطراف جزیره را شیرین میکنند و مامن انواع پرندگان مهاجر و خزندگانند. داخل جزیره تپههای رسوبی و زمینهای وسیعی که در محوطه ژئوپارک بینالمللی قشم واقع شده، چشم را خیره میکنند و «خوربس» که پرتغالیها در امتداد غارهای دوره مادی ساختهاند در دل کوه هنوز هست.
افزون بر طبیعت منحصر بهفرد، بازار هم تشنگان خرید را به قشم میکشاند. قشمیها اینجا تشنه آبیاند که آبشیرینکنها روزی یک میلیون لیتر از آن را بیرون میدهند و منتظر مسافران تشنه اجناسی که از آن سوی آبها میآیند. هر 2 جاذبه (بازار و طبیعت)، سال گذشته 2 میلیون و 500 هزار مسافر را به قشم کشاند و امسال فقط در 6 ماه نخست سال که فصل گرم و پرزحمت قشمیها بود، یک میلیون و 500 هزار مسافر به قشم آمدند. با اینحال، هنوز آنچه باید قشم را به جزیرهای گردشگرپذیر تبدیل کند، یعنی هتلها و سایر امکانات رفاهی که زیرساختهای گردشگری بهشمار میرود در جزیره دیده نمیشود.
در قشم کمتر از 15هتل و بیش از این تعداد، مهمانپذیر و آپارتمان اقامتی بنا شده است، اما هیچیک از هتلها، ستارههایی را که آنها را مانند هتلهای کیش معروف و دلپذیر کند، بر پیشانی ندارند. مسئولان گردشگری قشم از سرمایهگذاریهای خارجی در این جزیره سخن گفتهاند و اینکه جزیره را برای همه خارجیها دیدنی خواهند کرد، اما با نبود مکانهای اقامتی مناسب، هنوز گام اول جذب گردشگر بهویژه از نوع خارجی آن برداشته نشده است. گردشگران داخلی مانند کسانی که از خارج میآیند، ارزآور نیستند و اشتهای مدیران سوداندیش را نمیانگیزند. این دور باطل، باعث شده است گردشگران خارجی بر ندیدن جاذبههای قشم حسرت بخورند و به کیش بروند؛ جزیرهای با وسعت یک پنجم قشم، اما عزیز و دردانه جنوب.
سوغات قاچاق
چند تن از اهالی قشم، قایق موتوری تندرو را محکم نگه داشتهاند و چند تن از همشهریانشان در حال خالی کردن اجناس درون قایقند. قایق آنان در ساحل جزایر 3گانه قشم موسوم به جزایر «ناز» پهلو گرفته است. جزایر ناز به 3 جزیره گفته میشود که با باریکهای از خشکی بههم متصلند. این باریکه مثل نخ تسبیح، جزیرهها را به هم و این 3 را به خاک اصلی قشم وصل میکند. نخ تسبیح پیشازظهر با مد دریا، زیر آب میرود و جزایر ناز را درست میکند و بعد از ظهرها با جزر دریا، از آب بیرون میزند. عصرها میتوان با خودرو از همین باریکه خشکی به انتهای 3 جزیره ناز رسید.
عصرها وقت مناسبی برای قاچاق کالا از جزایر ناز است. ساعت 5 عصر، قایقی پر از لباسهای قاچاق که از کشور امارات جنسها را بار زده، کنار جزیره میانی میایستد. 2 خط باریک موازی که از ساحل قشم تا آن جا کشیده شده، خط لاستیک وانت
دو کابینه تویوتایی است که قاچاقچیان کالا را به جزایر ناز برده است. کارگران ورزیده محلی اجناس قاچاق را به سرعت از قایق روی باربند وانت میگذارند تا خودروی پر از جنس قاچاق، بر همان دو خط موازی باز گردد و لباسها را به بازار برساند. یک موتوسیکلت با راکبش هم بر تپهای از جزایر ناز ایستاده است تا برای قاچاقچیان نگهبانی دهد.
همزمان با ورود قاچاقچیان کالا، خودروی ون گردشگران که برای دیدن جزایر ناز به آنجا آمدهاند، از باریکه راه پس از جزر دریا، خود را به چند متری قایق قاچاقبر میرساند. راکب موتوسیکلت نگران میشود که مسافران چه کسانی هستند، اما وقتی میفهمد گردشگرند علامت میدهد که قاچاقچیان به کار خود ادامه دهند. درون ون، راهنمای سفر گردشگران به آنان توصیه میکند که از قاچاقچیان عکس نگیرند وگرنه ممکن است «دردسری» درست شود.
به این ترتیب جنس قاچاق به آسانی، در روز روشن و جلوی چشم همه، وارد قشم میشود. جزایر ناز فقط یکی از مسیرهای ورود کالای قاچاق به جزیره است. همه این کالاها به درگهان، مرکز بازارهای قشم میروند و مسافران جزیره با ولعی سیریناپذیر آنها را میخرند. قیمت کالا در جزیره قشم بسیار پایینتر از شهرهای مرکزی ایران است و مسافران تا حدی که توان داشته باشند، میخرند و البته هیچوقت سیر نمیشوند. هر مسافری که تصور میکند بیش از اندازه خریده، وقتی به فرودگاه جزیره میرود درمییابد که اشتباه کرده است، چون همیشه کسانی هستند که بیش از او کیسهها و کارتنهای بزرگ پر از جنس را با چرخ دستیها به سختی هل میدهند. بسیاری از آنان در مشهد یا تهران مغازه دارند. اغلب این اجناس قاچاق است و گمرک فرودگاه مسئولیت دارد که مانع قاچاق شود.
کسانی که به قصد وارد کردن کالا از منطقه آزاد قشم به جزیره سفر کردهاند، باید کارت سبز بگیرند و جنس را، چه لباس باشد و چه اسباب منزل، از مسیر قانونی به ایران بیاورند، اما وقتی در فرودگاه قشم، کنار باجه گمرک میایستی، آییننامه گمرک را که کنار باجه به حروف درشت نصب شده، بیاثر میبینی. چمدانهای مسافران که از زیر دستگاه اشعه ایکس گمرک رد میشود، پر از اجناس خریده شده از درگهان است. ماموران گمرک به کیسهها و چمدانهای لبریز که به زور زیپشان بسته شده نگاهی میاندازند، گاهی دست را تا ته کیسه میبرند و بستههای روسری و شلوار را میبینند، اما اجازه عبور میدهند.
اگر بنا به جریمه کردن باشد، همه مسافران را باید جریمه کرد. گویا بازی بزرگسالان در قشم چنین است که همه مسافران با خود جنس ببرند و ماموران هم سرانجام کسی را از بردن جنس منع نکنند. در این بازی، اگر ماموری هم پرسید که چرا این همه شلوار با خود همراه داری، مسافر باید بگوید برای مصرف شخصی اینها را میبرم و بقیه هم سوغات است. سوغات قاچاق ازآنسوی دریاها تا بوتیکهای تهران.