کمکم سرمای کوچکی آمد و بعد هوا وارونه شد، مدرسهها تعطیل شدند و بچهها خانهنشین.
گفتیم به هرحال این هم نوعی از زمستان است و باید دید در خانهنشینی از این جنس، چه بازیهایی انجام میشود. اما باز هم بعضی از بچهها را میدیدیم که فوتبال بازی میکنند، چون هوا آنقدرها هم سرد نبود!
بعد تولد دوچرخه شد و دوباره این موضوع به تعویق افتاد. درست وقتی که نیمی از مطلبها تهیه شده بود، سرمای شدیدی آمد و بعد هم باران.
حالا که در حال تنظیم مطالب هستیم، هوا برفی است و گروگر برف میبارد و تا 11 روز دیگر که این گزارش چاپ میشود، نمیدانیم هوا برفی است یا آفتابی؟ اصلاً اثری از برفها مانده یا از این سرمای شدید نشانی هست؟ باران میآید؟ هوا بهاری شده؟...
اما در این زمستان عجیب و غریب هی پدیدههای طبیعی آمدند، شوکی دادند و حال و هوا و بازیهای خودشان را آوردند و رفتند.
حالا هم که این مطالب را میخوانید، نمیدانیم کدام پدیده طبیعی و یا غیرطبیعی توانسته خودش را در شهر ما به ثبت برساند. البته میتوانیم حدس بزنیم در هوای تهران، زور کدام پدیده بیشتر است!
شوک اول؛ غیرعادی
روزهای اول زمستان است. به به، چه هوایی! چه گرم و چه آفتابی!
بعضیها تیشرت پوشیدهاند. پالتوهای زمستانی، حراجهای ارزان خوردهاند و... انگار نه انگار زمستان است. حالا در این هوای زمستانی موقع بیکاری چه بازیای میچسبد؟
محمد، نوجوان 17 ساله معتقد است که در این هوا، هر چه که دلت بخواهد میتوانی بازی کنی.
او که لباس گرمکن پوشیده، کولهاش را جابهجا میکند و خودش را نشان میدهد: «بیا، من الان توی مدرسه، یک دست فوتبال زدم. خیلی هم عرق کردم اما الان با این گرمکن سبک کاملاً گرمم. پس فرقی ندارد که چه بازیای بکنیم.»
سمانه 15 ساله هم از مدرسه برمیگردد. کیفش را روی زمین میگذارد و میگوید: «ببخشید کیفم خیلی سنگین است! خب زمستان، اگر برف بیاید، برای ما امکان برفبازی هست، اما اگر برف نیاید که ما نمیتوانیم در خیابان بازی کنیم! حالا اگر هوا همینطور خوب باشد و ما پارکی برویم یا آخر هفته خارج از شهر برویم، بدمینتون یا وسطی بازی میکنیم.» البته هیچ کدام اینها زمستانی نیستند، اما این زمستان خودش هم خیلی زمستان نیست!
شوک دوم؛ غیرطبیعی
تمام پاییز نه باد آمد و نه باران. با آمدن زمستان، هوا کمی سرد شد و بعد هم پدیده وارونگی هوا آمد.
ماسکها جای شالگردنها را گرفتند و باز هم وضعیت هشدار به بیماران قلبی و تنفسی. بچهها هم که نباید بیرون بیایند.حتی زنگ ورزش بعضی از مدرسهها تعطیل است. یعنی نباید به حیاط بیایند و کار به تعطیلی مدارس هم میکشد. تکلیف بازی در این روزها معلوم است. فوتبال و فعالیت بدنی ممنوع.
فاطمه، نوجوان 14 ساله وقتی این روزها در خانه میماند، یا پای کامپیوتر است، یا تلویزیون میبیند. البته او اضافه میکند: «اگر درس نداشته باشم و کتاب خوبی هم دم دستم باشد، کتاب هم میخوانم.»
مهدی 17 ساله میگوید: «اگر جمع باشیم و مهمانی باشد، اسم فامیل بازی میکنیم. خیلی میچسبد. اما سعی میکنیم بیرون نرویم. اگر هم برویم یک دوری میزنیم و زود برمیگردیم.»
و سپهر 17 ساله هم میگوید: «توی این جور تعطیلات فقط خواب میچسبد، خواب! وقت بیداری هم پلیاستیشن.» اینجا هم که فقط اسم فامیل، بازی است. خواب و کتاب و بیرون رفتن که بازی نیستند!
شوک سوم؛ طبیعی
باران آمد، باد آمد، برف آمد. ارتفاعات و نقاطی از شهر سفید شدند، آلودگیها رفتند و سرمای زمستان آمد.
حالا هوا وارونه نیست، اما احتمال سرماخوردگی وجود دارد. در این سرما وقتی در خانهاید بازی شما چیست؟
سُها محمدی 15 ساله است و تنها فرزند خانواده. وقتی در خانه است همبازی ندارد و در آپارتمان آنها دختری همسن و سال او نیست. پس جواب او معلوم است. میگوید: «فیلم میبینم یا پای کامپیوترم!»
فرید بیانی، 16 ساله تنها فرزند خانواده نیست، اما خواهرش خیلی از او کوچکتر است. او میگوید: «ما دوست داریم موقع باران، بیرون برویم، اما اینجور وقتها اگر روی کوهها برف باشد، کوه میرویم؛ اگر نه، فقط سرما باشد، پلیاستیشن و بازیهای کامپیوتری را ترجیح میدهم.»
شوک چهارم؛ خیلی طبیعی
آنقدر غیرطبیعیها زیاد شدهاند که از پدیدههای طبیعی هم شوکزده میشویم؛ مثلاً از همین برف و سرما!
برف هم آمد و بقیهاش را خودتان دیدید و میدانید. آدم برفی
درست کردن و برف بازی تجربه همه ماست.
نیما 17 ساله دوست دارد توی برفها راه برود و پا بکشد تا صدا بدهد. او راه رفتن در برفهای دست نخورده را خیلی دوست دارد و اگر برفها یخ بزنند، سرسره بازی مورد علاقه اوست.
امیرمحمد 16 ساله کوه رفتن را ترجیح میدهد.
مهدی دوست دارد برف بخورد آن هم با شیره وعسل! و اگر در یک شب برفی به او اجازه ندهند بیرون برود، میخوابد تا برفها را نبیند و حسرت بیرون رفتن را نخورد.
گلاره 16 ساله اما اگر بیرون هم نرود، تمام شب را پشت پنجره مینشیند و برفها را نگاه میکند.
ساحل 14 ساله همه روز برفی را در حیاط آپارتمان بازی میکند و بعد با خواهرش و دوستان آپارتمانیاش جمع میشوند و اسم فامیل و منچ بازی میکنند.