در سال2009 حزبالله به یک شرط پذیرفت که به کابینه سعد حریری ملحق شود؛ حریری تعهد داد تسلیحات مقاومت لبنان را حمایت و نگهداری کند. اما حریری مدتی بعد، آشکارا این توافق را زیرپا گذاشته و برخلاف آن عمل کرد. در جریان دادگاه ویژه برای شناسایی و محاکمه عاملین ترور رفیق حریری، سعد حریری حاضر نشد از این دادگاه بینالمللی فاصله بگیرد و با حمایت از آن در نقطه مقابل حزبالله قرار گرفت. این دادگاه از تعدادی از اعضای حزبالله نام برده که ادعا میشود با ماجرای ترور رفیق حریری در سال2005 در ارتباطند. حریری به تعهدات خود پایبند نماند و مخالفان هم در اقدامی قانونی از دولت خارج شدند. اکنون یارگیریها و همپیمانیهای جدیدی در عرصه سیاسی لبنان درحال شکلگیری است.
نیروهای اپوزیسیون در دولت لبنان در یک اقدام بیهوده، تلاش کردند با سعد حریری به توافق برسند. آنها وعده دادند از او بهعنوان نخستوزیر لبنان حمایت کرده و شرایطی فراهم کنند که او در مقامش باقی بماند. وعده دیگر آنها این بود که با ماجرای شاهدین دروغین در پرونده ترور رفیق حریری کنار بیایند و حزبالله از قوای نظامیاش در داخل کشور استفاده نکند.
تعدادی از این شاهدان دروغین، مشاوران ارشد سعدحریری بودند که برای مخفی کردن حقیقت و ایجاد مانع برای برقراری عدالت در دادگاه سوگند دروغ یاد کردند. هدف آنها از این شهادت دروغین، متهم کردن حزبالله و سوریه بود. در صورتی که سعد حریری حاضر میشد موضع خود نسبت به این دادگاه را تغییر دهد، جناح اپوزیسیون نیز گذشتهها را فراموش میکرد و تا انتخابات پارلمانی سال2013 میان آنها صلح برقرار میشد.
این پیشنهاد جناح اپوزیسیون موجب شد نخستوزیر لبنان تا آستانه پذیرفتن همه شرایط مطرح شده پیش برود و حساب خود و کشورش را از نظر قانونی، سیاسی و مالی از دادگاه ویژه ترور حریری، جدا کند. اما سفر حریری به نیویورک، سمت و سوی دیگری به ماجرا داد. او در آمریکا علاوه بر ملاقات با بسیاری از چهرههای سیاسی آمریکایی، به دیدار ملک عبدالله، پادشاه عربستان که برای معالجه در آمریکا به سر میبرد، رفت.
در این گفتوگوها که با نظارت جفری فلتمن، معاون وزیر خارجه آمریکا در خاورنزدیک، انجام شد، مقامات این کشور از تغییر موضع اساسی حریری نسبت به دادگاه ویژه و ابتکار عمل سوریه- عربستان برای میانجیگری در این دادگاه با او سخن گفتند.
در نخستین هفته ژانویه، 2 نکته برای سعد حریری کاملا مشخص شده بود؛ نخست اینکه همان طور که در آمریکا شنیده بود، نیازی نبود در مورد دادگاه ویژه، هیچ کاری انجام دهد. دوم اینکه اتهامات وارده، سران حزبالله را مسئول قتل پدرش معرفی خواهد کرد.
نتیجه این شد که همزمان با ملاقات حریری با اوباما در واشنگتن، 11عضو جبهه مخالف که تحت رهبری حزبالله بودند، از کابینه سعد حریری کنار کشیدند؛ اتفاقی که موجب سرنگونی کابینه او شد. بنابراین بدون توسل به زور و کاملا قانونی، نخستوزیر از کار برکنار شد. نکته رقتانگیز در این ماجرا، واکنش سؤالبرانگیز حریری به ناکامیاش بود.
او به جای پذیرفتن حقیقت، گانگسترهایش را به خیابانهای شمال لبنان فرستاد تا در یک شورش وحشیانه، علاوه بر صدمه زدن به مردم و از بین بردن اموال عمومی، تصاویر جانشینش، نجیب میقاتی را به آتش بکشند. بدون شک از این سیاستمدار میلیاردر 40ساله فارغالتحصیل جورج تاون که در ظاهر سالها از گفتوگو و تجارت و کارآفرینی حمایت کرده بود، رفتار معقولتری انتظار میرفت. با این حال، رفتاری که از او مشاهده شد بیشتر شبیه قهرمانان فیلمهای گانگستری بود تا یک مرد سیاست یا نخستوزیر!
در طرف دیگر، نجیب میقاتی پس از جانشینی حریری، مذاکره برای تشکیل کابینه را آغاز کرد تا مانند 90روزی که در سال2005 ریاست کابینه را بهعهده داشت، ترکیبی از سیاستمداران مستقل و تکنوکراتها را در کنار یکدیگر قرار دهد. این در حالی بود که طرفداران حریری و اعضای جریان 14مارس اعلام کرده بودند به کابینهای که ریاست آن بر عهده فردی جز حریری باشد، نخواهند پیوست.
همانطور که گفته شد، حریری که بهشدت از حوادث پیشآمده خشمگین بود، مخالفانش را به کودتا متهم کرد و خشم و نارضایتیاش را به خیابانها کشاند و از تقابل شیعه و سنی سخن گفت.
البته حریری تنها فرد ناراضی این اتفاقات نبود. تعدادی از اعضای جریان 14مارس نیز از سقوط کابینه و برکناری حریری ابراز ناراحتی کردند که از میان آنها میتوان به سمیر جعجع اشاره کرد. او که پیش از این یک جنگسالار بوده، ناگهان متوجه شد، خود و دیگر نیروهای ائتلاف 14مارس دیگر قدرتی ندارند و در تقابل با مردم خشمگین و ناراضی قرار گرفتهاند و در واقع، با کنار رفتن حریری از قدرت، برای سیاستمدار متعصبی چون او نیز دیگر جایگاهی وجود ندارد. البته نباید این نکته را فراموش کرد که ولیدجنبلاط، نیز یکی از اعضای جریان 14مارس بود که در میانه راه تغییر مسیر داد و با ترک حریری با حزبالله به توافق رسید و به سود میقاتی رأی داد.
با توجه به شرایط موجود در لبنان و برای جلوگیری از افــزایش تنشهــا، حزبالله اعلام کرد برای پرهیز از تشکیل کابینهای
تک صدایی، در دولت میقاتی نمایندهای نخواهد داشت.
از میان چهرههای مطرح شده برای قرار گرفتن در کابینه، میتوان به افرادی چون کرمکرم وزیر سابق بهداشت،میشلسماها وزیر سابق اطلاعات و چهرهای بسیار بانفوذ و محمدالصفدی، عضو پارلمان از تریپولی اشاره کرد.
شکی نیست که روی کار آمدن میقاتی و برکناری حریری، برای برخی چهرههای سیاسی در عربستان، چندان خوشایند نبوده و در آینده برای نخستوزیر جدید، مشکلات بسیاری بهوجود خواهند آورد. یکی از این افراد، شاهزاده سلطان، ولیعهد عربستان است. پسر او، شاهزاده بندر که پیش از این سفیر عربستان در آمریکا بوده و شاهزاده سعودالفیصل، وزیر خارجه نیز از حامیان حریری هستند که از انتخاب میقاتی چندان خشنود نیستند. نکته قابل تامل این است که سیاستمداران یادشده، همگی از متحدان سرسخت حسنیمبارک هستند و دلخوشی از حزبالله ندارند و بسیار مشتاق ضربه زدن به حزبالله هستند اما خودشان به سختی غافلگیر شدهاند.
اما ملک عبدالله، پادشاه عربستان و پسرش شاهزاده عبدالعزیز، گونه دیگری میاندیشند و در ماههای اخیر تلاش کردهاند در روابط لبنان و سوریه نقش یک میانجی را ایفا کنند. اما درست زمانی که ملکعبدالله قصد داشت موفقیت راهکار سعودی- سوری را مطرح کند، برای مداوا کشور را ترک کرد و این خبری بسیار خوب و نوعی توفیق اجباری برای شاهزاده سلطان و همفکرانش بود.
اما با برکناری حریری، نقشههای آنها رنگ باخته و براین باورند که از توانشان در لبنان کاسته شده و با حضور ایران و سوریه، جایگاه قابل توجهی برایشان باقی نمیماند.
وقتی محمدالصفدی بهعنوان نماینده پارلمان و تاجری که سرمایهگذاری چشمگیری در عربستان دارد، حاضر نشد به سعد حریری رأی دهد، مشخص شد موقعیت عربستان رو به تضعیف است.
جنبلاط نیز همین رویه را در پیش گرفت و با نه گفتن به حریری، نشان داد نگران عواقب این تصمیم و تأثیر آن در رابطهاش با حریری، عربستان و آمریکا نیست.
بهنظر میرسد بر خلاف سعدحریری، سایر سیاستمداران لبنانی تصمیم گرفتهاند براساس مصالح کشورشان تصمیمگیری کرده و مستقل عمل کنند.
آسیا تایمز